تجدید مطلع در بهار کتاب

سال‌هاست که اردیبهشت‌ماه برای اهل فرهنگ با «کتاب» عجین شده و این دو سالی که تهران از نمایشگاه کتاب محروم بود، جای خالی آن آشکارا حس می‌شد. شاید همین بهار کتاب انگیزه خوبی برای این باشد که ببینیم این «یار مهربان» تا چه حد در زندگی ما جا باز کرده و برای رونق بیشتر آن چه باید کرد؟
برخی از جامعه‌شناسان ایرانیان را در میان ملل «شفاهی» طبقه‌بندی کرده‌اند که نقل سینه‌به‌سینه در میان آنان بیش از میراث مکتوب نهادینه بوده است. حتی اگر این ادعا را نپذیریم، با مطالعه‌ای اندک می‌شد فهمید که سرانه مطالعه کتاب تعریف چندانی ندارد. در این سال‌های اخیر هم با توسعه فضای مجازی، رقیب قدرتمندی برای کتاب در سبد مصرفی مطالعه وارد شد و آن «شبکه‌های اجتماعی» است. همه این‌ها در یک‌سو و چالش‌های اقتصادی یک دهه گذشته که به تضعیف سفره خانوار انجامیده و به‌ویژه گرانی کاغذ (به دلیل وابستگی به واردات) از سوی دیگر اقتصاد نشر را تهدید و تحدید کرده است. به زبان ساده‌تر کتاب در سبک زندگی ما مظلوم بود و مظلوم‌تر نیز شد.
حال چه باید کرد؟ آیا باید چشم بر روی هم بست و این کالای مهم فرهنگی و ابزار مؤثر انسان‌سازی را همچنان در حاشیه نگاه داشت؟ بیش از یک دهه پیش رهبر معظم انقلاب‌اسلامی در دیدار «کتابداران» از ضرورت «تجدید مطلع» برای کتاب و کتابخوانی در کشور سخن گفتند. در طول این ۱۰ سال این توصیه معظم‌له مغفول واقع شد، اما اینک بیش از آن روز به بازگشت به این توصیه و عمل به آن نیازمندیم. اما برای این تجدید مطلع چه راهکار‌هایی وجود دارد؟ برخی از آن‌ها را با هم مرور می‌کنیم:
۱- ترویج کتاب خوب و سالم: کتاب همچنان که گفته‌اند غذای روح است و همان‌طور که ما هر غذایی را (بدون اطمینان از صحت و سلامت آن) نباید بخوریم، در مصرف غذای روح نیز باید این دقت را داشته باشیم. باید کتاب خوب را شناخت و به دیگران توصیه کرد. نخبگان، چهره‌های شناخته‌شده ملی، رسانه‌ها و حتی فرهیختگان محلی با ابزار‌های تبلیغی خود باید کتاب خوب را معرفی و آن را توصیه کنند. تریبون‌های رسمی همچون نماز جمعه و منابر مذهبی باید عرصه معرفی کتاب‌های مناسب و مفید برای خانواده‌ها باشند و رسانه‌ها برنامه‌های ترویج کتابخوانی خود را توسعه دهند.


۲- ارزان و دردسترس‌سازی کتاب: کتاب (به نسبت قدرت خرید مردم) تا حدی گران شده و به همین دلیل جایگاه آن باید در سبد مصرفی خانوار اصلاح شود. در درجه نخست یارانه‌های دولتی که به خریدار و ناشر تخصیص داده می‌شود، باید اصلاح شود. یارانه دولتی نباید به‌صورت فله‌ای و غیرهدفمند وارد حوزه نشر شود. بررسی‌ها نشان می‌دهد بخش بزرگی از یارانه‌ای که همه‌ساله به دانشجویان برای خرید کتاب تعلق می‌گیرد، صرف خرید کتاب‌های کمک‌آموزشی می‌شود که کارکرد فرهنگی کمتری داشته و عمدتاً متعلق به بخش بازاری حوزه نشر هستند. برای گران بودن کاغذ باید فکری کرد. اگر خودکفایی یا کاهش وابستگی میسر باشد، تأثیر مهمی خواهد داشت. درعین‌حال رفتار مصرف‌کننده نیز باید برنامه‌ریزی شود. توسعه کتابخوان‌های الکترونیکی و رونق یابی دوباره امانت‌گیری کتاب می‌تواند به ارزان و دردسترس شدن کتاب کمک کند.
۳- سنت اهدای کتاب: ارزش معنوی کتاب باید در جایگاه اجتماعی آن بازیابی شود. کتاب باید به‌عنوان کالای ارزشمند، هدیه داده شود و اگر در جامعه این نوع هدیه دادن و هدیه گرفتن رونق یافت، می‌توان اصلاح سبک زندگی را حس کرد. چه ایرادی دارد که مردم را تشویق کنیم که برای دیدار و ملاقات با هم کتاب‌های خوب را به یکدیگر اهدا کنند و حتی بد نیست که افراد کتاب‌های غیر مرجع را بعد از مطالعه به دیگران هدیه دهند تا زنجیره «یک کتاب، ده‌ها خواننده» به راه افتد.
۴- ترویج غیرمستقیم مطالعه و کتابخوانی: برای رونق‌یابی مطالعه، باید کتابخوانی نیز یک ارزش تلقی شود و رسانه‌ها در این میان نقش ویژه‌ای دارند. بازنمایی صحیح از تأثیر مستقیم فرهنگ مطالعه بر اصلاح جامعه و نیز برتری‌های شخصیتی افراد اهل مطالعه در تولیدات رسانه‌ای و هنری می‌تواند در امر مؤثر باشد. باید به جایی برسیم که افراد برای ارزیابی نظر افراد به میزان مطالعه، دانش و فرهیختگی آنان توجه کنند و سلبریتی‌زدگی اجتماعی کمرنگ شود.
آنچه در این سطور رفت تنها بخش کوچکی از راهکار‌هایی است که برای تجدید مطلع برای این یار مهربان قدیمی، اما مظلوم، در جامعه ما وجود دارد. همه نخبگان و مسئولان حوزه فرهنگ عمومی برای شکل‌گیری این «مطلع» جدید باید به میدان بیایند، چراکه نیازمند عزمی فراگیر برای بازگشت دوباره به کتاب هستیم.