کلید حل مذاکرات کجاست؟

امیرعلی ابوالفتح تحلیلگر مسائل آمریکا  
 
 
 


اينکه بعد از چندين هفته توقف مذاکرات، مقرر شده است با برگشت هيات‌ها به وين مذاکرات از سر گرفته شود، شايد حرکت رو به جلويي باشد، اما نمي‌توان آن را به عنوان يک خبر خوش تلقي کرد. پيش‌تر هم از زمان روي کار آمدن دولت بايدن، بعد از يک تأخير کوچک مذاکرات از سر گرفته شده و مقامات کشورها با هم ديدارهايي داشتند، اما منتج به نتيجه‌اي که مورد انتظار بود، نشد. قرار بود که ايالات متحده به برجام برگردد و ايران هم تعهدات خود را انجام دهد، اما تا زماني که پايتخت دو کشور ايران و آمريکا تصميم نگيرند زمينه‌اي را براي رسيدن به تفاهم فراهم کنند، اگر هيات‌هاي مذاکره‌کننده هم به وين برگردند اتفاق خاصي نخواهد افتاد. به ادعاي امريکا، تأکيد ايران بر موضوعاتي مانند خروج سپاه از فهرست گروه‌هاي تروريستي، يک درخواست فرابرجامي بوده و مدعي هستند که موضوع سپاه ربطي به برجام ندارد. از سوي ديگر جمهوري اسلامي ايران هم تأکيد دارد که آمريکا بايد تعهدات خود را انجام دهد. با توجه به شفاف بودن مواضع ايران و آمريکا، بازگشت هيات‌هاي مذاکره‌کننده به وين گره‌اي را باز نمي‌کند، مگر اينکه در تهران و واشنگتن اتفاقات خاصي رخ دهد. هرچند جوزپ بورل، مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا، مي‌گويد زمينه‌هاي دستيابي به توافق فراهم شده، اما نمي‌توان چندان خوش‌بين بود؛ چراکه چند ساعت بعد از اين اظهار نظر بورل، آمريکا اعلام کرد تا زماني که ايران بر درخواست‌هاي فرابرجامي خود اصرار داشته باشد، دستيابي به توافق قطعيت ندارد. صحبت اميدوار کننده‌اي که از اروپا و بروکسل در خصوص برجام شنيده شده، بازتابي در واشنگتن نداشته است و تصور مي‌شود باز هم همان مسير طولاني، نفس‌گير و فرساينده قبلي طي شود. در حال حاضر اصلي‌ترين مانع به سرانجام رسيدن مذاکرات، اين است که آمريکا نمي‌خواهد به برجام 2015 برگردد. از نظر آمريکا، نه تنها برجام 2015 تمام شده است، بلکه شرايط بين‌المللي، منطقه‌اي و داخلي ايران و آمريکا تغيير کرده و بازگشت به برجام آن زمان امکان‌پذير نيست. از سويي هم ايران اصرار دارد که تمامي طرفين به روز قبل از 8 مي 2018 که فرمان خروج آمريکا از برجام امضا شد، برگردند. مشکل فقط به سپاه برنمي‌گردد و حتي اگر ايران مسئله سپاه را هم کنار بگذارد و بر سر اين موضوع مصالحه کند، باز هم احتمالا عمر توافق خيلي زياد نخواهد بود و حتي اگر قبل از پايان دولت بايدن، جمهوري‌خواهان کنگره را در دست بگيرند که احتمالاً هم همين‌ طور خواهد شد، تحريم‌ها يکي پس از ديگري عليه ايران تصويب مي‌شود تا اگر توافقي هم حاصل شده، از بين برود. با خروج ترامپ از برجام و ادامه يافتن همان مسير توسط بايدن و عدم تضمين دادن آمريکا در مورد برجام، بي‌اعتمادي ايران به اين کشور شديدتر هم شده است. بايدن حتي در خصوص دولت خودش هم نمي‌تواند تضمين دهد، چه برسد به اينکه براي پايدار ماندن برجام بخواهد تضميني ارائه کند. مشکل اصلي در واشنگتن است نه در تهران و اگر کسي مي‌خواهد ميانجي‌گري کند، بايد به واشنگتن برود. وقتي آمريکا کشور تحريم‌کننده است و ايران کشور تحريم‌شده، چگونه مي‌خواهند با سفر به کشوري که تحريم شده ميانجي‌گري و وساطت کنند. بايد به آمريکا بروند. نزد آمريکايي‌ها، امير قطر معتبرتر و بانفوذتر از نخست وزير بريتانيا، رئيس جمهور فرانسه و صدراعظم آلمان نيست. هيچ کدام اين افراد نتوانستند جلوي تصميم ترامپ براي خروج از برجام را بگيرند و يا رئيس جمهور کنوني آمريکا را براي بازگشت به آن قانع کنند. نه تنها در آمريکا فضا براي پذيرش ميانجي‌گري به منظور از سرگيري مذاکرات مساعد نيست، بلکه آمريکايي‌ها حتي زير بار همان متن اوليه برجام هم نمي‌روند، مگر اينکه ايران به شروط 12گانه پمپئو تن دهد. آمريکايي‌ها چه دولت‌شان دموکرات باشد و چه جمهوري‌خواه، به چيزي کمتر از اين شروط 12گانه رضايت نخواهند داد. هر چه زمان رسيدن به توافق طولاني‌تر شود، نيروهاي ضد برجام قوي‌تر و متحدتر مي‌شوند و اثرگذاري بيشتري خواهند داشت. اکنون ايران به يک موضوع داخلي در آمريکا تبديل شده و احزاب اين کشور از موضوع ايران براي تقويت و موقعيت خودشان استفاده مي‌کنند.