دلخوشی آقا معلم؛ آموزش به بچه‌های «دلمی»

بعد از چند بوق ممتد با انرژی خاصی جواب تلفن‌مان را می‌دهد. آنسوی خط، معلمی در حال نفس‌نفس زدن است و می‌گوید امروز یکی از خیرین برای بازدید از منطقه و توزیع غذا به مدرسه آمده است. با اینکه حسابی سرش شلوغ است گفت‌وگو را ادامه می‌دهد. نامش جعفر داودی‌نژاد است: «سال 80 بود که از سوی اداره کل آموزش‌وپرورش برای بازرسی از وضعیت مدارس مناطق عشایری راهی این روستاها شدیم. خودم روستازاده‌ام اما سبک زندگی عشایر در چادرسیاه‌های بزرگ برایم جالب بود. دانش‌آموزانی را دیدم که از هوش سرشاری برخوردار بودند اما با مشقت زیاد ادامه تحصیل می‌دادند. کار در اراضی کشاورزی و تحصیل در مدرسه سخت بود اما خسته‌شان نمی‌کرد. دختران به‌خاطر شرایط سنتی حاکم بر روستا اجازه درس خواندن بیش از 6 کلاس را نداشتند.»

بعد از این بازدید تصمیم می‌گیرد برای تدریس راهی مناطق روستایی عشایر شود: «اولین روستایی که کار تدریس را در آن شروع کردم یک روستای مرزی در صالح‌آباد تربت‌جام بود به نام ممیزآب، مردم در محرومیت کامل به‌سر می‌بردند. توزیع آب آشامیدنی سالم برای اهالی تنها در یک ساعت از شبانه‌روز اتفاق می‌افتاد و خانواده‌ها از دبه‌های بزرگ برای ذخیره آب استفاده می‌کردند.»



مردم کشاورز بودند و دخترک‌های روستا در همان سنین نوجوانی راهی خانه بخت می‌شدند: «دخترک‌های روستا همه باهوش و بااستعداد بودند اما اجازه ادامه تحصیل نداشتند. مرکز بهداشتی در روستا وجود نداشت و مردم از آموزه‌های بهداشتی محروم بودند. با حضورم در روستا از آموزش‌های اولیه زندگی اجتماعی برای اهالی گفتم. از ضرورت رعایت بهداشت و با کمک بچه‌های مدرسه سعی کردم این آموزش‌ها به خانه‌ها برود.»

همه کاری که جعفر عاشقانه در محیط مدرسه و روستا انجام می‌داد، شب، هنگام بازگشت به خانه همانند قصه‌ای دلنشین برای اهل خانه روایت می‌شد. آنقدر این روایت‌ها تکرار شد تا دل از اهالی خانه برد و همه تصمیم گرفتند همراه پدر خانواده راهی روستا شوند: «کرونا تازه سروکله‌اش پیدا شده بود که به پیشنهاد همسرم باروبنه بستیم و برای بیتوته در روستای دلمی از توابع چناران راهی این منطقه شدیم.»

زندگی در روستا

جاده پرپیچ‌وخم و مسیر سنگلاخی آنقدر سخت بود که دو فرزند و همسر جعفر را ابتدا دل‌نگران کرد اما همین که به روستا رسیدند و شوق‌وشادی را در چشم بچه‌ها دیدند همه این سختی‌ها فراموش‌شان شد: «همسر من معلم نبود اما با طی دوره‌های حرفه‌ای مربی پیش‌دبستانی در دانشگاه فردوسی مشهد به‌صورت تخصصی با من همراه شد و با اجرای برنامه‌های آموزشی خود باعث شد تا کیفیت زندگی مردم روستا حسابی تغییر کند. از آموزش مسائل بهداشت فردی و اجتماعی گرفته تا چانه‌زنی با خانواده‌ها برای رضایت دادن به ادامه تحصیل دختران!»

این زوج داوطلب و خیرخواه برای اینکه خانواده روستاییان راضی به ادامه تحصیل فرزندان‌شان در مدرسه شوند هر دو فرزند خود را در همان مدرسه روستا ثبت‌نام کردند: «دخترم کلاس هفتم بود و پسرم کلاس چهارم. اهالی روستا وقتی دیدند دخترم در همان مدرسه درس می‌خواند اعتماد کردند و این اعتماد هرروز بیشتروبیشتر شد.»

خوشبختانه با کمک خیرین کلاس‌های درس روستا را به این امکانات تجهیز کرده‌ایم. با بهره‌گیری از این تجهیزات می‌توانیم آموزش دانش‌آموزمحوری را با جدیت بیشتری پیش ببریم چراکه وقتی یک دانش‌آموز با بهره‌گیری از این امکانات درس را برای دوستانش توضیح می‌دهد شور و حال کلاس وصف‌نشدنی است.

معلمی که فعال اجتماعی شد

جعفر حالا دیگر تنها معلم مدرسه روستایی که در آن درس می‌دهد نیست بلکه یک فعال اجتماعی حوزه کودکان در مناطق محروم است: «ما نیازهای بچه‌ها را شناسایی و در جهت رفع این نیازها تلاش می‌کنیم؛ از فرهنگ‌سازی در روستا گرفته تا آموزش مهارت‌هایی مانند آشپزی و رعایت بهداشت‌فردی.»

جعفر، عاشق شغلش است به‌خاطر همین صرفا به‌عنوان یک شغل به آن نگاه نمی‌کند بلکه معتقد است باید هرروز با بهره‌گیری از خلاقیت و نوآوری این شغل را تقویت کرد: «من سال‌هاست در مناطق روستایی به آموزش براساس مشارکت دانش‌آموزان روی آورده‌ام. در این سبک آموزشی جدید دانش‌آموزان با مشارکت در آموزش دروس، هم اعتمادبه‌نفس‌شان را افزایش می‌دهند هم بنیه علمی روستا را تقویت می‌کنند و هرکدام از دانش‌آموزان می‌توانند در غیاب معلم مسأله آموزش دوستان‌شان را دنبال کنند.»

آموزش با دیتا پروژکتور

یکی دیگر از شیوه‌های آموزشی جالب این آقامعلم در مدرسه‌های دورافتاده مناطق محروم روستایی استان خراسان‌رضوی استفاده از دیتا پروژکتور در کلاس‌های درس است: «خوشبختانه با کمک خیرین کلاس‌های درس روستا را به این امکانات تجهیز کرده‌ایم. با بهره‌گیری از این تجهیزات می‌توانیم آموزش دانش‌آموزمحوری را با جدیت بیشتری پیش ببریم چراکه وقتی یک دانش‌آموز با بهره‌گیری از این امکانات درس را برای دوستانش توضیح می‌دهد شور و حال کلاس وصف‌نشدنی است.»

تغییر شرایط تحصیلی دختر آقامعلم و اجبار خانواده به برگشت در شهر شرایط سختی را در رفت‌وآمد به روستا پیش روی جعفر گذاشته اما نه او و نه خانواده در حمایت از کودکان روستا کوتاه نیامده‌اند. فاطمه حسین‌زاده، همسر آقامعلم فداکار می‌گوید: «خدمت در مناطق محروم انتخاب اول همسرم هست و هرگز در طول بیست‌واندی سال فعالیت آموزشی  حاضر به تدریس در شهر نشده چراکه معتقد است اگر به‌ دنبال خدمت حقیقی به ‌دانش‌آموزان هستیم مناطق محروم باید اولویت ما باشد.»

همراه با همسر، همدل با روستاییان

فاطمه هم که حسابی با روستاییان منطقه اخت گرفته و خدمت به آنها دلش را آرام می‌کند حالا پشت‌صحنه باز حامی دانش‌آموزان است و با تامین نیازهای آنها می‌کوشد انگیزه خانواده‌ها و بچه‌ها را برای ادامه تحصیل افزایش دهد. او هم همراه با همسرش است و هم همدل با روستاییان: «خانواده‌ها به ما اعتماد کردند و دختران‌شان را به مدرسه فرستادند. خیلی از بچه‌هایی که ترک‌تحصیل کرده بودند دوباره به کلاس‌های درس برگشتند. ما بانک جوایز را برای بچه‌ها تعریف کردیم و با اهدای‌جوایز به آنها سعی می‌کنیم تا از درس خواندن در کنار کشاورزی لذت ببرند.»

حضور این خانواده در روستاهای محروم حتی سرنوشت خیلی از این بچه‌ها را هم تغییر داده است. فاطمه می‌گوید: «روزی که ما برای اولین‌بار در روستایی محروم حاضر شدیم هیچ‌کدام از بچه‌ها آرزویی برای آینده شغلی نداشتند نه دختران نه پسران. هیچ‌کدام از آنها شهر مشهد را ندیده بودند و چناران تنها جایی بود که سفر کرده بودند. ما آنها را با مشاغل آشنا و تاکید کردیم می‌توانند در کنار کمک به والدین در اراضی کشاورزی کنند و با تحصیل، در آینده به معلمی مهربان، پزشکی دلسوز یا مهندسی توانمند تبدیل شوند.»

فاطمه همراه با همسرش در روستاهای محروم حاضر می‌شود و با آموزش مسائل بهداشت‌فردی سعی می‌کند تا کیفیت زندگی‌شان تغییر کند: «یکی از برنامه‌هایی که در روستاها دنبال می‌کنیم برگزاری دوره‌های آشپزی برای زنان روستاست. این برنامه‌ها ما را به خانواده‌ها نزدیک‌تر می‌کند و اجازه می‌دهد تا راحت‌تر بتوانیم اهداف آموزشی خود را دنبال کنیم.»

این خانواده خستگی‌ناپذیر حالا می‌کوشد تا با جلب کمک‌های خیرین و تامین نیازهای اساسی موردنیاز آنها گامی اساسی در راستای بهبود کیفیت زندگی روستاییان و آموزش دانش‌آموزان بردارند.

آزادی یک زندانی؛ آخرین درس خانم معلم

ماجرای عجیب «طارق» و 18 دانش‌آموزش

23‌سال پس از ایثارِ آقا معلم