مقاله 62 سال قبل مرحوم «حاج حیدر رحیم‌پور» در روزنامه خراسان

جواد نوائیان رودسری – 19 شهریورماه سال 1400، حاج حیدر رحیم‌پور ازغدی، مبارز نام‌آشنای دیار خراسان، در 89 سالگی دارفانی را وداع گفت؛ برای آنان که با تاریخ مبارزات سیاسی در مشهد آشنا هستند، حاج حیدر نیازی به معرفی ندارد. او از عنفوان جوانی به مبارزه روآورد و خیلی زود، در زمره فعالان سیاسی مشهد، در دوران ملی شدن صنعت نفت قرار گرفت و در جریان حوادث پس از کودتای 28 مرداد، در کنار بزرگانی مانند استاد محمدتقی شریعتی، از ارکان نهضت مقاومت ملی خراسان بود. مرحوم رحیم‌پور در این زمان، 24 سال داشت. او در این دوره، تقریباً با تمام گروه‌های مذهبی و مبارز شهر مشهد مرتبط بود و کسانی که از نزدیک او را می‌شناختند، به اطلاعات وسیعش درباره این گروه‌ها، اذعان می‌کردند؛ همان‌طور که بعدها، در جریان نهضت اسلامی امام خمینی هم، میدان‌دار بود و شناختی دقیق از جریان‌های آن دوره نیز داشت. پرداختن به جزئیات فعالیت‌های حاج حیدر، آن‌گونه که باید و شاید، مجال دیگری می‌طلبد و ان‌شاءا... در آینده به آن خواهم پرداخت. چند روز قبل و در جریان مطالعه مصاحبه‌ای تفصیلی با او که در پایگاه اینترنتی «rahimpour.ir» منتشر و احتمالاً در جاهای دیگر هم بازنشر شده‌است، به خاطرات آن مرحوم از فعالیت‌هایش در دهه 1330ش برخوردم. او در این گفت‌وگو، افزون بر فعالیت‌های سیاسی، به تکاپوهای علمی‌اش در حوزه علمیه خراسان نیز پرداخته و از استادانش ذکری به میان آورده‌ و در این بین، به تفصیل از ارادتش به مرحوم آیت‌ا... حاج هاشم قزوینی هم، سخن گفته‌بود. مرحوم رحیم‌پور در میانه این توضیحات، به وضعیت روحی خود پس از درگذشت حاج‌هاشم می‌پردازد و جایی می‌گوید: «چیزی هم نگذشت که حضرتش (منظور آیت‌ا... حاج هاشم قزوینی است) به لقاءا... شتافت. من همان ایام، زندگی‌نامه ایشان را با امضای دیگری در روزنامه خراسان نوشتم. اما انکار نمی‌کنم که با مرگ ایشان، نشاط طلبگی هم در من مُرد.» او بعد از این توضیحات، درباره نقش آیت‌ا... حاج مجتبی قزوینی در احیای روحیه طلبگی‌اش و تأثیر مرحوم علامه محمدرضا حکیمی، به عنوان دوست دوران طلبگی در این آشنایی، به تفصیل سخن گفته‌است؛ اما چیزی که هنگام مطالعه آن بخش، نظر مرا به خود جلب کرد، اشاره مرحوم رحیم‌پور به مقاله‌ای بود که در روزنامه خراسان 62 سال قبل منتشر شده؛ چون سال درگذشت آیت‌ا... حاج هاشم قزوینی، 1339 و هنگام دقیق فوت ایشان، 22 مهرماه بوده‌است. آن مرحوم، از افاضل علمای حوزه علمیه مشهد بود و مشهور است که در دوران چهل ساله تدریس در این حوزه علمیه، هزار عالم پرورش داده؛ علمایی که در دوره‌های بعد، مشعل تابناک دانش و مبارزه با ظلم و ستم در زمانه خود بودند؛ بزرگانی مانند آیت‌ا... سیدعلی خامنه‌ای، آیت‌ا... حسنعلی مروارید، آیت‌ا... میرزاجوادآقا تهرانی، استاد محمدرضا شفیعی‌کدکنی، دکتر عبدالجواد فلاطوری، مرحوم علی‌اصغر عابدزاده و شهیدان آیت‌ا... سعیدی و حسین آستانه‌پرست. با کاوش و جست‌وجو، بالاخره مطلب مورد اشاره را در روزنامه خراسان شماره 3269، مورخ  26 مهرماه سال 1339 یافتم؛ مقاله حاج‌حیدر رحیم‌پور ازغدی، چهار روز بعد از درگذشت آیت‌ا... حاج هاشم قزوینی در صفحات اول و دوم روزنامه منتشر شده‌ و از چند نظر حائز اهمیت و توجه است: نخست: به دلیل تنظیم شدن در ایام نزدیک به درگذشت آیت‌ا... قزوینی، اطلاعات و جزئیات نسبتاً دقیق و کامل‌تری را درباره زندگی این استاد بنام حوزه علمیه مشهد و از علمای مبارزی که در جریان واقعه قیام مسجد گوهرشاد بازداشت و تبعید شد، به دست می‌دهد. نویسنده در متن مقاله، ماجرای مسجد گوهرشاد را به طور ضمنی مورد توجه قرار داده‌است و با اشاره به جریان تبعید آیت‌ا... قزوینی، بدون این‌که مستقیماً به اصل قضیه بپردازد، از آیت‌ا... حاج‌آقا حسین قمی، به عنوان پرچمدار اصلی آن قیام بزرگ و تاریخی، با عبارت «مرحوم آیت‌ا... مجاهد حضرت حاج‌آقا حسین قمی» یاد می‌کند و پس از آن نیز، از آیت‌ا... میرزامحمد آقازاده، به عنوان یکی دیگر از استادان مرحوم حاج هاشم قزوینی، با عنوان «محقق مشهور» سخن به میان می‌آورد. می‌دانیم که مرحوم آقازاده نیز، پس از قیام مسجد گوهرشاد، به بهانه دست داشتن در آن قیام، بازداشت و تبعید شد و سرانجام وی را در تهران مسموم کردند و به شهادت رساندند. در واقع مرحوم رحیم‌پور، ضمن نگارش مقاله مذکور، در کنار تمجید از یک عالم درگذشته، سرنخ‌هایی را از یک واقعه نه‌چندان قدیمی که سندی از دوران سراسر اختناق عصر پهلوی اول و دین‌ستیزی اوست، به دست مخاطب خود می‌دهد. در آن زمان، تنها 25 سال از واقعه مسجد گوهرشاد می‌گذشت و بسیاری از شاهدان عینی آن رویداد در مشهد، زنده بودند و احتمالاً با مطالعه متن نوشتار، به هدف نویسنده پی می‌بردند. دوم: از نظر نگارش، نثر مقاله، نثری میانه سبک نوشتارهای حوزوی و روش نگارش نوین است. در متن حاج‌حیدر می‌توان به وفور اصطلاحات عربی رایج در متون حوزوی را دید، اما این اصطلاحات، در جریان نگارشی روان و روزنامه‌ای به کار گرفته شده‌است و اگر با نثرهای دوره‌های بعد آن مرحوم مقایسه شود، می‌توان سیر تطور او در عرصه نگارش را مورد ارزیابی قرار داد. سوم: مقاله مذکور، یکی از قدیمی‌ترین نوشته‌های مرحوم حاج حیدر رحیم‌پور و شاید قدیمی‌ترین نوشته روزنامه‌ای از اوست که تاکنون به آن دست یافته‌ایم. وی در زمان نگارش این نوشتار، 28 سال داشته و هنگامی آن را نوشته‌است که به قول خودش «تقریباً همه آن‌ها که به مبارزه سیاسی در حد سرگرمی یا احساسات هیجانی اشتغال داشتند، [مبارزه را] رها کردند؛ چون آمریکا و انگلیس، شمشیر را از رو بسته بودند. اصلاً به تدریج بسیاری از جبهه ملی‌ها و توده‌ای‌ها و کمونیست‌ها، خودفروشی کردند و گروه‌گروه، وابسته و شاغل در دولتِ کودتا شدند. خیلی از دوستان مهدیه هم، به خصوص در دوره پس از آزادی عابدزاده از زندان کودتاچی‌ها،  منزوی و  سیاست‌گریز شدند.» شاید دلیل اصلی آن‌که حاج حیدر در این مقاله برای خود نام مستعار برگزیده‌ و متن را «نوشته قدسی» معرفی کرده‌است، همین باشد. او چندی قبل از نگارش این مقاله، به سبب فعالیت‌های مبارزاتی بازداشت شده و به همین دلیل، زیر ذره‌بین سازمان تازه ‌تأسیس ساواک بوده‌است؛ هرچند که در یادداشت‌های بعدتر و حتی نوشتارهای سال‌های نخست انقلاب هم، از نام او کمتر نشانی در مطبوعات دیده می‌شود.      بمناسبت درگذشت مرحوم آیت‌اله حاج  شیخ هاشم قزوینی  شرح حال ایشان را ذیلا مینگاریم  «شامگاه بیستم خرداد سال 1270 شمسی در دهکده‌ای موسوم به قلعه در هشت فرسنگی قزوین ستاره‌ای طلوع کرد که تا غروب 22 مهرماه 1339 میدرخشید. این ستاره استاد آیت‌اله حاج شیخ هاشم مدرس قزوینی بود که عصر جمعه پس از اداء فریضه از قید تن رها شده و با فقدان خود حوزه علمیه خراسان را سخت متأثر گردانید. معظم‌له ادبیات را در سنین کودکی در قزوین خدمت مرحوم شیخ حسین که از مشاهیر ادب بود آموخت و سرآمد حوزه ایشان شد. سپس سطح را در محضر حاج شیخ علی طارمی و حاج ملاعلی‌اکبر خیابانی که هر دو از فقهای عظام آن ناحیه بودند تلمذ نموده به تدریس پرداخت. ولی این حد روح دانش‌پژوهشی و تحقیق ایشان را قانع نساخته و باصفهان که در آن عصر از حوزه‌های مهم اسلامی بود رهسپار گردید و بمحضر مرحوم کلباسی که از مشاهیر زمان بود، رسید و یک دوره کامل فقه را از آن بزرگوار استفاده کرد؛ در این ضمن طلاب هم وجود استاد را مغتنم دانسته و از افاضات آنمرحوم، حوزه علمیه اصفهان رونق خاص بخود گرفت. اما باز هم روح بزرگ استاد نمیتوانست باین پایه قناعت کند. تا اینکه در سال 1300 بصوب (به قصد) مشهد رضوی علی صاحبها آلاف التحیه و اثناء که در آن تاریخ مرکز علمی ایران بشمار می‌رفت حرکت کرده و خود را خدمت اساتید بزرگی چون مرحوم آیت‌ا... مجاهد حضرت حاج‌آقا حسین قمی و محقق مشهور حاج میرزا محمد نجفی آقازاده رسانیده و مجدداً ادوار فقه و اصول را از اساتید مزبور استماع نمود. علامه فقیه پس از نیل باین مدارج خود را محتاج بسوخته‌ای دید که در میان همگان میدرخشید. این سوخته مؤسس مکتب مبارزه با موهومات و فرق‌شکن خرافات بشری ناشر علوم خاندان عصمت فقیه زاهد و معلم اخلاق مرحوم میرزامهدی اصفهانی رحمت‌ا... علیه بود. استاد ما پس از درک این شخصیت دیگر بجز ایام تبعید تا روزیکه میرزای اصفهانی حیات داشت از او جدا نشده و تقریرات میرزای نائینی را از ایشان فرا گرفته و روح معارف اسلامی و پاره‌ای از علوم منحصره که مختص خواص بود آموخت و بالاخره فقیه بزرگوار دارای روحی گشت که از هر عنوان و مقامی گریزان و در حدود چهل سال حوزه علمیه خراسان را در کمال عظمت گردانیده و هزاران نفر از فضلائی که هم‌اکنون مشارهاالیه بالبَنان (مشهور) میباشند، خوشه‌چین خرمن علمی ایشان بوده‌اند. با وجود آن همه شخصیت بحکم وظیفه در ایام تعطیلی در دهکده مسقط‌الرأس (زادگاه) خود بارشاد خلق و رفاه امور اجتماع می‌پرداخت. آنچه انصاف است اخلاق و درس استاد منحصر بخود و لسان سلیس(روان) و شیرینش جاذب ارواح طلاب بود و بشهادت رجال حوزه علمیه آیت‌اله حاج شیخ هاشم قزوینی رحمت‌اله علیه شخصیتی بود که اسلام باید بر فقدان او بگرید و مسلمانان عزاداری کنند.»