تخریب آثار تاریخی به اسم گردشگری! 

 چند روز دیگر با پایان امتحانات دانش‌آموزان و دانشجویان، سفرهای تابستانی شروع می‌شود، شاید اصلا همین الان درحال برنامه‌ریزی برای سفرتان باشید؛ کجا؟ کی؟ چندروز؟ با چی؟ تا حالا به «چطور» سفر کردن هم فکر کرده‌اید؟ شاید بگویید این چه سوال بی‌جایی است! چطور سفر کردن را که همه‌مان بلدیم. تازه این‌روزها فضای مجازی پر است از بلاگرهایی که ته گردشگری و تفریح را درآورده‌اند و آدم می‌تواند از روی دست آن‌ها کپی کند. چندهفته پیش یکی از همین بلاگرها چندتایی عکس از خودش منتشر کرد که بهانه نوشتن این پرونده شد. خانم بلاگر در عکس‌هایش لمیده روی سکویی و تکیه داده به پنجره‌ای در یک موزه، گلایه کرده‌بود که چرا مسئولان موزه به او اجازه نداده‌اند با خیال راحت روی رف پنجره چوبی قدیمی بنشیند و چرا برای تکیه دادن به دیوار آینه‌کاری‌شده باید با آن‌ها بحث کند. نمونه‌های مشابه این رفتار «طلبکارانه» یا طبق برداشتی سهل‌گیرانه‌تر، «غیرمسئولانه» با میراث تاریخی کم نیستند؛ نشانه‌اش یادگاری‌های روی تخت‌جمشید، شعارنویسی روی گنبد آب‌انبار تاریخی در یزد، چسباندن آگهی‌های تبلیغاتی روی بناهای تاریخی آذربایجان و... . چندسال پیش یک گروه دوچرخه‌سوار با دوچرخه‌های‌شان از بزرگ‌ترین کاروانسرای خاورمیانه در قزوین بالا رفتند. یک‌بار خبر آمد که شست‌وشوی دیگ نذری و رها کردن آب آن باعث تخریب یک خانه تاریخی در یزد شد. دوسال پیش، بلاگری با ورود به یک سایت باستانی در سیستان، بقایای اسکلتی را مثل پازل کنار هم چید و با آن‌ها سلفی گرفت و بلاگر دیگری در طبیعت، تور رنگ‌پاشی برگزار کرد. به این‌ها اضافه کنید پروژه‌های تلویزیونی، سینمایی و نمایش خانگی را که سال‌هاست ‌‎پای ثابت روند آسیب زدن به میراث تاریخی شده‌اند. خب ما دربرابر همه این بی‌مهری‌ها کاری از دست‌مان برنمی‌آید اما دست‌کم می‌توانیم گردشگر آگاه‌تری باشیم. «دلارام کاردار» کارشناس مرمت آثار تاریخی و کارشناس‌ارشد نسخه‌شناسی، به ما می‌گوید در مواجهه با آثار و ابنیه تاریخی باید چطور رفتار کنیم.
 
چرا نباید از آثار و ابنیه تاریخی عکاسی کنیم؟
 نور و گرمای حاصل از فلش دوربین روی مواد آلی تأثیر می‌گذارد. مواد آلی حاوی کربن هستند و زنجیره‌های پلیمری‌شان درنتیجه نور و گرما آسیب می‌بیند. خب خیلی از اشیای موجود در موزه مثل کاغذها جزو مواد آلی هستند و برای همین عکاسی از آن‌ها در درازمدت اثر مخرب دارد.
عکاسی، چه با فلش و چه بدون آن، می‌تواند امنیت موزه را به‌خطر بیندازد. عکس‌ها، بدون آن‌که قصدی درکار باشد، محل نگهداری آثار ارزشمند، راه‌های ورود و خروج و محل قرارگیری دوربین‌های مداربسته را مشخص می‌کنند. به‌علاوه افراد دارای سوء‌نیت خودشان می‌توانند شخصا از زوایای مختلف موزه عکاسی و بعد از آن‌ها برای سرقت استفاده کنند، به همین دلیل موزه هم مثل مناطق نظامی برای حفظ امنیت عکاسی را ممنوع می‌کند.
 اشیای موجود در گالری‌ها و موزه‌ها کپی‌رایت دارند و عکاسی از آن‌ها حق نشر و تکثیرشان را به‌خطر می‌اندازد. برای مثال می‌شود از یک تابلوی نقاشی عکس باکیفیتی گرفت و پرینت تقلبی آن را به‌جای اصل اثر جا زد یا از روی عکس اثر، چیزی مشابه آن خلق کرد. همچنین می‌شود به‌کمک عکاسی، مولاژ آثاری مثل سفال‌ها، ظروف شیشه‌ای و... را ساخت.
 فلش دوربین، حواس دیگر بازدیدکنندگان را پرت می‌کند و فضای شخصی‌شان در ارتباط با محیط را از آن‌ها می‌گیرد. صدای شاتر دوربین هم عامل حواس‌پرتی دیگری است اما بد نیست بدانید که ممنوعیت عکاسی صرفا به موزه‌ها محدود نمی‌شود. عکس گرفتن از ابنیه تاریخی، به‌دلایل گفته‌شده می‌تواند در درازمدت بر آن‌ها هم اثر مخرب داشته باشد.
عکاسی از آثار تاریخی، می‌تواند دیگر بازدیدکننده‌ها را از تماشای حضوری آن‌ها بی‌نیاز کند. البته در دوران کرونا خیلی از موزه‌های بزرگ مثل «لوور» و «خانه‌موزه فریدا کالو» از بخش اقتصادی کار صرف‌نظر کردند و تورهای آنلاین رایگان ترتیب دادند اما خب این موضوع به سیاست‌های مدیریتی موزه‌ها بستگی دارد. از آن‌جایی‌که در کشور ما استقبال از موزه‌ها خیلی کم است، عکاسی از آن‌ها می‌تواند همان تعداد اندک بازدیدکننده را هم از حضور در موزه بی‌نیاز کند.
 
چرا نباید آثار و ابنیه تاریخی را لمس کنیم؟
پوست دست ما حتی اگر کاملا شسته و ضدعفونی شده‌باشد، قدری چربی دارد و این چربی به‌عنوان ماده مخرب به سطح آثار و ابنیه منتقل می‌شود که برای ازبین بردنش باید حتما از حلال استفاده کرد و هربار استفاده از حلال به ساختار، بافت و بخش داخلی اثر آسیب می‌زند. برای همین است که مرمتگرها موقع کار با آثار تاریخی، دستکش جراحی می‌پوشند تا عرق و چربی دست‌شان به این آثار آسیب نرساند. یادتان هست چندوقت پیش یکی از دولتمردان، کاسه‌ای تاریخی را بدون دستکش توی دستش گرفت و کارش در رسانه‌ها حسابی سروصدا به‌پا کرد؟
 لمس کردن آثار و ابنیه به‌دلیل اصطکاکی که به‌وجود می‌آورد، اثر تخریبی دارد چون غشایی را که سطح آن‌ها را پوشانده است، ازبین می‌برد. سطح ابنیه تاریخی را یک لایه گردوغبار پوشانده که به‌عنوان محافظ عمل می‌کند و اجازه نمی‌دهد لایه‌های زیرین اثر آسیب ببینند.
در آثار موزه‌ای مثل نقاشی‌ها هم وضع به همین ترتیب است. یک تابلوی نقاشی رنگ‌روغن را درنظر بگیرید. روی این تابلوها معمولا در آخر کار، یک لایه «ورنی» زده می‌شود که گردوخاک محیط را به خود جذب می‌کند و به این‌ترتیب لایه زیرین که رنگ‌های تابلوست، درامان می‌ماند. حالا اگر ما با تماس دست‌مان این گردوغبار را پاک کنیم، رنگ اصلی درمعرض خطر پوسته‌پوسته شدن و ریختن قرار می‌گیرد.
 
چرا نباید از ابنیه تاریخی بالا برویم؟
 بناهای تاریخی عمر بسیار طولانی دارند و در گذر زمان دچار فرسایش شده‌اند. ممکن است پی آن‌ها یا تزیینات سطح‌شان سست شده‌باشد و یک تلنگر کوچک باعث شود که آسیب جدی ببینند. بنابراین تکیه دادن به دیواره یک بنا برای عکس گرفتن، بالارفتن از سقف خانه‌ای قدیمی و کارهایی شبیه این‌ها حتی اگر به‌طور رسمی و علنی ممنوع نشده‌باشد، ممنوع است.
بنایی که خودش را زیر باد و باران و آفتاب حفظ کرده، بسیار آسیب‌پذیر است. تلنگر کوچکی مثل استفاده از ابزار نوک‌تیز برای یادگاری نوشتن روی آن شاید به فروپاشی بنا منجر نشود اما همین‌که باعث خدشه‌دار شدن گچ آن یا افتادن یک کاشی و آجر شود، آسیب جبران‌ناپذیری به‌شمار می‌رود.
 شاید بگویید پس این‌وسط مرمتگرها چه کاره‌اند؟ در بحث آثار تاریخی، حفاظت از مرمت بسیار مهم‌تر است. ما باید آثار را همان‌طور که هستند، حفظ کنیم چون مرمت با آسیب همراه است. تعجب کردید؟ خب بنا سال‌ها پیش با ملاط بوم‌آورد زمان و منطقه خودش ساخته شده است و ما در مرمت، از ملاط زمان خودمان استفاده می‌کنیم که عمدتا هم شیمیایی هستند. این ناهماهنگی بین ماده اضافه‌شده و مصالح اصلی، باعث کوتاه شدن عمر اثر می‌شود.
 تکیه دادن به ابنیه تاریخی و بالارفتن از آن‌ها برای خود بازدیدکننده‌ها هم خطرآفرین است. بنایی که چند صد سال عمر دارد و درمعرض فرسایش بوده، حتی اگر ظاهرا سرپا باشد، آسیب‎های درونی دارد که ممکن است باعث سقوط شود.
 


چرا نباید به بناهای تاریخی هجوم ببریم؟
 ابنیه تاریخی مثل آدم‌های مسنی هستند که در زندگی مسیری طولانی را طی کرده‌ و آن‌قدر بالاوپایین دیده‌اند که حالا حسابی خسته‌اند و می‌خواهند آرامش داشته باشند. مادربزرگ شما حوصله دارد یک‌روز تمام میزبان همه بچه‌ها و نوه‌ها باشد، با همه سروصداها و بریز و بپاش‌های‌شان؟ خب البته از این دیدار خوشحال می‌شود ولی روند عادی زندگی‌اش به‌هم می‌خورد و خسته‌ترش می‌کند. آثار و ابنیه تاریخی هم خستگی سال های طولانی را با خود دارند و رفتارهای ما به آن‌ها شوک وارد می‌کند.
 هجوم جمعیت که درنتیجه آن تعداد نفس کشیدن‌ها و بالطبع رطوبت محیط را افزایش می‌دهد و با سروصدای زیاد همراه است، به ابنیه تاریخی آسیب می‌رساند. رطوبت، حرارت، نور زیاد و سروصدا شوک‌هایی هستند که در طولانی‌مدت اثر مخرب دارند.
هجوم جمعیت باعث می‌شود بازدیدکنندگان به یکدیگر و به دیواره‌ها و تزیینات بنا برخورد کنند و به پی آن فشار بیاید. بنابراین حتی اگر در بازدیدهای‌تان به قانونی برنخوردید که وادارتان کند گروه‌گروه به بنا وارد شوید، خودتان این نکته را رعایت کنید. در موزه‌ها هم هجوم جمعیت، خطر برخورد به استندهای نگه‌دارنده آثار را پیش می‌آورد.
 
حافظان حواس‌جمع میراث‌مان باشیم
پروژه‌های نمایشی و بلاگرهای گردشگری چطور به آثار و ابنیه تاریخی آسیب می‌زنند و ما چه می‌توانیم بکنیم؟

حالا که از بناها و آثار تاریخی عکاسی نمی‌کنیم، روی آن‌ها یادگاری نمی‌نویسیم، بهشان تکیه نمی‌دهیم، فتح‌شان نمی‌کنیم و با سروصدا و شلوغی بهشان شوک وارد نمی‌کنیم، نقش‌مان را در حفاظت از آن‌ها ایفا کرده‌ایم؟ البته که رعایت این ملاحظات، خوب و ضروری است اما کافی نیست. میراث ما، این پیران سرد و گرم چشیده روزگار که تاریخ، هویت و فرهنگ‌مان را در دل‌شان نگه داشته‌اند، بیش از این‌ها به مراقبت نیاز دارند. به‌ویژه آن که به‌نظر می‌رسد عده‌ای، عامدانه یا ناآگاهانه کمر به نابودی آن‌ها بسته‌اند. درست است که وقتی از آثار و ابنیه تاریخی حرف زده می‌شود، پای نهادهای دولتی مرتبط به میان می‌آید که مشخصا وظیفه دارند آن‌ها را حفاظت و مرمت کنند اما اگر این نهادها کارشان را به‌درستی انجام ندهند، تکلیف چیست؟ اگر حافظان قانونی میراث ما در جلب توجه عمومی به اهمیت آن، ناکارآمد باشند و اگر با متعرضان به این میراث برخورد درست و بازدارنده نداشته باشند، ما حافظان معنوی، کار خودمان را انجام خواهیم داد. چطور؟

  کارزار حفاظت از تاریخ و فرهنگ
چندسالی است رسم نامبارک اجاره دادن اماکن تاریخی به پروژه‌های نمایشی در کشور ما جاافتاده و قربانی هم کم نداشته است؛ اواخر دهه 80 یک سریال تلویزیونی پربیننده در جریان فیلم‌برداری، به دو نقش‌برجسته تخت‌جمشید، آسیب زد؛ عمارت «مستوفی‌الممالک» که در اواخر دهه 90 ، لوکیشن یک سریال تلویزیونی بود، به‌راحتی تغییر رنگ داده‌ و بخش‌هایی از آن دستکاری شد و یک گروه فیلم‌برداری، لوستر نفیسی را در کاخ نیاوران شکست. چندوقت پیش هم یک پروژه سینمایی شروع به ساخت‌وساز در باغ «عفیف‌آباد» شیراز کرد، این‌بار اما کارزاری برای توقف این پروژه راه افتاد. شیرازی‌ها که تعرض به عفیف‌آباد ثبت ملی‌شده را تاب نیاوردند، اعتراض‌شان را خطاب به وزارت میراث فرهنگی و استاندار فارس اعلام و مردم از سراسر کشور پای این اعتراض را امضا کردند. مدتی بعد خبر رسید که کارگردان اثر تعهد داده است که سازه‌ها را به مکان دیگری منتقل کند به رغم آن‌که پیشتر ادعا شده‌بود ساخت‌وساز در محوطه باغ با مجوزهای رسمی انجام شده‌است. بنابراین حتی اگر نهاد و سازمانی به‌سودای کسب درآمد، چوب حراج به میراث ملی بزند، ما می‌توانیم مقابلش بایستیم یا دست‌کم تلاش‌مان را بکنیم. در همه کشور های دنیا، استفاده از ابنیه تاریخی به‌عنوان لوکیشن آثار نمایشی پذیرفته نیست و نیاز به فیلم‌برداری در مکانی قدیمی با شبیه‌سازی و دکور زدن برآورده می‌شود.
  تذکر به مروجان فرهنگ غلط سفر
به‌نظر می‌رسد الگوی غلط سفر رفتن، چیزی که در این پرونده سعی در اصلاحش داشتیم، این‌روزها درحال فراگیر شدن است؛ بعضی از بلاگرهای گردشگری با عکس‌های‌ خوش‌رنگ‌ولعاب و روایت‌های جذاب‌ از ‌سفرهای‌شان نقش زیادی در شکل دادن و دوام این الگو ایفا می‌کنند. ما خیلی وقت‌ها مقصد، وسیله و رفتارمان در سفر را از آن‌ها الگوبرداری می‌کنیم چون راهِ رفته، تضمین‌شده است و ریسک کمتری دارد غافل از این‌که فرهنگ اینستاگرامی سفر کردن خیلی‌وقت‌ها خودش منبع خطر است. بالاتر نمونه‌هایی از رفتارهای آسیب‌رسان آن‌ها را برشمردیم اما قضیه همیشه به روشنیِ نابود کردن بقایای یک اسکلت تاریخی نیست که بتوانیم اشتباه بودنش را به‌سادگی تشخیص بدهیم.بسیاری از بلاگرهای بی‌اعتنا به فرهنگ بومی، هنجارهای خودشان را در پوشش و سبک زندگی به مقصد تحمیل می‌کنند؛ از ساکنان بومی به‌ویژه کودکان عکاسی و فیلم‌برداری می‌کنند و با انتشار عکس و فیلم آن‌ها به بهانه‌هایی مثل آگاهی‌رسانی درباره شرایط زندگی‌شان، آبرو و حریم خصوصی آن‌ها را به خطر می‌اندازند. خیلی از بلاگرهای گردشگر مدنظر ما از آن‌جایی که غالبا آموزشی در زمینه گردشگری ندیده‌اند، رفتارهای نادرستی را که در این پرونده برشمردیم، مرتکب می‌شوند و از آن جایی که به واسطه تعداد زیاد دنبال‌کنندگان‌شان، صاحب پایگاه و جایگاهی اجتماعی قلمداد می‌شوند، به عادی‌سازی مواجهه طلبکارانه با آثار و ابنیه تاریخی دامن می‌زنند. کمترین کار، دنبال نکردن افرادی است که در آن‌ها رفتارهای آسیب‌رسان را تشخیص می‌دهیم و در گامی مسئولانه‌تر می‌توانیم اشتباهات‌شان را محترمانه به آن‌ها گوشزد کنیم.