تجديد نظر در رويكردهای گذشته -پرهيز از آزمون و خطا؛ لااقل همين!

آرمان ملی- احسان انصاری: اصلاح‌طلبان چه برنامه‌ای برای عبور از چالش‌های کنونی جامعه دارند؟ چرا تأثیرگذاری اصلاح‌طلبان در بیرون از قدرت نسبت به زمانی که در قدرت حضور داشتند کاهش پیدا کرده است؟ آیا جریان اصلاحات به یک جریان منزوی تبدیل‌ شده است؟ در شرایط کنونی اصلاح‌طلبان نحوه مواجهه خود با حاکمیت و جامعه را چگونه تعریف می‌کنند؟ «آرمان ملی» برای پاسخ به این سؤالات با دکتر مرتضی مبلغ، فعال سیاسی اصلاح‌طلب گفت‌وگو کرده است. مبلغ معتقد است: «در شرایط کنونی جریان اصلاحات در وضعیت نشیب قرار دارد اما منزوی نیست. اصلاح‌طلبان از قدرت کنار گذاشته ‌شده‌اند و از سوی دیگر مردم به دلیل دغدغه‌های معیشتی که دارند کمتر سیاست ورزی می‌کنند و این وضعیت باعث شده جریان‌های سیاسی و به‌خصوص جریان اصلاحات مانند گذشته در زمینه معادلات سیاسی و اجتماعی تأثیرگذار نباشد. این وضعیت اما به معنای انزوای جریان اصلاحات نیست. این وضعیت نیز پایدار نخواهد بود و در آینده شرایط تغییر خواهد کرد. تجربه تاریخی نشان داده که میانگین جامعه ایران اصلاح‌طلب است و با آموزه‌های اصلاحی آرمان‌های خود را دنبال خواهد کرد.» در ادامه ماحصل این گفت‌وگو را می‌خوانید. جريان اصلاحات امروز در کجاي بازي قدرت قرار گرفته است؟ آيا اصلاح‌طلبان از تأثيرگذاري گذشته در جامعه برخوردار هستند؟
واقعيت اين است که در شرايط کنوني اصلاح‌طلبان در هيچ کجاي قدرت قرار ندارند و با اتفاقاتي که در انتخابات رخ داد از عرصه قدرت سياسي کنار گذاشته ‌شده‌اند. با اين‌وجود اينکه اصلاح‌طلبان از تأثيرگذاري در جامعه برخوردار هستند يا خير جاي بحث دارد. تأثيرگذاري يک جريان سياسي در سطح جامعه با فراز و نشيب همراه است. تأثيرگذاري يک جريان سياسي با توجه به شرايط تاريخي، اجتماعي، سياسي و به‌ويژه اقتصادي در برخي مقاطع پررنگ و در برخي مقاطع کم‌رنگ مي‌شود. به‌صورت طبيعي نيز اگر يک جريان ساسي در قدرت حضور داشته باشد و عملکرد قابل قبولي داشته باشد ميزان تأثيرگذاري بيشتري پيدا مي‌کند و در مقابل اگر عملکرد خوبي نداشته باشد تأثيرگذاري خود را از دست مي‌دهد. جريان‌هايي که در بيرون از عرصه قدرت هستند نيز با همين وضعيت مواجه هستند و تحت شرايط تاريخي و اجتماعي ميزان تأثيرگذاري آنها شدت و ضعف پيدا مي‌کند. در اين زمينه فضاي سياسي کشور نيز تأثيرگذار است. واقعيت اين است که سياست ورزي اصلاح‌طلبان در شرايط کنوني بسيار سخت شده است. اين وضعيت به‌خصوص براي کساني سخت شده که به‌صورت دلسوزانه قصد دارند روندهاي اصلاحي را دنبال کنند. اين افراد در مسيري که در پيش‌گرفته‌اند با موانع و چالش‌هايي مواجه خواهند بود. نکته مهم ديگر شرايط اقتصادي مردم است که نسبت به ادوار گذشته در شرايط سختي قرار گرفته و مردم گرفتار نيازهاي معيشتي خود هستند. به همين دليل مهم‌ترين دغدغه اين روزهاي مردم کشور مسائل اقتصادي است. به‌صورت طبيعي هنگامي‌که مردم دغدغه اقتصادي و معيشتي دارند کمتر فرصت براي نگاه به سپهر سياسي براي آنها و سياست ورزي براي جريان‌هاي سياسي باقي مي‌ماند. اين موضوع نيز ميزان تأثيرگذاري جريان‌هاي سياسي را تحت تأثير قرار مي‌دهد. با اين‌وجود من معتقدم جامعه ايران از نظر تاريخي به اين نتيجه رسيده که بهترين راه براي عبور از چالش‌هاي کنوني استفاده از رويکردهاي اصلاحي و مصلحانه است. به همين دليل با عبور از نشيبي که امروز بر جامعه حاکم است بايد منتظر فرازي بود که دوباره روندهاي اصلاحي در دستور کار قرار بگيرد.
آيا در شرايطي که جريان اصلاحات از قدرت کنار گذاشته ‌شده برنامه‌اي براي عبور از وضعيت موجود ندارد؟ آيا جريان اصلاحات نسبت به چالش‌هاي کنوني جامعه بي‌تفاوت شده است؟
مهم‌ترين موضوعي که امروز باعث مي‌شود جامعه از چالش‌هاي کنوني عبور کند اين است که تصميم گيران اصلي جامعه متوجه رويکردهاي اشتباهي که در گذشته دنبال شده و وضعيت کشور را به اين نقطه رسانده بشوند. از سوي ديگر مسئولان کشور بايد در رويکردهاي اشتباه گذشته تجديدنظر کنند. مسئولان بايد به اين باور برسند که تجديدنظر در رويکردهاي گذشته تنها راه عبور کشور از چالش‌هاي کنوني است. مهم‌ترين برنامه اصلاح‌طلبان در شرايط کنوني اين است که در تحقق اين امر بکوشند. اين امر نيازمند روشنگري‌هاي مستمر و کارشناسي براي مردم و مسئولان است. از سوي ديگر بايد برنامه‌هاي مدون و علمي براي عبور از چالش‌هاي کنوني جامعه ارائه شود. اصلاح‌طلبان بايد در اين دو زمينه تلاش کنند تا کشور از وضعيت کنوني خارج شود.


آيا اصلاح‌طلبان براي عبور از شرايط کنـــوني استراتژي کاربردي دارند؟
استراتژي اصلاح‌طلبان در شرايط کنوني بايد حول سه محور شکل بگيرد و در اين راستا حرکت کنند. محور اول نحوه مواجهه اصلاح‌طلبان با دولتمردان است. در اين زمينه راهبرد هشدار، روشنگري، متقاعدسازي و ارائه راهکارهاي واقع بينانه و عملياتي بايد در دستور کار قرار بگيرد. محور دوم نحوه مواجهه اصلاح‌طلبان با جامعه و مردم است. اين موضوع از اين ‌جهت حائز اهميت است که تحولات عميق و وسيعي در جامعه ايران رخ‌داده است و به همين دليل نيازها و دغدغه‌هاي جديدي در بين اقشار و نسل جديد جامعه شکل ‌گرفته است. به همين دليل ارتباط با جامعه نيازمند سازوکارهاي جديد براي ارتباط دوسويه با لايه‌هاي مختلف اجتماعي است. در چنين شرايطي مي‌توان درک صحيحي از چالش‌ها و متعاقب آن ارائه راهکار دست پيدا کرد. اصلاح‌طلبان بايد بتوانند به انحاي مختلف اثرگذاري در جامعه دست پيدا کنند. راه‌حل اين موضوع نيز ارتباط با نهادهاي مختلف اجتماعي است که هرکدام بخش‌هايي از مطالبات و تحولات جامعه را نمايندگي مي‌کنند. اصلاح‌طلبان بايد منادي و نماينده مطالبات جديدي باشند که در جامعه شکل‌ گرفته است. محور سوم نيز تنظيم روابط و مناسبات بين خود اصلاح‌طلبان است. اين امر نيز بايد در راستاي شايستگي‌ها و توانمندي‌هاي جديد و متناسب با چالش‌هاي امروز جامعه شکل بگيرد. نتيجه اين وضعيت نيز بايد بازسازي و نوسازي گفتماني و همچنين خالص‌سازي از اصلاح‌طلبان از خطاها و انحرافاتي است که درگذشته رخ‌داده است.
آيا جريان اصلاحـــات به يک جريان منزوي تبديل‌شده که قدرت منطبق کردن خود را با شرايط موجود ازدست‌داده است؟
من فکر نمي‌کنم اين اتفاق افتاده باشد و جريان اصلاحات به يک جريان منزوي تبديل‌شده باشد. نحوه تأثيرگذاري جريان‌هاي سياسي متناسب با اقتضائات داراي فراز و نشيب است. در شرايط کنوني جريان اصلاحات در وضعيت نشيب قرار دارد اما منزوي نيست. اصلاح‌طلبان از قدرت کنار گذاشته‌ شده‌اند و از سوي ديگر مردم به دليل دغدغه‌هاي معيشتي که دارند کمتر سياست ورزي مي‌کنند و اين وضعيت باعث شده جريان‌هاي سياسي و به‌خصوص جريان اصلاحات مانند گذشته در زمينه معادلات سياسي و اجتماعي تأثيرگذار نباشد. اين وضعيت اما به معناي انزواي جريان اصلاحات نيست. اين وضعيت نيز پايدار نخواهد بود و در آينده شرايط تغيير خواهد کرد. تجربه تاريخي نشان داده که ميانگين جامعه ايران اصلاح‌طلب است و با آموزه‌هاي اصلاحي آرمان‌هاي خود را دنبال خواهد کرد. از سوي ديگر اگر بين همه جريان‌هاي فکري سياسي به دنبال يک جريان باشيم که قدرت بيشتري براي تطبيق خود با تحولات و شرايط امروز جامعه را داشته باشد جريان اصلاحات است. درنتيجه نمي‌توان عنوان کرد جريان اصلاحات قدرت انطباق خود را با شرايط امروز ازدست‌داده است. يکي از آموزه‌هاي اصلي اصلاح‌طلبي درک تحولات و تنظيم شدن با شرايط موجود است. اين وضعيت امروز نيز وجود دارد و اصلاح‌طلبان همچنان تلاش مي‌کنند خود را تحولات و دغدغه‌هاي نسل امروز جامعه منطبق کنند.
اصلاح‌طلبي در نقد وضعيت موجود به چه مواردي اشاره مي‌کند؟
اصلاح‌طلبي همواره نقد خود را نسبت به وضعيت موجود اعلام کرده است. در شرايط کنوني آنچه به نقدهاي گذشته اصلاح‌طلبان اضافه‌شده انتخاب برخي مديران کم ‌تجربه در زمينه مسئوليت‌هايي که برعهده‌ گرفته‌اند، است. اين رويکرد نيز قابل نقد است. از سوي ديگر يکي از مسائلي که باعث به وجود آمدن چالش‌هاي کنوني شده نحوه نظارت است. برخي از اين مديران با استفاده از رانت‌هاي سياسي و تبليغاتي وارد چرخه مديريت کشور شده‌اند. نکته ديگري که در اين زمينه وجود دارد خودي و غيرخودي کردن برخي از مديران کشور است که رويکرد مخربي است و باعث آسيب‌هاي زيادي به کشور شده است. ادامه اين وضعيت باعث سرمايه سوزي مي‌شود. نکته ديگر دستگاه‌هاي موازي غيررسمي است که به‌تدريج در برخي عرصه‌ها شکل‌گرفته‌اند و دستگاه‌هاي رسمي را دور مي‌زنند. از سوي ديگر با ميدان دادن به نيروهاي تندرو مواجه هستيم که شرايط تصميم‌گيري را براي مسئولان سخت کرده است. هر کدام از اين موضوعات مي‌تواند آسيب‌هاي جدي به جامعه بزند. به همين دليل بايد در اين موضوعات تجديدنظر کرد.
به نظر مي‌رسد پس ‌از اينکه جريان اصلاحات از دايره قدرت خارج شد قدرت تأثيرگذاري خود را تا حدودي از دست ‌داده است؟ آيا جرياني که مدعي جريان سازي و تفکرسازي است نبايد در بيرون از قدرت تأثيرگذاري خود را حفظ کند؟
ابتدا بايد مشخص کنيم که وضعيت اصلاح‌طلبان زماني که در قدرت بودند با امروز که در قدرت نيستند چه تفاوتي دارد. به‌هرحال بايد بپذيريم زماني که اصلاح‌طلبان در قدرت حضور دارند از توانايي‌هايي برخوردار هستند که در بيرون از قدرت اين توانايي‌ها را از دست مي‌دهند که اين سخن صحيحي است. اينکه عنوان کنيم جريان اصلاحات به دليل خارج شدن از دايره قدرت ساحت‌هاي اجتماعي و فرهنگي خود را نيز از دست ‌داده واقعيت ندارد و چنين اتفاقي رخ نداده است. امروز جامعه ايران با تحولات عميق و وسيعي مواجه شده و به همين دليل جريان اصلاحات تلاش مي‌کند خود را با اين تحولات منطبق کند. مهم‌ترين رسالتي که جريان اصلاحات در شرايط کنوني برعهده‌ دارد تنظيم روابط خود با حاکميت، جامعه و با خود جريان اصلاح‌طلبي است. اصلاح‌طلبان بايد سازوکارهاي گذشته در اين سه محور را روزآمد و کارآمد کنند تا بتوانند همچنان در فضاي سياسي و اجتماعي ايران نقش تعيين‌کننده‌اي داشته باشند.
تحليل آسيب شناسانه شما از عملکرد دولت سيزدهم چيست؟ چه نقاط قوت و ضعفي در دولت مشاهده مي‌کنيد؟
مهم‌ترين نقطه قوتي که دولت با آن مواجه است که درگذشته بي‌سابقه بوده اين است که تمام دستگاه‌ها به‌صورت تمام‌قد از دولت حمايت مي‌کنند و در کنار دولت هستند. وضعيت اين دولت مانند دولت اصلاحات نيست که هر9 روز با يک بحران مواجه شود. اين وضعيت درباره دولت اعتدالي آقاي روحاني نيز وجود داشت و شاهد بوديم که برخي کارشکني‌هايي در مسير دولت انجام مي‌شد. مهم‌ترين نقطه‌ضعفي که دولت دارد اين است که تاکنون در رويکردهاي اشتباه گذشته تجديدنظر نکرده است. برخي مديراني که امروز در دستگاه‌هاي مختلف به کار گرفته‌شده‌اند کم‌تجربه در زمينه امور تخصصي خود هستند. مدت‌ها طول خواهد کشيد که اين افراد با آزمون‌وخطا به يک ثبات نسبي در مديريت دست پيدا کنند. اين در حالي است که آزمون‌وخطا کردن در شرايط امروز جامعه که با مشکلات زيادي مواجه است خودبه‌خود چالش‌ها را افزايش خواهد داد.