سپاهان و دو روی یک سکه

وصال روحانی   حضور مربیان خارجی روی نیمکت تیم فوتبال سپاهان اصلاً تجربه تازه‌ای نیست اما شاید فلیکس ماگات جدیدترین گزینه خارجی طلایی‌های اصفهان باشد که البته خود او این موضوع را از اصل و ریشه تکذیب کرده است. سپاهان در اعصار اخیر بیشترین خیر را از مربیان اهل کرواسی دیده است و یکی از آنها (لوکا بوناچیچ) سپاهان را در سال 2007 میلادی نایب قهرمان آسیا کرد و دیگری (زلاتکو کرانچار) هم در سال 1391 شمسی سپاهان را به قهرمانی لیگ برتر ایران رساند و در سال بعد از آن به فتح جام حذفی کشور هم نایل ساخت. طی همین بازه زمانی خارجی‌های دیگری مانند ایگور استیماچ هم در سپاهان سکاندار شدند اما این تیم بیشتر فتوحات خود را با مربیان وطنی تجربه کرده است. اولین قهرمانی طلایی‌ها را در این لیگ فرهاد کاظمی موجب شد که در دوره دوم این مسابقات (فصل 82-1381) حاصل آمد و سپس امیر قلعه‌نویی در سال‌های 1389 و 1390 که سپاهان با جمع‌آوری انبوهی از ستاره‌ها واقعاً «کهکشانی» شده بود، طلایی‌ها را دو بار پیاپی بر تارک لیگ نشاند. چند سالی پس از جدایی کرانچار، حسین فرکی نیز یک قهرمانی دراماتیک را در واپسین روز لیگ 94-1393 به نام طلایی‌ها نوشت و البته آن اتفاق در روزهای طلایی عمر ورزشی فرکی شکل گرفت. زمانی که او به قول خارجی‌ها دست به هر چیزی می‌زد، تبدیل به طلا می‌شد.   روزهای ناخوش خارجی‌ها با هر نوع نگاهی به قضایای سپاهان باید گفت که خارجی‌ها هم کوتاهی‌ها و خطاهایی در هدایت سپاهان داشته و به دفعات زمینه رویکرد مجدد این باشگاه به مربیان داخلی را فراهم آورده‌اند و هم بوناچیچ و هم کرانچار در دومین مقطع زمامداری‌شان در سپاهان کم آوردند و به جای اینکه نتایج خوب تازه‌ای را به ارمغان آورند، بانی بحران‌هایی شدند که شاید برخی عوامل درونی باشگاه و بعضی آتش‌بیاران معرکه در بیرون از باشگاه هم در خلق این تنش‌ها نقش بارزی داشتند. به جمع خارجی‌های هدایتگر سپاهان که روزهای خوشی را تجربه نکردند، انگین فیرات و جووان ویرا را هم اضافه کنید و اگر میگوئل تکسیرا چند سالی است که در جمع مربیان سپاهان جای دارد و به تیم دیگری نمی‌رود، به این سبب است که بجز یک مقطع بسیار کوتاه سرمربیگری موقتی هرگز از حد یک دستیار فراتر نرفته و به همین سمت هم راضی بوده است و محرم نویدکیا هم که کناره‌گیری‌اش از پست سرمربیگری طلایی‌ها در هفته گذشته پایه‌گذار جست‌وجوی تازه آنها برای یافتن یک هدایتگر جدید شده، از همین ظرفیت تکسیرا استفاده می‌کرد.   یک کمال جانکاه! امروز که می‌گویند فلیکس ماگات سرمربی پیشین اشتوتگارت، هامبورگ و بایرن‌مونیخ از گزینه‌های ارشد هدایت طلایی‌های اصفهان است، باید متذکر شد که شاید او و سپاهان نه قطعات مشابه و چسبیده به هم در یک پازل جدید، بلکه دو روی متفاوت یک سکه باشند. در قوانین علمی و شرایط عادی طبیعت این قاعده هم وجود دارد که دو قطب مخالف یکدیگر را جذب می‌کنند و عملکرد مشترک‌شان جور درمی‌آید اما ماگات که سابقه هدایت علی کریمی در باشگاه شالکه آلمان را هم دارد، از آن کمال‌طلب‌های مشهور است که سختی و جانکاه بودن سیستم‌های تمرینی‌اش شهره آفاق است و اهل مصالحه و کوتاه آمدن و باج دادن به هیچ‌کس نیست.   چالش با خودی و غریبه در شش، هفت سال گذشته هر مربی‌ای که در سپاهان به قدرت رسید با مشکل تبلیغات منفی آشکار و نهانی مواجه می‌شد که هواداران مربیان بومی (و بویژه یکی از آنها) به سود این طیف و به ضرر مربی منصوب شده توسط این باشگاه انجام می‌دادند و آرامش و کارآیی را از آنها می‌گرفت و در نهایت آنها را به سوی در‌های خروجی باشگاه سوق می‌داد. آنهایی که از بیرون در کارهای باشگاه دخالت می‌کنند و به آن خط و خطوط می‌دهند این دفاعیه ظاهری را دارند که بعضی مربیان در سال‌های اخیر در هدایت طلایی‌ها چنان پرنقص ظاهر شده‌اند که حتی دشمنان سپاهان نیز چنین اثر منفی‌ای را بر این تیم نگذاشته‌اند. عبدالله ویسی که طی کمتر از یک فصل (1395) سپاهان را به شکل بسیار بد و منفی و بی‌تدبیرانه‌ای شخم زد (و دو سه سال طول کشید تا جانشینان او تیم را دوباره روبه‌راه کنند) از سرآمدان این مربیان بود و منصور ابراهیم‌زاده هم که سران باشگاه امیدوار بودند به لطف رزومه خوبش در دیگر تیم اصفهانی (ذوب‌آهن) سپاهان را به سمت موفقیتی تازه سوق بدهد، در فصل 97-1396 بشدت ناکام بود و 10 سال پیش از آن فرهاد کاظمی هم یک مقطع بسیار ناموفق را در جمع زردپوشان اصفهانی تجربه کرد. اینچنین است که سپاهان تبدیل به تیمی شده که هر چیزی از آن برمی‌آید و هر اتفاقی در آن متصور است، بخصوص حالا که حتی در شناخت سرمربی جدیدش به مشکل برخورد کرده و با غریبه و خودی به چالش افتاده است.