حامدِ وکیلی قبض و بسط برجام

۱- حتماً با خود فکر کرده‌اید گیر برجام کجاست؟ چرا نه از آن خارج می شویم و نه احیا می شود؟ این با دست پس‌زدن‌ها و با پا پیش‌کشیدن‌ها از سوی ما و طرف‌هایمان برای چیست؟ چرا تکلیف نه از سوی ما و نه آن‌ها یکسره و مشخص نمی شود؟ دو سال است که بایدن رئیس‌جمهور شده و طرفدار بازگشت به برجام بوده؛ برای ایران نیز برجام سناریوی مرجح بوده است. اما این دو خط به هم نمی‌رسند. دو سال پیش، وقتی بایدن تازه بر سرکار آمده بود نوشتم “چرا برجام می‌تواند از خودش محافظت کند؟”. این عنوان مقاله‌ای بود که در آن توضیح دادم برجام لاجرم احیاء خواهد شد. مهمترین علت آن هم این است که برجام سناریوی بدیل ندارد. نه آمریکا و نه ایران پلن بی ندارند. به همین خاطر راهی جز احیای برجام نمی‌ماند. اما همچنان برجام نیمه‌جان است؛ نه جان می‌دهد و نه احیا می‌شود. چه اتفاقی افتاده؟ به گمانم از پارسال تا کنون معادلات کمی تغییر کرده است.
۲- اول اینکه همین نبودنِ پلن بی بلای جان برجام شد. هم ما می‌دانستیم آمریکا راهی جز برجام ندارد و هم آنان متوجه این نکته بودند. لذا طرفین با خیال راحت از اجنتاب ناپذیر بودنِ برجام، ضرب الاجلی برای آن نداشتند. اما به ناگاه اتفاقات جدید در جهان رخ داد که مسیر احیای برجام را تحت شعاع قرار داد. اولین آن جنگ روسیه علیه اکراین بود. این اتفاق در دل ایران تردید ایجاد کرد که آیا برای احیای برجام صبر کند یا تعجیل؟ عده‌ای می‌گفتند که آمریکا نیاز عاجل به جایگزینی نفت روسیه دارد و از سوی دیگر روسیه نیز به جمع جبهه مقاومت علیه تحریم‌هایی که جریان اصلی در دنیا وضع کرده می‌پیوندد و این جبهه قوی‌تر می‌شود لذا باید صبر کرد و با قوی‌تر شدنِ این جبهه و افزایش نیاز جهان به عرضه نفت، از آمریکا امتیاز بیشتری گرفت. در مقابل عده‌ای نیز معتقد بودند دقیقاً به همین علت در احیای برجام باید تعجیل کرد؛ چراکه این فرصت دیگر تکرار نمی‌شود و مشخص نیست آمریکا نتواند از طریق عربستان و سایر ابزارها غیبت روسیه در بازار انرژی را جبران کند. لذا باید تا تحت فشار است کار را یکسره کنیم و گل برجام را در این موقعیت گل به ثمر برسانیم.
۳- در ادامه، تحولاتی در منطقه رخ داد. جبهه جدیدی از ترکیه، قطر، افغانستان، اسرائیل، امارات و عربستان شکل گرفت. اسرائیل توانست بن سلمان (که با بایدن زاویه داشت) را مقداری از چین جدا کند و به آمریکا نزدیک کند. این نزدیکی بیش از همه به ضرر ایران تمام می‌شود. اگر آمریکا بتواند با استفاده از نفت عربستان و ونوزوئلا و ذخایر استراتژیک خود، بازار انرژی را تنظیم کند، ایران فرصت جنگ اکراین و گرانی نفت را برای فشار به آمریکا ازدست می‌دهد. از طرف دیگر آمریکا همچنان نتوانسته بحران تورم ناشی از التهابات بازار انرژی را مهار کند. بر همین اساس چند روز گذشته نرخ بهره را به طور بی سابقه کاهش داد. این یعنی همچنان می‌توان برای برجام شانس بقا قائل شد.
۴- در میانه همه این تحولات پرسرعت، یک اتفاق بسیار مهم‌تر افتاد؛ باز شدنِ پنجره جدید! آمریکا همیشه برای مهار برنامه هسته‌ای ایران دو راه اصلی داشت؛ دیپلماسی و گزینه نظامی. برای فرار از گزینه نظامی طرفین همیشه به دیپلماسی گرایش داشتند.


در این سالیان خط قرمز آمریکا دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای بود. از نظر آنان ایران یا قبل از ساخت سلاح هسته‌ای، با تحریم به میز مذاکره می‌آید و توافق می‌کند و یا اگر سلاح بسازد مورد حمله نظامی قرار می‌گیرد. لذا کارآمدی تحریم تا قبل از ساخت سلاح معنا داشت. اما اکنون انگار امکان دیگری نیز گشوده شده است؛ امکان ساخت سلاح هسته‌ای در ایران؛ امکانی که برجام را با خطر نابودی کامل مواجه ساخته است. در این سناریو تلویحاً به ایران اجازه داده می‌شود سلاح هسته‌ای بسازد و با این کار، غرب شدیدترین تحریم‌ها و جنگ اقتصادی را بسیار بیشتر از امروز علیه ایران راه می‌اندازد. یعنی گزینه نظامی منتفی می‌شود اما گزینه تحریم تقویت می‌شود. شاید یکی از علل تمایل به این سناریو از طرف غرب، شکننده نشان داده شدنِ تاب آوری این روزهای ایران است. آزادسازی بی موقع قیمت‌ها و التهاب ناشی از آن، بی‌شک در این تمایل غرب بی‌تاثیر نبوده است.
۵- اما در پنجره جدید چه امکان‌هایی متولد می‌شود؟ می‌توان از دو احتمال سراغ گرفت؛ احتمال اول اینکه ایران با کارت سلاح اتمی و ارتقای قدرت ملّی خود، به مذاکره برمی‌گردد و کم کم روابطش را عادی می‌کند و با عامل بازدارندگی جدیدش، دیگر مانند قبل به حضور منطقه‌ای و برنامه موشکی کنونی نیاز ندارد فلذا بر سر آنان مذاکره و با غرب توافق می‌کند. در سایه توافق جدید اقتصادش را بازسازی می‌کند و روابطش را عادی می‌سازد. چنین مسیری را تقریباً چین هم پیموده بود. احتمال دوم اما این است که ایران اتمی شده اما تحت شدیدترین تحریم‌ها اقتصادش فلج شده و با بحران شدید مشروعیت در داخل مواجه شده است. در این احتمال، هرچند سلاح اتمی برای ایران بازدارندگی از تهاجم خارجی ایجاد می‌کند اما کشور از درون پوسیده شده است. بلایی که بر سر کره شمالی است.
اما براستی با ساخت سلاح اتمی ما به کدام سو می‌رویم؟ چین یا کره شمالی؟
۶- قطعاً قدرت اتمی تا کنون یک مولفه بدون رقیب قدرت در دنیاست؛ اما ما با برجام هم توان بازدارندگی نظامی را ایجاد کرده بودیم. ضعف‌های کنونی در جنگ اطلاعاتی با اسرائیل با سلاح اتمی نیز برطرف نمی‌شود. اتفاقاً تحریم نقش جدی در کهنه شدن تکنولوژی‌های اطلاعاتی کشور داشته و لذا با سلاح اتمی و تحریم می‌توان تصور کرد که موازنه اطلاعاتی منطقه همچنان به ضرر ما تغییر کند. با برجام ما سلاح اتمی نخواهیم داشت اما امکان بازسازی اقتصاد و مشروعیت داخلی کشور بوجود خواهد آمد. بازدارندگی نیز همچنان وجود دارد اما قطعاً با ضریب و اطمینان کمتر از وضعیت هسته‌ای. حال ما مخیر و البته مرددیم. کدام مسیر متضمن خیر عمومی بیشتری است؟ قطعاً اگر در پنجره جدید مدل چین برای ما محقق شود خیرِ این انتخاب بیشتر است و اگر مدل کره شمالی رخ دهد، شرَّ آن بی‌حد است. هر دو احتمال وجود دارد؛ لذا به نظر می‌آید سران نظام دچار تردید شده‌اند. همین تردید در آمریکا نیز وجود دارد. برای آمریکایی‌ها گزینه مطلوب آن است که مدل کره شمالی تکرار شود. اما آنان به‌طور قطعی مطمئن نیستند برای ما لزوماً این احتمال رخ می‌دهد. به همین سبب برای گشایش پنجره جدید آنان نیز تردید جدی دارند.
۷- این تردید باعث شده همچنان هم در ایران و هم در آمریکا، هرچند کم، امکان برجام زنده بماند. همچنان در هر دو کشور هستند تصمیم‌گیرانی که ریسک پنجره جدید را بالا می‌دانند و به آن تن نمی‌دهند. راز جان کندن و جان ندادن برجام در این روزها همین است. برجام حدیث حاضر و غایب شده است؛ گاهی قبض می‌یابد و تا پای مرگ می‌رود و به ناگاه منبسط می‌شود و نفسی به زحمت می‌کشد. این احتضار و انتظار بلند البته دیگر دارد حکایت پرآب چشم می‌شود. اشک نسلی را درآورده و اعصاب ملتی را ساییده است.
سوالی اساسی ذیل همه این حوادث نفس می‌کشد؛ حکومت تا کجا حق دارد تن به چنین ریسک‌های سنگینی بدهد؟ و تا کجا مجاز است که چنین انتظاراتِ صبرسوزی را بر ملت تحمیل کند؟ پاسخ به این مقوله البته، مقاله‌های دیگری می‌طلبد.
شرح این هجران و این خون جگر/ این زمان بگذار تا وقت دگر