بعضی ناشران به تعداد فالوئرها نگاه میکنند!
یاسر نوروزی-شهروندآنلاین؛ «طلوعی در شب»، «اگر نرفته بودی»، «منتظرت بودم»، «نازکترین حریر نوازش» و…. «ر. اکبری» با همین نام مستعار قریب به دو دهه است که مینویسد و تاکنون 18 رمان منتشر کرده. وقتی از او درباره انتخاب این نام مستعار میپرسم، پاسخی شفاف و صادقانه دارد و توضیح میدهد قریب به 20 سال پیش چرا فقط اول نامش را روی کتابها گذاشته. او از آن دسته نویسندگانی است که تقریبا هیچکدام از کتابهایش در چاپ اول متوقف نمانده و نویسندهای بوده که همیشه اقبال اکثریت مخاطبان را به همراه داشته. گاهی بعضی آثارش به چاپهای هفتم و هشتم هم رسیدهاند و گاهی هم نامزد جوایز ادبی از جمله جایزه عاشقانهترین رمان سال، «لیلی» بوده. البته مضامین آثارش بیشتر اجتماعی است، همراه با مایههای عاشقانه. هرچند عشق در آثارش گاهی چنان پررنگ میشود که میتوان رمان را اثری عاشقانه دانست. مخاطب هدف او همیشه عامه مردم بوده و به همین دلیل آثارش در رده پرفروشها و ادبیات عامهپسند جای گرفتهاند. او در این گفتوگو از علاقهمندیهایش بین رمانها، آثار خودش، همچنین آسیبشناسی رمان امروز میگوید.
خانم اکبری! اگر اجازه بدهید از اسم شما شروع کنیم که روی کتابهایتان میآید: «ر. اکبری». چرا اسم مستعار؟
حقیقت این است آن زمان خیلی کمتجربه و کمسن بودم و سطح فکرم با الان خیلی فرق داشت. قطعا اگر برمیگشتم به عقب، این کار را انجام نمیدادم. اگرچه منظور خاصی از این کار نداشتم و خیال میکردم «ر. اکبری» مرموزتر و قشنگتر است.
اسم واقعیتان چیست؟
رؤیا اکبری.
متولد چه سالی هستید و تا به حال چند کتاب چاپ کردهاید؟
متولد پنجم تیرماه ۱۳۵۸. ۱۸ اثر چاپشده دارم، اما سه تا از کتابهایم بعد از دو یا سه بار تجدید چاپشدن، مورد بررسی مجدد ارشاد قرار گرفت و دیگر اجازه چاپ پیدا نکرد.
چرا؟
نمیدانم. یکی را که کلا اجازه چاپ مجدد ندادند و یکی دیگر را آنقدر اصلاحیه زدند که دیگر قابل چاپ نبود!
بیشترین آمار فروش و استقبال مخاطب مربوط به کدام کتابتان بوده؟
فکر میکنم هم از لحاظ آمار فروش و هم استقبال مخاطب، کتاب «نازکترین حریر نوازش» و کتاب «مستانه».
کتابهایی که اسم بردید («نازکترین حریر نوازش» و «مستانه») در حال حاضر چاپ چندم هستند؟
«نازکترین حریر نوازش» چاپ هشتم است و تمام چاپها تا چاپ هفتم دو هزارتایی و سه هزارتایی بودند، غیر از چاپ هشتم که بهخاطر کمبود کاغذ و وضعیت موجود با تیراژ پایینتر چاپ شد. کتاب «مستانه» هم چاپ پنجم است و با همان تیراژ بالا چاپ شد. البته این دو کتاب بر اساس تیراژ، بالاتر بودند. کتابهای جدیدترم هم چاپهای پنجم و ششم دارد، ولی با تیراژ پایینتر.
رمانتیکترین صحنهها مربوط به کدام رمانتان بوده؟
متاسفانه رمانتیکترین قسمتهای کتابها به دلایلی که میدانید حذف میشوند، اما فکر میکنم رمانتیکترین صحنهها در کتاب «خستهخانه»، «عشق ماهر» و «اَمانه» باشد.
اگر بخواهید برگردید به عقب، هیچ وقت شده با خودتان فکر کنید فلان کتاب را نباید منتشر میکردم یا ای کاش مثلا فلان جای داستانم را طور دیگری کار میکردم؟
بله… خیلی وقتها شده از این ای کاشهای پرحسرت گفتهام؛ واقعا دلم میخواسته برگردم به عقب و کتابم را از اول و بهتر بنویسم.
اولین کتابتان چه بود؟ چه سالی آن را چاپ کردید؟
اولین کتابم «زیبای خفته» بود که سال ۱۳۸۲ چاپ شد.
بیشتر مضامین آثارتان عاشقانه است؟
خیر، سعی کردهام در کتابهایم معضلات جامعه را بنویسم و در کنارش عاشقانهها را هم بیاورم. اکثر کتابهایم مضمونهای اجتماعی دارند.
متوجهام. من رمان «خستهخانه»ی شما را خواندهام و میدانم در کنار مضامین اجتماعی، مضمون عشق هم در کارتان پررنگ بود، اما چه شد که کتابهایتان با این استقبال مواجه شدند؟
عشق همیشه موضوعی بوده که در کل دوران زندگی بشر، از گذشته تا امروز مورد توجه مردم بوده و وقتی داستانهای عاشقانه با مضامین و معضلات اجتماعی در هم تنیده میشوند، برای مخاطب جذابتر و زیباتر میشوند. برای همین مضمون عشق هم در کتابهای من پررنگ است. مخاطب امروز از آن حالت سطحینگری پا را فراتر گذاشته و دنبال واقعیتها و دغدغههای آشناست. همیشه سعی کردهام -البته نمیدانم تا چه حد موفق بودهام- واقعیتها را بنویسم و شخصیتهایم از آن حالت تیپ و تکراری تبدیل شوند به شخصیتهای واقعی و آشنایی که کنار ما وجود دارند و زندگی میکنند. شاید به همین دلیل مخاطب، کتابهایم را دوست دارد و همیشه به لطف خداوند از کتابهایم استقبال شده. نکته دیگر اینکه من تمام نقدهای درست مخاطبم را میپذیرم و رابطه نزدیکی با مخاطبانم دارم.
چطور با مخاطبانتان ارتباط دارید؟
منظورم این است که پاسخ تمام سوالاتشان را میدهم. مثلا گاهی در مورد موضوعاتی مختلف مشورت میکنند. اگر نقدی درباره کتابهایم دارند، خیلی راحت به من میگویند و در موردش حرف میزنیم. برای دیدنم به نمایشگاه کتاب میآیند و فکر میکنم همین مراودات، نوعی رابطه نزدیک بین من و مخاطبانم باشد. در واقع مخاطب همیشه همراهم بوده. گاهی هم اگر جلسه نقد و بررسی درباره کتابهایم باشد، میآیند و شرکت میکنند و مواردی را که به ذهنشان رسیده، مطرح میکنند.
خب، با توجه به حجم همیشگی استقبال از آثارتان و چاپهای بالا، هیچوقت شده توانسته باشید زندگی را فقط از راه نوشتن بگذرانید؟ مقصودم به لحاظ مالی است.
اینکه بگویم فقط از راه نوشتن، خیر. البته برای من اینطور بوده و هست، ولی همکارانی داریم در نشرهای مختلف که در یک سال سه رمان قطور مینویسند یا در دنیای مجازی رمان آنلاین مینویسند و به دلیل فعال بودن در دنیای مجازی و تبلیغات و غیره، درآمدهای بسیار خوبی دارند، اما من گاهی دو سال برای یک رمان وقت میگذارم و هرگز زمان برای من در نوشتن مهم نبوده و خروجی کار برایم مهم است. برای همین، از لحاظ مالی بیشتر جنبه پشتیبان و دلگرمی برایم بوده. این را هم اضافه کنم که ویراستاری و نمونهخوانی برایم مهم است و کتابهایم همیشه بعد از این موارد، چاپ شده.
در طول این سالها، چه رمان ایرانی بوده که خوانده باشید و بسیار خوشتان آمده باشد؟ بین رمانهای قدیمی ایرانی چطور؟
خب، کتابهای ایرانی که این سالها خواندهام، خیلی زیادند و الان حضور ذهن ندارم که کدام را خیلی دوست داشتهام. اما بین قدیمیها، «مدار صفر درجه» از احمد محمود و «جای خالی سلوچ» از محمود دولتآبادی؛ همینطور «بر باد رفته» اثر مارگارت میچل. این سه کتاب را خیلی دوست داشتم و هنوز هم برایم جذابیت دارند.
گمان کنم به تجربه کردن فضاهای جدید هم علاقهمند باشید. چون در همان «خستهخانه» دیدم قصه را به خارج از ایران برده بودید. چون این نوع تجربهها را در رماننویسی امروز کمتر میبینیم.
فکر میکنم بستگی به سوژه و مضمون و شخصیتها هم داشته باشد، اما در کل ایجاد فضاهای جدید و تجربه کردن را دوست دارم، هر چند راهی سخت و پرمانع است.
آثار نسل پس از خودتان را هم مطالعه میکنید؟ مقصودم کارهای نویسندگان ایرانی جوانتر است. اگر بخواهید محاسن و معایب آنها را بگویید، به چه نکاتی اشاره میکنید؟
متاسفانه این روزها حرمتها زیر قلم بعضی از نویسندگان در حال لگدمال شدن است. من هرگز نوشتن به هر قیمتی را نمیپسندم. ادبیات داستانی ما دارد به سمتی میرود که برای نسل آینده چیزی برای گفتن ندارد و باز هم جایگاه واقعی خودش را پیدا نمیکند. چاپهای فیک، تیراژهای غیرواقعی و تبلیغات دروغین باعث شده کارهای خوب و قوی دیده نشوند و چهره زرد و سیاهی از رمان به جامعه نشان داده شود. تا وقتی نوشتن به هر قیمتی هست، تا وقتی ملاک چاپ کتاب برای بعضی از ناشران، ورقهای زیاد کتاب و تعداد فالوئرهای نویسنده باشد، تا وقتی هیچ فیلتر کیفی از سوی ناشران برای چاپ وجود نداشته باشد، این وضعیت ادامه دارد. البته این مواردی که گفتم کلیاتی بود که این روزها شاهدش هستیم. من خودم را هنوز هم اول راه نوشتن میدانم، اما همیشه هر چه در توان دارم برای نوشتن به کار میبرم. از مطالعه زیاد و تحقیق و زمان کم نمیگذارم. درباره آثار نویسندگان جوانتر هم که گفتید، بله؛ گاهی که همکاران و دوستان کتابی از نوقلمها معرفی کنند و مناسب باشد، حتما مطالعه میکنم. بیشتر سعی میکنم کتابهایی مطالعه کنم که به دانشم اضافه شود و یاد بگیرم.
//انتهای پیام