چالش مدیریت و طرح یک پرسش ملی

کورش الماسی - انواع و انبوه چالش های اجتماعی و ملی که نه تنها زیست روزمره شهروندان را غیر انسانی کرده است، بلکه با تداوم ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی، می توان آینده پرمخاطره ای را برای کشور متصور شد. بهبود شرایط بسیار دشوار زیست اجتماعی، دغدغه اکثر شهروندان می باشد. اینکه پرسش چه باید کرد، رایج ترین دغدغه اذهان بیشتر شهروندان در سراسر ایران زمین می باشد. به عبارتی، چه باید کرد بیان یا انعکاس نیاز شهروندان (اجتماعی و ملی) به راهکارهایی واقع بینانه برای تحول، عقلانی و کارآمد کردن مدیریت کلان می باشد.
نگارنده بارها در یادداشت های متعدد تاکید کرده که راهکارهای کاربردی و کم هزینه، محصول تعامل عینی با شرایط محیط پیرامون می باشد. بنابراین پیش نیاز راهکارهای کم هزینه و واقع بینانه، تحلیل واقع بینانه و بومی فعل و انفعالات عرصه سیاسی و عملکرد مدیریت کلان می باشد. یقیناً بسیاری مخالف این ادعا خواهد بود، اما تحلیل عرصه سیاسی توسط فعالان و سیاست ورزان بسیار سطحی می باشد. تحلیل های سیاسی که معطوف به چیدمان و اهداف ساختار مدیریت سیاسی و احتمال وجود عوامل بیگانه در مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری نباشد، محکوم به عقیم بودن هستند. بهبود شرایط اجتماعی از طریق تحول و کارآمدی مدیریت کلان، مستلزم برنامه ها و راهکار های عملی که برآیند تحلیل عمیق و کلان (ساختاری) مدیریت کلان سیاسی است، می باشد.
مدیریت سیاسی یک جامعه در جهان خرد بیناد معاصر برخلاف قرون پیشین که متکی و تبلور اراده و اهداف فردی و گروهی بود، یک علم همانند علوم در عرصه های کشاورزی، صنعتی، آموزشی و... می باشد. مثلاً، اگر یک واحد صنعتی (خودروسازی) سالهای متمادی زیان ده باشد، آنگاه با مراجع به اصول، راهکارها و... علم مدیریت صنعتی یا دولتی؛ تشخیص، درک و کشف عوامل گوناگونی که منجر به زیاده بودن کارخانه شده است کار دشواری نخواهد بود. اگر به علم مدیریت سیاسی اعتقاد داشته باشیم، آنگاه، تشخیص، درک و کشف عوامل ناکارآمدی مدیریت کلان سیاسی که دهه سال ادامه دارد، دشوار نیست.
روی سخن بسوی وطن پرستان گمنامی است که در سطوح گوناگون ساختار کلان مدیریت سیاسی با وجود تمام دشواریها، صیانت از ایران را در دستور کار خود قرار داده اند، می باشد. در چند دهه گذشته؛ دشمن، نفوذ یا نفوذی از پر کاربرد ترین مفاهیم در ادبیات سیاسی بوده است. بی شک و باتوجه به اینکه زیست روزمره شهروندان در چند دهه گذشته روندی نامطلوب را طی کرده است و بنابر عملکرد غیر کاربردی، غیرمنطقی و غیر عقلانی بخش هایی از مدیریت کلان در دورهای گوناگون، باور به وجود عوامل نفوذی در ساختارهای تصمیم سازی و تصمیم گیری را قابل درک و محتمل کرده است. نفوذ بیگانگان در امور و مدیریت دیگر کشورها امری همزاد جوامع انسانی می باشد. اما وظیفه میهن دوستان است تا با ترفندهایی گوناگون عوامل نفوذی را کشف و خنثی کنند.


وقایعی چون ترور دانشمندان هستی، علمی و خرابکارهایی متعدد در تاسیسات هسته ای و دفاعی، تخریب در نظام اقتصادی، برخی سیاست های آشکارا غیر ملی و... در سالیان گذشته، مصادیقی هستند که نفوذ عوامل بیگانگان و دشمنان در برخی مراکز تصمیم سازی و تصمیم گیری را امری غیر قابل انکار می کند.
اگر چالش نفوذ پذیرفته شود، آنگاه طرح یک پرسش ملی، اجتناب ناپذیر خواهد بود،
اگر برخی صاحب منصبان در سطوح گوناگون مدیریت کلان، اهدافی غیر از صیانت از ایران و منافع ملی را پیگیری کنند، وظیفه شهروندان در مقابل آنها چیست؟ به عبارتی، اگر عوامل بیگانگان (دشمنان) در سطوح گوناگون ساختارهای تصمیم سازی و تصمیم گیری رخنه کرده باشند، وظیفه وطن پرستان چیست؟
بدیهی و شفاف ترین پاسخ این خواهد بود که عوامل احتمالی نفوذی در ساختارهای تصمیم سازی و تصمیم گیری باید کشف و حذف شوند. حذف نفوذی ها مستلزم دو پیش نیاز می باشد. یک، تشخیص و کشف عوامل نفوذی و دو اجماع وطن پرستان صرف نظر از هر قیدی، حول یک هدف ملی(صیانت از ایران از طریق تحقق منافع ملی) مبنای توان لازم برای حذف نفوذی‌ها از ساختارهای تصمیم سازی و تصمیم گیری می باشد. بعد از پذیرش احتمال عوامل نفوذی، چگونگی کشف آنها بدیهی ترین پرسش و اقدام خواهد بود. سیاست هایی که در تضاد با منافع ملی و صیانت از ایران، اتخاذ شده باشند، بی شک توسط عوامل نفوذی مطرح شده اند و ازاینرو کاربردی ترین روش برای کشف عوامل نفوذی می باشد.
کارگران تحلیلگری که مایلند، در راستای صیانت از ایران از طریق الزام مدیریت کلان سیاسی به تحقق منافع ملی، تاثیری هر چند اندک داشته باشند، باید ساختار و اهداف کلان سیاسی را تحلیل کنند و نه به بازگو کردن امور و وقایع روزمره، آشکار و بدیهی بپردازند. شاید تحلیل عمیق و کلان ساختار و اهداف مدیریت کلان سیاسی و نقش عوامل نفوذی، نیازمند اذهان بسیار عمیق باشد که کالایی کمیاب باشد.