از این ستون تا آن ستون فرج نیست

محمدرضا خباز نماینده ادوار مجلس  
 
 
 


اتفاقاتي که اين روزها در کشور رخ مي دهد و دولت دست به يکسري اقداماتي مي زند که بيشتر گفتاردرماني است. در قديم مي گفتند از اين ستون تا آن ستون فرج است. دولت بايد يک برنامه مدون با استفاده از اقتصاددان‌هاي برجسته و دلسوز کشور طراحي کند و به مردم ارائه دهد و از مردم و دست اندرکاران هم بخواهد اگر نظر اصلاحي دارند ظرف يکي، دو هفته ارائه دهند تا آن برنامه را تکميل کنند و سپس برنامه مورد قبول برجستگان اقتصادي را به اجرا دربياورند. به عنوان مثال اگر به ياد داشته باشيد آقاي رئيسي وقتي که رئيس قوه قضائيه بودند، طرحي براي کنترل اجاره نامه‌ها ارائه دادند که طبق آن مالک ها نتوانند به مستاجرها فشار مضاعف بياورند. اين در حد فقط يک فکر و انديشه بود و بعد هم به بوته فراموشي سپرده شد. حتي آقاي رئيسي وقتي که در سال 96 انتخاب نشدند طي يک سخنراني گفتند که الحمدالله ما انتخاب نشديم وقتي قرار است ارز به 5هزار تومان برسد! يا وقتي که کرايه خانه ها و املاک اينقدر افزايش پيدا مي کند بهتر که ما انتخاب نشديم که اگر انتخاب مي شديم همه را سامان مي داديم. آقاي رئيس جمهور و وزير مسکن اعلام کردند هر سال يک ميليون مسکن مي‌سازند و تحويل مي دهند. وزير کار هم از آماده کردن سالي يک ميليون رديف شغلي گفت که در اختيار مردم مي گذارد. اگر بخواهيم خوشبينانه تصور کنيم اين است که گويا برخي مشاورين اطلاعات درست در اختيار رئيس جمهور نمي گذارند. ولي بدبينانه اين است که برخي مديران مي دانند اين روش‌ها اين حرف‌هايي که ارائه مي‌دهند، کارساز نيست و چون کارساز نيست، مي گويند تا عده اي که هنوز به طرح هاي آنها دل بسته‌اند، همچنان اميدوار باشند. اما چه خوشبينانه و چه بدبينانه که درنظر بگيريم، با منطقي که در دنيا حاکم هست و با آنچه در دنيا دارد اتفاق مي افتد در منافات است. عراقي که همه معتقدند اگر ايران نبود، امروز در اختيار داعش بود و قبل از آن هم که به وسيله آمريکا اشغال شده بود اکنون هر يک دينارش معادل 20 هزار تومان ماست. يعني توانسته ارزش پول ملي خود را حفظ کند. در اين ميان از نام بردن کشورهاي مهمي که در ظرف اين مدت به رشد و توسعه فراواني دست پيدا کردند، خودداري مي کنم و کشورهاي اطراف را مثال مي زنم. کشور ترکيه که پول ملي اش به بي ارزش ترين پول‌ها تبديل شده بود الان دارد به دنيا فخر مي فروشد. کشور کوچک پائين دست ما که به اندازه استان قم بيشتر نيست، امروز از نظر ويزا و درآمد سرانه و ارزش پول دارد به همه طعنه مي زند. ولي چرا ما گرفتار اين مشکلات هستيم؟ به نظر مي رسد راهي جز بازگشت به دامن علم نداريم. اداره کشور، علم کشورداري مي خواهد. علم کشورداري هم در داخل دانشگاه هاست. اگر توسعه اقتصادي مي خواهيد بايد به دانشگاه ها و خبرگان اين حوزه مراجعه کنيد. دانشگاه است که مي تواند با داشتن برنامه هاي علمي و تخصصي مشکلات کشور را حل کند. در کشور ما توجه به مسائل توسعه اي در حد پاييني است. پس آقاي رئيس جمهور دست نياز به سوي دانشگاه ها دراز کنند و تئوري ها و تزهاي دانشگاهي را بگيرند و نخبگان و دانشگاهيان را گرد خود جمع کنند و از آنها راه حل بخواهند. اين روزها که ايام سالگرد شهادت شهيد چمران است شاهد بنر و درج جمله‌اي از ايشان هستيم که اگر کسي قدرت اداره کاري را ندارد و آن کار را بپذيرد، آن فرد بي تقواست. اگر اين گفته شهيد چمران را نصب العين خود قرار داريم بسياري از مشکلات حل خواهد شد. کار را بايد ريشه اي حل کرد. آقاي رئيس جمهور بايد در کابينه خود تجديدنظر اساسي بکنند. افراد توانمندتر و با تجربه‌تر را روي کار بياورند که به خرد جمعي و افکار عمومي و علم حرمت بيشتري قائل شوند و از آنها استفاده کنند. با يک برنامه مثلا 10 ساله مي توانيم وضع کشور را سامان دهيم.