دیالوگ جالب فرزندان بهشتی و شریعتی

جماران: نشست «مروت و مدارا» به مناسبت سی و ششمین سالگرد شهادت آ‌یت‌الله شهید بهشتی و 72 تن از یاران امام خمینی با محوریت بازخوانی میراث فکری و منش رفتاری شهید بهشتی و معرفی و نقد کتاب شهید بهشتی با عنوان «شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن» با دیالوگ علیرضا بهشتی و احسان شریعتی، عصر دیروز در خانه موزه شهید بهشتی برگزار شد. در این مراسم چهره‌های سیاسی و فرهنگی مختلفی چون احمد مسجد جامعی، حجت الاسلام محمد جواد حجتی کرمانی، عباس منوچهری، حجت الاسلام محمد‌هادی مفتح، حجت الاسلام عبدالمجید معادیخواه و...حضور داشتند.
در ابتدای این نشست احسان شریعتی با بیان این که شریعتی از معلمین و آموزگاران انقلاب بود و البته یکی از تفاوت‌های شریعتی و بهشتی شاید این باشد که شریعتی معلم انقلاب یا نهضت بوده است در حالی که شهید بهشتی معمار نظام بود، گفت:یک تفکری در اندیشه شریعتی است که بین نهضت و نظام تفاوت قائل است و می‌گوید وقتی نهضت‌ها به نظام تبدیل می‌شوند تازه مشکلات شروع می‌شود. وی ادامه داد: بنابراین همانگونه که از اشتراکات سخن می‌گوییم بد نیست که از معضلات هم سخن بگوییم. البته این کار هر جستجوگری است که در مسیر شدن باشد. اساساً شدن کار انسان است به تعبیر -شوپنهاور - انسان اصولاً حیوانیست متافیزیکی یا به عبارتی حیوانیست فلسفی؛ چون متافیزیک یعنی همان فلسفه و فلسفه یعنی همان جستجوگری یا جستجوگری حکمت و حکمت اصولاً دست خدا بود و انسان فقط جستجوگر حکمت و فرزانگی است نه دانا، چرا که اگر دانا بود خود خدا می‌بود. اینطور است که انسان نباید هیچگاه مرزش را با خدا فراموش کند و یکی از مشکلات ما که در حال حاضر در عالم اسلامی ‌به وجود آمده است همین مفهوم خلافت اللهی است.
شریعتی با بیان این که ما امروز می‌بینیم که در جهان اسلام خلیفه‌های خود‌خوانده به وجود می‌آیند و این نشانی از یک درک غلط از رابطه انسان و خدا است، گفت: این خلافت‌ها، همان معنای جانشینی را دارد. این مفهوم از اینجا می‌آید که در ادیان توحیدی انسان از تصویر خدا ساخته شده است و خدا از روح خود در این کالبد دمیده؛ بنابراین روح انسانی روح خداست در حالی که انسان یک پلی بین حیوان و به تعبیر -نیچه -ابر انسان است.
وی توضیح داد: انسان از یک سو حیوان است و از سوی دیگر مرتبط با خداست ولی در این مسیر بین حیوان و خدا، یک جستجوگر ست در حال خدایی شدن؛ بنابراین، این مفهوم پیش از اینکه تعریف فیلسوف باشد تعریف انسان است. اساساً فیلسوف حقیقی یعنی انسان حقیقی و ما در واقع با تعریف فلسفه خود انسان و معنای انسانیت را تعریف کنیم. این استاد فلسفه خاطرنشان کرد: اما مشکلی که به وجود آمده این است که به تعبیری، دیگر خود انسانیت انسان از زمانی که از قرن پانزده و شانزده اومانیسم به وجود آمده، زیر سوال رفته است و خود دکتر شریعتی هم در کتاب «انسان، اسلام و مکتب‌های مغرب زمین» این موضوع را بررسی می‌کند، یعنی پرسش اصلی انسان است و این را در همه ایدئولوژی‌ها نشان می‌دهد. چرا که ما در مسیحیت و فلسفه غربی دو نوع نگاه به انسان داریم که یکی از اساس انسان را پست می‌شمارد و دیگری به انسان کرامت می‌دهد. وی افزود: کرامت انسانی ایده مرکزی در ادیان توحیدی است؛ یعنی در نگاه ادیان توحیدی انسان یک موجود برگزیده خدا است و خلیفه خدا روی زمین است. همین نشان می‌دهد که انسان گرایی اصولاً ریشه در دوره جدید ندارد و به این مباحث باز‌می‌گردد. در خود ایران هم ما در این مورد بحث‌هایی داشته ایم به عنوان مثال - احمدفردید- به تبعیت از -هایدگر- مخالف انسان گرایی بود و اومانیسم را به سوژه دکارتی ربط می‌داد و دوره مدرن را اصولاً دوره انسان محور ترجمه می‌کرد و می‌گفت آزادی مدرن در واقع یک نوع اباحه‌گری است.فرزند دکتر شریعتی اضافه کرد: این در حالی است که باید ببینیم اندیشه شریعتی متاثر از کدام سنت است. این دو نگاه یکی در دنیای کاتولیک رخ داد و دیگری در دنیای پروتستان و شریعتی هم از یکسو بحثی دارد به نام پروتستانیسم اسلامی‌و از سوی دیگر با فیلسوفان اگزیستانس نسبت دارد که در آن فیلسوفانی مانند پاسکال اصولاً انسان را زیر سوال می‌برند و نگاه منفی به انسان دارند. این یعنی همان مفهومی‌که در قرآن نیز وجود دارد؛ یعنی همان معنای «ما احسن الخالقین» که می‌تواند به «اسفل السافلین» برسد. به عبارتی انسان می‌تواند جنایت‌هایی را انجام دهد که هیچ حیوانی نمی‌تواند انجام دهد البته جنایت اساساً یک مفهوم انسانی‌ است.



تصورغلط از خلافت، امروزه در عالم اسلام فاجعه آفریده است
وی در ادامه ابراز داشت: در همین تعبیر "جستجوگری در مسیر شدن" مرحوم بهشتی می‌گوید که شریعتی نیز یک انسان بود به هر حال می‌دانید که یکی از جملاتی که در مورد شریعتی گفته می‌شود این است که او اشتباهاتی داشت. درحالی که این یک امر بدیهی است، هرکسی اشتباهاتی دارد انسان موجودی است که اشتباه می‌کند و تاریخ علم تاریخ اشتباهات است. به قول حافظ «مستحق کرامت، گناهکارانند» یعنی مستحق بهشت و پاداش، موجوداتی هستند که امکان گناه دارند و اصولاً انسان به لحاظ وجودشناختی موجودی است به قول -هایدگر- بدهکار و گناهکار و با بینش منفی؛ بنابراین انسان می‌تواند بدترین موجود باشد در عین حال که بهترین موجود است. این استاد فلسفه با اشاره به این که در تاریخ ما هم همه این تصورات منفی و مثبت به نمایش گذاشته شده است، اظهار کرد: به همین خاطراین تصورغلط از خلافت، امروزه در عالم اسلام فاجعه آفریده است. به قول «هانری کوربن» در کتاب «تناقض نمای توحید» توحید، دو لبه یک پرتگاه است یکی تشبیه یکی تعدیل. تعدیل یعنی اینکه «لا اله الا الله» که شعار رسمی‌اسلام و ادیان توحیدی است خدا را آنقدر دور می‌کنند که انسان هیچ رابطه ای با آن نمی‌تواند برقرار کند و تعدیل به وجود می‌آید و از طرف دیگر خدا از رگ گردن به انسان نزدیکتر است و انسان بر روی زمین خلیفه الله است که اینجا ممکن است خطر تشبیه به وجود بیاید و خدا شبیه پنداری رخ دهد، یعنی خدا را شبیه خود بگیریم. وی ابراز داشت: به قول یک شاعر مشهدی، خدا را یک پادشاهی می‌پنداریم. یعنی تصوری که ما از خدا و تصوری که از انسان داریم خیلی به هم نزدیک است و تفسیری که اقبال لاهوری و دکتر شریعتی از عالم اسلام، دارند این است که آن تصور از خدا را مورد پالایش قرار داده اند. چون می‌دانیم که فرق عرفان اسلامی‌با عرفان مسیحی این است که در عرفان مسیحی خدا به شکل پدر و پسر حلول و جلوه می‌کند و در این حالت تشبیه به وجود می‌آید اما در اسلام برعکس است. چون خدای اسلام از عالم دور است و وقتی که به عالم می‌آید، مجبور است خلاف قوانین و اصول، همه چیز را در هم بشکند. احسان شریعتی در ادامه اظهار کرد: همه اینها را گفتم تا به اینجا برسم که همه این مسائل طرح پرسشگرایانه دارد و امروز که ما از پدرانمان صحبت می‌کنیم باید تمام اینها را به پرسش بگذاریم. این کار را امسال در همایش شریعتی انجام داده ایم.عنوان و موضوع همایش امسال «نو شریعتی» است؛ یعنی ما باید یک بار دیگر به بازخوانی اندیشه‌ها بپردازیم. وی در پایان این بخش گفت: ما در حال حاضر در دوره پسا لیبرالیسم که تفکر حاکم و تفکر پست مدرنیسم که تفکر محکوم است به سر می‌بریم یعنی یک خرابه ای از نظر تفکر در برابر ماست که به گفته وینکنشتاین، بر روی این خرابه روح‌هایی هستند که به پرواز در می‌آیند و همه این مسائل باید دو مرتبه تعریف بشود؛ بنابراین دوره جدیدی که ما در آن به سر می‌بریم دوره از سرگیری و بازگشت و بازخوانی است. جلسه امروز را به عنوان حسن یمنی برای شروع گفتگوی‌های دو نماد روشنفکری و روحانیت که در دو خانواده سیاسی پیش از انقلاب جاری بوده و متاسفانه بعد از انقلاب به دلیل تلاطمات سیاسی انقلاب متوقف شده بود، ارج می‌نهیم.

بهشتی: در تجربه بشری هیچ مکانیزمی‌بهتر از تمکین به رای اکثریت نداریم
بعد از صحبت‌های شریعتی علیرضا بهشتی با بیان این که من می‌خواهم بیشتر در مورد انسان شناسی از دیدگاه بهشتی صحبت کنم، گفت: انسان موجودی است که مهم‌ترین وجه ممیزه‌اش از جانداران دیگر انتخاب‌گری اوست. او برای انتخاب‌گری نیازمند دو پیش‌شرط آزادی و آگاهی است. در پیامد انتخاب‌گری مسئولیت است که در آثار دکتر شریعتی و شهید بهشتی برجسته‌ می‌شود.
بهشتی ادامه داد: شهید بهشتی مسئولیت‌های انسان را در این پنج رابطه تعریف می‌کند. رابطه انسان با خالق هستی، رابطه انسان با خویشتن خویش، رابطه انسان با محیط پیرامونش، رابطه انسان با دیگران و جامعه و همچنین رابطه انسان با تاریخ. وی همچنین با اشاره به بزرگترین مشکل جامعه بشری گفت: انسان‌ها هرکدام کتابی منحصر به فرد بوده و اصالت دارند. هرکسی درباره جهان پیرامونش متفاوت می‌اندیشد و براساس آن؛ الگوی زیستی خاصی را هم به عنوان زندگی سعادتمندانه برای خود تصور و انتخاب می‌کند و حق دارد که در پی تحقق این الگوی زیستی بربیاید و اینها از انسان‌شناسی اندیشه شهید بهشتی و دکتر شریعتی برمی‌آید. تنوع و تعدد در جامعه محوناشدنی است. می‌توان آن را سرکوب کرد اما نمی‌توان محوش کرد. تازه اگر سرکوب شود زندگی منافقانه به افراد تحمیل می‌شود. در عین حال قرار است یک حکومت به عنوان ساختار رسمی ‌این جامعه متکثر را هدایت کند و این همان مشکل اساسی جامعه بشری است. بهشتی با اشاره به اینکه این مشکل را با برآوردهای اندیشه شهید بهشتی می‌توان در فرمولی حل کرد، گفت: در جامعه گفتمان‌های مختلف و الگوهای زیستی متفاوتی وجود دارد. اینها چطور قرار است در یک جامعه کنار هم زندگی کنند؟ این مشکلی بوده که همیشه وجود داشته اما امروز به جایی رسیده که باید تکلیف را مشخص کرد و آیت الله بهشتی راه‌حلی را برای این مسئله مطرح می‌کند. او ادامه داد: پیش از انقلاب دیدگاه‌های مختلفی وجود داشت اما انقلاب نشان داد که اکثریت زندگی فردی و اجتماعی برخاسته از ارزش‌های اسلامی ‌یا همان آیین زیستن است اما همه افرادی که انقلاب کردند یک جور فکر نمی‌کردند پس قرار نیست تفاوت‌ها نادیده گرفته شود. راه‌حل شهید بهشتی این بود که این گفتمان‌ها وقتی وارد عرصه سیاسی می‌شوند باید در قالب تشکل‌ها و احزاب سیاسی به رقابت بپردازند نه اینکه یکدیگر را حذف کنند بلکه باید گفتمان خود را به جامعه عرضه کنند.

نظر شهید بهشتی در مورد گفتگو با مارکسیست‌ها
بهشتی با بیان اینکه ما فعلاً در تجربه بشری هیچ مکانیزمی‌بهتر از تمکین به رای اکثریت نداریم، گفت: احزابی باید باشند که گفتمان‌های مختلف را ارائه کنند و شهروندان براساس آن انسان‌شناسی آزادانه و آگاهانه دست به انتخاب بزنند، این یعنی اینکه ما در جمهوری اسلامی‌نظام تک‌حزبی نداریم. شهید بهشتی نوع روابط حزب جمهوری اسلامی‌را با احزاب به جز آنها که به صورت مسلحانه برانداز نظام بودند، بررسی می‌کند و بعد می‌گوید طبیعی است که ما با مارکسیست‌ها قرابت فکری نداریم اما می‌توانیم با یکدیگر گفتگو کنیم. بهشتی همچنین یادی از مناظره‌های تلویزیونی سال 60 بین شهید بهشتی و مارکسیست‌ها کرد و گفت: به خاطر داشته باشید این مناظره‌ها در خرداد سال 1360 انجام می‌شود که جریان شهید بهشتی قدرت را در دست دارد و این جریان حریف‌ها را از دور خارج کرده است اما در همان دوران پنج مناظره برگزار می‌شود که متاسفانه فقط سه مورد از آنها از تلویزیون پخش شد. دیگر نمی‌گویم چه کسانی جلوی پخش این برنامه را گرفتند. در واقع این مسئله بازگشت به رای مردم بود. او همچنین با طرح این پرسش که مگر اکثریت همیشه درست عمل می‌کنند، گفت: در رابطه با این سوال جدی دو نکته را باید مدنظر داشت؛ اول اینکه درباره مسئله اقلیت؛ حقوق آنها و حفظ شان آنها بحث‌های زیادی شده و تمهیداتی برای جلوگیری از استبداد اکثریت اندیشیده شده است. نکته دوم این است که رای اکثریت به هرحال بخشی از سازوکار تجربه بشری است. در زندگی اجتماعی بهتر است بر خردورزی همگانی تکیه کنیم که سازوکار آن را کتاب و سنت هم امضا کرده است.

*به جای حذف یکدیگر به حضور و هویت هم احترام بگذاریم
بهشتی ادامه داد: حداقل در زمان غیبت معصوم که دسترسی به منبع معصوم از خطا و گناه نداریم چاره‌ای بهتر از این نیست که متکی به خردورزی همگانی شویم. باید بگوییم بله، اکثریت هم اشتباه می‌کنند اما نگاه تاریخی می‌گوید خطاهای اکثریت در مجموع بسیار کمتر و کم‌هزینه‌تر از عقل فردی بوده است. در اندیشه شهید بهشتی حتی دیکتاتوری صالح هم که در پی نجات جامعه است با فلسفه خلقت انسان مغایرت دارد چراکه توهین به انسانیت انسان‌ها و جایگاه او در دستگاه آفرینش است. او خاطرنشان کرد: این مسئله و دلالت‌ها ما را به این سمت می‌برد که به جای حذف یکدیگر و به دنبال نادیده گرفتن یکدیگر بودن در عرصه سیاست؛ به حضور و هویت همدیگر احترام بگذاریم. چه کسانی که در تبلیغات رسمی‌می‌توانیم از آنها نام ببریم و چه آنها که نمی‌توانیم.
بهشتی تصریح کرد: یادمان باشد هرچند در این انتخابات اکثریت مردم شرکت کرده و رای دادند اما 17 میلیون نفر حاضر به رای دادن نشدند که اینها هم شهروندان این آب و خاک هستند. بنابراین باید راهی پیدا کنیم که متکی بر رقابت سالم باشد و از مسیر خردورزی همگانی عبور کنند.

معادیخواه: شورا هیچ وقت به معنای دقیق کلمه تحقق پیدا نکرده است
بعد از پایان دیالوگ شریعتی و بهشتی در وقت پرسش و پاسخ حجت الاسلام والمسلمین معادیخواه در مورد حق رای مردم گفت: از این موضوع دو تصویر است. یکی این که همه مردم بدون استثنا حق رای دارند و دیگری این که عده‌ای به نمایندگی از مردم حق رای داشته باشند که درواقع همان شوراست. غرض از این که بین این دو مرزی است که باید در جای خودش بررسی شود و حوزه شورا نیاز به بازخوانی دارد چرا که هیچ وقت به معنای دقیق کلمه شورا تحقق پیدا نکرده است.

بهشتی: نباید امر به معروف و نهی از منکر را تنزل داد
علیرضا بهشتی در پاسخ گفت: امروز سازوکارهای استفاده از عقلانیت جمعی زیاد شده است. اگر ما اصل بسیار مهم و حیاتی امر به معروف و نهی از منکر را به روزی که امروز افتاده است نمی‌انداختیم و به آن توجه می‌کردیم یعنی آن را آنقدر تنزل نمی‌دادیم، آنوقت ما بحث نظارت همگانی را در امر به معروف و نهی از منکر داشتیم. ما 14 قرن پیش از جامعه مدرن این مسئله به ما رسیده است ولی متاسفانه در عمل آنقدر آن را تنزل دادیم که کارکردش را از دست داده است.

حجتی کرمانی: اگر استبداد خطر دارد پوپولیسم کمتر از آن خطر ندارد
در ادامه حجت الاسلام والمسلمین حجتی کرمانی گفت: آقای بهشتی گفتند تضمینی وجود ندارد که اکثریت اشتباه نکند. سوال این است که ما یک موضوعی داریم به نام پوپولیسم که در ایران در یک دوره 8 ساله امتحان شده است و در حال حاضر هم در آمریکا به همان شکل و مدل یک نفر آمده است و پوپولیسم پشتیبانش است. می‌می‌خواهم بگویم که اگر استبداد خطر دارد پوپولیسم کمتر از آن خطر ندارد.

بهشتی: ثمره آن هشت سال آگاهی مردم بود
علیرضا بهشتی نیز در پاسخ حجتی کرمانی گفت: به نظر من ما باید یک نگاه تاریخی داشته باشیم. ما هشت سال پوپولیست را پشت سر گذاشتیم که امیدوارم دیگر تکرار نشود. حالا با فرض اینکه او رای اکثریت را هم آورده بود - هرچند در این زمینه سوالاتی مطرح است که باید روزی در محیطی آرام و به طور منصفانه مطرح شود چراکه کتمان و پوشاندن آن نشان داده که مشکلی حل نمی‌شود و آن مسئله زنده است - اما وقتی نگاهی تاریخی به سال 84 و 88 داریم؛ می‌بینیم که امروز بعد از گذشت این دوره هشت‌سال، مردم یک آگاهی به دست آورده‌اند که ثمره آن را در انتخابات اخیر می‌توانیم ببینیم البته تضمینی وجود ندارد که دوباره این اتفاق نیفتد بلکه این تضمین را باید به وجود آورد. بهشتی ادامه داد: در سال 58 و در آستانه رفراندوم قانون اساسی، شهید بهشتی خطاب به مردم می‌گوید فکر نکنید انقلاب شده و آن را به دست آقایان می‌دهیم و به خانه می‌رویم. اگر شما مراقب نباشید اشکال جدیدی از دیکتاتوری ظهور پیدا می‌کند. شهید بهشتی به‌طور مرتب دغدغه داشت و فلسفه تشکیل احزاب از دیدگاه‌ او رصد و دیدبانی مستمر است. او همچنین یادآور شد: بعد از برگزاری انتخابات می‌بایست بحث‌های مفصلی شکل می‌گرفت که عیب کار ما کجا بوده و چه مشکلی در نظام دموکراسی داشتیم که چنین اتفاقی افتاد و چرا پوپولیست بر کشور حاکم شد؟ بهتر است به جای استفاده تبلیغاتی از آن هشت سال ، آن دوره را بررسی و تجزیه و تحلیل کنیم که چه شد در دموکراسی چنین اتفاقی افتاد چراکه هیچ وقت نمی‌توانیم خیال راحتی داشته باشیم. باید بنشینیم و راهی را پیدا کنیم که گفتمان‌های مختلف بتوانند در رقابتی سالم به صورت مسالمت آمیز در کنار یکدیگر زیست داشته باشند. بنابراین خود این روند یک آزمون و خطا، تمرین و حرکت به جلو است.

مفتح: آیا دموکراسی برای همه جوامع مناسب است؟
در ادامه حجت الاسلام والمسلمین مفتح گفت: یک وقت بحث این است که چه چیزی خوب است و گاهی این که چه چیزی برای کجا خوب است. بله، تجربه بشری نشان داده است که دموکراسی آخرین و تا به این جا بهترین دست آورد بشر برای حکومت داری است اما این سوال مطرح است که آیا برای هر جا این سیستم قابل پیاده شدن است یا نه. همان بحثی که دکتر شریعتی در مورد «رای و راس» دارد این است که در جامعه ای که هر کس توانایی و قابلیت یک رای داشت، دموکراسی باید اجرا شود اما در جامعه ای که همه دارای فکر و رای نیستند و گله وار عمل می‌کنند آیا دموکراسی می‌تواند مناسب باشد؟
وی افزود: برداشت من از این بحث رای و راس دکتر شریعتی این است که ایشان می‌گوید برای خاورمیانه دموکراسی مفید نیست چرا که در اینجا افراد به جای داشتن رای بیشتر راس هستند. این یکی از مواردی است که در آرای دکتر بهشتی و دکتر شریعتی می‌توان به آن پرداخت و پرسید که این دو بزرگوار چگونه به آن پاسخ می‌دهند؟

شریعتی: به بحث «رای و راس» دکتر شریعتی نقد دارم
این استاد فلسفه با اشاره به نظریه امت و امامت و بحث رای و راس دکتر شریعتی مبنی بر اینکه دموکراسی الزاماً همیشه در منطقه‌ای مانند خاورمیانه جوابگو نیست، گفت: این نظریه از دوره مصدق آغاز شد که نیروهای آزادی‌خواه ملی با فئودال‌ها و مستبدانی روبرو شدند که آرای مردم را می‌خریدند و نظریه رای و راس مطرح شد که در آن روشنفکران نباید اجازه می‌دادند سرنوشت کشور به دست این آرای لرزان سپرده شود. شریعتی با بیان اینکه نسبت به این نظریه علی شریعتی نقدی دارد چرا که مفهوم تناوب نادیده گرفته می‌شود، گفت: دموکراسی بر سه پایه تنوع(پولورالیسم)، تحمل یا تساهل و تناوب استوار شده است اما دکتر شریعتی در نظریه خود موضوع تناوب را مدنظر قرار نداده است؛ چراکه در تناوب، قدرت دور می‌زند و تمرین در دموکراسی موجب آگاهی در جامعه می‌شود. برگزاری دوره‌های مختلف انتخابات تمرین دموکراسی و ارتقای آگاهی است.
به قول دکتر شریعتی ما همه شخصیت‌هایمان محصول دوره شکاف‌هایی هستند که استبداد کم رنگ تر شده است. وی ادامه داد: هرچند سنت‌ها ریشه‌دار است اما راه‌حل، دموکراسی شورایی است که این موضوع در بحث شریعتی در مورد آزادی مشهود است. عرفان - برابری- آزادی در برابر زر و زور و تزویر و روشی که پیشنهاد می‌دهند یعنی عبادت و مبارزه و کار است. به عبارتی انسان شناسی شریعتی در مبارزه با جهل و ترس و طمع است که به معنای رهایی از چهره زندان طبیعت، تاریخ، جامعه و خویشتن است. بنابراین به قول نائینی این دموکراسی ممکن است بهترین نظام ممکن نباشد اما کمترین شر را دارد و نسبت به نظام‌های دیگر بهتر است در عین حال که آسیب‌هایی هم دارد. فرزند دکتر شریعتی در پایان گفت: همچنان که دموکراسی در مهد خودش یعنی در غرب هم ایده‌آل و کامل نیست چرا که به قول دریدا دموکراسی در راه و آینده مطرح می‌شود. برای همین هم از داخل آن ترامپ و پوپولیسم خارج می‌شود. منظور این است که طرح بحث دکتر شریعتی در این مورد کاملاً درست است اما در تجربه کشورهای آزاد شده از استثمار مانند الجزایر، ویتنام و کوبا قدرت را به دموکراسی ندادند و تجربه‌اش منفی بود که دکتر شریعتی این تجربه را دید. وی در آرای متاخرش به این نتیجه رسید که روشنفکر کارش در دست گرفتن قدرت نیست بلکه باید به مردم جهت را نشان دهد تا خود مردم به شکل تجربه و تمرین سیاست را هدایت کنند. اما در مجموع می‌توان گفت که دکتر شریعتی یک دموکرات لیبرال نبود بلکه یک سوسیال دموکرات و طرفدار دموکراسی متعهد و هدایت شده بود. یعنی دموکراسی که باید به اصولی متعهد باشد و هدایت شود به معنایی که به خود دموکراسی برسد تا یک دموکراسی واقعی به وجود بیاید؛ چون شریعتی طرفدار یک نوع دموکراسی نوع شورایی آتنی بود نه دموکراسی پارلمانی عصر جدید.