مرهم چینی‌های شکسته!

 همیشه در اطراف‌مان آدم‌هایی هستند که خوب بلدند مرهم دل شکسته باشند و آن را بند بزنند. «چینی‌ بندزن‌ها» هم خوب بلدند تکه‌های شکسته چینی را به‌ هم بند بزنند. شاید همین شباهت باعث شده است این حرفه به موسیقی راه پیدا کند و خواننده بخواند: «چینی بند زن/ یه دل شکسته رو بند می‌زنی؟ / هرچی دارم به تو می‌دم / تو بگو چند می‌زنی؟». شاید سن خیلی‌ها قد ندهد تا چینی‌ بند‌زن‌ها را به یاد بیاورند اما می‌توان با چند نشانه، از آن‌ها یک تصویر در ذهن ساخت و شاید با کمی جست‌و‌جو هنوز بتوان چینی ‌بندزن‌ها را در بازارهای قدیمی شهر پیدا کرد. در روزگار دور، چینی ‌بندزن‌هایی که دکان نداشتند با کیسه ابزارشان در کوچه‌ها دوره می‌افتادند و مردم، ظروف چینیِ شکسته ‌شان مانند قوری، کاسه و بشقاب‌ را به آن‌ها می‌سپردند تا چینی ‌بندزن، تکه‌های شکسته را به کمک چسب و بست‌های فلزی سرِ پا کند و ظرف شکسته را با همه نقص‌هایی که دارد دوباره نو کند. هزینه خرید ظروف چینی در آن‌ سال‌ها زیاد بود و فناوری تولید آن سخت. در هر خانه، به زحمت یک سرویس چینی پیدا می‌شد که آن هم به اقتضای تصمیم مادرِ خانه برای نورچشمی‌ها و مهمان‌های عزیز کرده از گنجه بیرون می‌آمد. پس منطقی بود که مردم، ظرف شکسته و تکه‌هایش را مدت‌ها نگه دارند تا چینی ‌‌بندزن از راه برسد و عملیات مونتاژ را اجرا کند. مته، یک کمان کوچک و ظریف، تسمه‌های باریک فلزی، یک میز کار جمع‌و‌جور و چسب «سریشم» یا «زامیشگه» - چسب حیوانی که از پوست یا استخوان حیوانات ساخته می‌شود- و چسب‌های گیاهی مانند صمغ عربی، کتیرا یا عصاره ریوند که از ریشه گیاه ریواس گرفته می‌شود؛ این‌ها ابزار ساده یک چینی ‌بندزن است که برای به سرانجام رساندن کارش باید مهارت زیادی داشته باشد. «محمد امین بابامحمدی» یک چینی ‌بندزنِ شیرازی است که به سختی پیدایش کردیم. او بعد از چند دهه احیای چینی‌های شکسته، «اوستا» شده است و حالا مشتری‌ ثابت دارد. حتی گردشگران هم می‌خواهند از «چینی ‌بندزدن» او سر دربیاورند و به مغازه‌اش سر می‌زنند. با او درباره هنر چینی‌ بندزدن که یادگاری از نیاکانِ هنرمندما ن است و سال‌هایی که با این شغل از سر گذرانده است ،گفت‌و‌گو کردیم.
فلسفه مشترک چینی ‌بندزدن و کینتسوگی
زمانی که فنجان مورد علاقه «آشی گاگا یوشی ماسا» یکی از حکمران‌ های ژاپن شکست آن را به چین فرستادند تا ترمیمش کنند. چینی‌ها آن را با بست‌های فلزی ترمیم کردند و برای او فرستادند. اما مقبول نیفتاد و به همین دلیل، این بار، فنجان را به هنرمندان ژاپنی سپردند. آن‌ها تصمیم گرفتند ترک‌های فنجان را با ترکیبی از پودر طلا بپوشانند و به این ‌ترتیب، فنجان با ظاهری ناقص ولی زیباتر از قبل، مورد پسند حکمران واقع شد. ژاپنی‌ها از آن به بعد تَرک و شکستگی ظروف‌شان را با پودر طلا، نقره یا پلاتین پر می‌کنند و به این هنر «کینتسوگی» یا «اتصال طلایی» می‌گویند. آن‌ها معتقدند باید نقص ها و شکست‌ها را بپذیریم چون زندگی را برای ما زیباتر از قبل می‌کنند. ژاپنی‌ها، چینی شکسته و ترمیم ‌شده را به انسان‌هایی شبیه می‌دانند که نقصی دارند یا زخم خورده‌اند اما هیچ‌ کس حریف امیدواری و جنگندگی آن‌ها نمی‌شود. این زخم‌ها و نقص‌ها، همان رگه‌های طلایی هنر کینتسوگی هستند که فرد را در عین داشتن کاستی یا زخم در کمال و زیبایی قرار می‌دهند. به همین دلیل ژاپنی‌ها اصطلاحی دارند که می‎گوید: «وقتی بشکنی زیباتری». فلسفه‌ای که می‌توان آن را به هنر چینی‌ بندزدن ایرانی هم تعمیم داد.
جوان‌ها حوصله چینی ‌بندزدن‌
را ندارند

45 سال است که چینی‌های شکسته را آب ‌بندی می‌کند و بند می‌زند؛ محمدامین بابا محمدی را می‌گویم، مردی 66 ساله و ساکن شیراز. بی‌مقدمه و با لهجه شیرین شیرازی در گفت‌و‌گو با ما درباره ورودش به این هنر توضیح می‌دهد: «قدیم‌ترها کنار مغازه پدرم، مغازه پیرمردی بود. هرچیزی برایش می‌آوردند، می‌گفت بگذار زمین، تعمیرش می‌کنم. ساعت، چینی شکسته، چتر و هر چیزی. من بچه بودم که در مغازه‌ پیرمرد مشغول کار شدم. وقتی 20 ساله شدم دیگر می‌توانستم بعضی از کارهایش را انجام بدهم. برایش چینی‌ بند ‌می‌زدم و «اوستا» به من دستمزد می‌داد. تعمیر چتر خیلی مشکل بود ودر 25،  30سالگی  در تعمیرش ماهر شدم. پیرمرد هنرمندی بود و سال‌هاست به رحمت خدا رفته. من همین دو کار را از او یاد گرفتم.» او در پاسخ به این سوال که این کار را به شخص دیگری هم آموزش داده است، می‌گوید: «من یک پسر 28 ساله دارم که کار دیگری دارد. چینی ‌بندزدن حوصله می‌خواهد و الان جوان‌ها، حوصله‌ ندارند . کدام جوان را می‌شناسید که ساعت‌ها بنشیند تا تکه های چینی را سرِ هم کند؟ می‌گویند این شغل از مد رفته است و قدیمی شده ولی برای مردمی که عشق چینی‌های قدیمی هستند هنوز جالب است.»
مشتری‌ هایم از شهرهای دیگر چینی شکسته می‌آورند
مغازه‌اش در یکی از قدیمی‌ترین محله‌های شیراز یعنی سنگ سیاه است و داخل پس کوچه. اهل تبلیغ هم نیست و مشتری ‌هایش، مشتری می‌آورند. بابامحمدی درباره مشتری ‌هایش می‌گوید: «خیلی‌ها آدرس مغازه‌ام را ندارند. بعد از این که چینی‌ها را به مشتری تحویل می‌دهم، آدرسم را به بقیه می‌دهند. ساعت هم می‌فروشم اما چینی ‌بندزنی همیشگی است و این کار را از دست نمی‌دهم. به تازگی قوری‌ های قدیمی گران شد‌ه‌اند و خیلی‌ها قوری ‌های شکسته‌شان را می‌آورند تا بند بزنم. البته کار بعضی‌ها با یک آب‌ بندی ساده، تمام می‌شود و به نفع‌شان است. نمی‌توانم به مشتری‌هایی که مرا می‌شناسند، بگویم کارَت را قبول نمی‌کنم. چند وقت دیگر که پاییز و زمستان شروع شود و باران ببارد خیلی‌ها چترشان را برای تعمیر می‌آورند. بعضی غریبه هستند و بعضی آشنا.» او در ادامه صحبت‌ هایش از مشتری‌های غیر شیرازی‌اش می‌گوید: «من از تهران و اصفهان و شهرهای دیگر هم مشتری دارم. خیلی‌ها وقتی برای تعطیلات به شیراز می‌آیند، قوری و چینی‌های شکسته‌ شان را می‌آورند تا  آن‌ها را در مدتی که در شهرمان اقامت دارند، بند بزنم. بعضی‌ها می‌گویند یادگاری است و می‌خواهیم آن را نگه داریم و بعضی‌ها می‌گویند آنتیک است.»


گردشگران مغازه‌ام را شلوغ می‌کنند
«همین چند روز پیش 15، 16 گردشگر به مغازه‌ام‌ سر زدند. می‌خواستند با چینی ‌بندزدن آشنا شوند و از من با قوری ‌های بندزده عکس بگیرند». وی  این‌ها را با ذوق تعریف  و آن روز را این ‌طور توصیف می‌کند: «گردشگران از آلمان و چند کشور اروپایی بودند. یک راهنمای ایرانی داشتند که آدرس مغازه من را از کسی گرفته بود. یکی برای‌شان آهنگ «چینی‌ بندزن اومده...» را خواند. همگی خندیدند و از من خواستند درباره چینی ‌بندزدن توضیح دهم. من هم ابزارهایم را نشان و توضیح دادم که چطور چینی‌های شکسته را بند می‌زنم. گردشگران قوری بند زده را دستم می‌دادند و عکس می‌گرفتند. از روند بند زدن چینی هم فیلم گرفتند. نمی‌دانید چه خبر بود، همه دور مغازه‌ام جمع شده بودند. البته شاید این سی‌امین باری باشد که گردشگران به مغازه‌ام می‌آیند. یک بار هم یکی از آشناها یک گردشگر را آورده بود تا برایش یک قوری بند بزنم و آن را با خودش ببرد که خاطره آن روز هم هنوز در ذهنم مانده است.»
 
چینی ‌های قدیم، چینی‌تر بود
این هنرمند پیش کسوت درباره ویترین خانه‌اش می‌گوید که ویترین خانه‌ام را با قوری گل‌ سرخی، روسی و مسعود چیده‌ام. بابامحمدی با اشاره به این که جنس چینی‌های قدیمی رقیب ندارد و هنوز خیلی از مشتری ‌هایش به دنبال چینی قدیمی می‌گردند، می‌گوید: «الان قوری چینی درجه یک، کم پیدا می‌شود. چینی درجه‌ یک، شفاف است و رنگ سفید آن با چینی معمولی فرق دارد. قالب صاف و آینه‌ای دارد. قوری معمولی، کدر است و وقتی گرم می‌شود رنگ کدر آن بیشتر مشخص می‌شود. سر و دسته قوری باید یکی و یک میزان باشد. الان بعضی قوری‌ها دسته‌اش بالاست و سر لوله پایین. من این قدر روی قوری‌ها کار کرده‌ام تا این چیزها را یاد گرفتم. اصلا چای فقط در قوری چینی مزه می‌دهد. بعضی‌ها چای را در فلاسک می‌ریزند که اصلا خوب نیست. از قدیم گفته‌اند خوراک‌ را در ظرف مسی بخور که برای معده‌ات سود داشته باشد و چایَت را در چینی که اعصابت آرام شود. در یک قوری چینی چای دم کنید و چند پر بهار نارنج هم به آن اضافه کنید. حالا هی چای بخورید. این چای تا آخر شب هم مزه می‌دهد. این‌ها را همیشه به مشتری‌هایم می‌گویم. حتی اگر چینی‌های شان بعد از بند زدن قابل استفاده نباشد می‌گویم آن را بگذار داخل ویترین.»
بند زدن‌ چینیِ چند تکه، مهارت و دقت می‌خواهد
معلوم نیست پشت هر کاسه و قوریِ بند زده چقدر قصه خوابیده است. «بابامحمدی» چینی‌ بندزنِ گزارش ما، سال‌ها تلاش کرده است تا این قصه‌ها از هم نپاشد و آن‌ها را با هر ترفند و مهارتی که شده، جان دوباره ببخشد. خودش در همین باره می‌گوید: «تا به حال حتی چینی ‌شکسته‌های مردم را نشکسته‌ام. یک قوری 6 تکه شده بود، همه‌‌ اش را آب‌بندی کردم، بست کشیدم، بند زدم و حتی کارسازی هم کردم تا شبیه اولش شود چون یادگاری بود. قوری بدون دسته‌ای بود که دسته قوری دیگر را روی آن انداختم. یک قوری لوله نداشت و لوله قوری دیگری را روی آن سوار کردم. بعضی وقت‌ها سرلوله قوری شکسته است که برای تعمیر آن یک حلقه به اندازه یک انگشتر در می‌آورم و می‌اندازم سرش. لوله را هم به تنه قوری بست ‌می‌زنم تا مثل روز اول کار کند. تکه‌اش را هم داشته باشند یک سرلوله حلبی به قوری اضافه می‌کنم تا عمرش اضافه شود. هر وقت مشتری برایم چینی شکسته می‌آورد می‌گویم تکه‌های شکسته‌اش را بیاورید تا بند بزنم. اگر تکه بزرگش گم شده باشد نمی‌شود آن را بند زد. تکه کوچک را می‌شود با چسب پر کرد. این روزها مردم بیشتر قوری می‌آورند تا بند بزنم. اول باید آب‌بندی شود، بست ‌های فلزی‌اش را هم‌ اندازه، بچینم و ببُرم. کم و زیاد یا باریک و کلفت نباشد. کار هر قوری یک ساعت‌ و ‌نیم طول می‌کشد.»
قوری 3 میلیونی را با 150 هزارتومان بند می‌زنم
بابامحمدی خاطره‌های جالبی از مشتری‌های خود دارد که با حوصله و ذوق از پشت تلفن، همه را تعریف می‌کند. او می‌گوید: «محمدآقا یکی از دوستانم است که در یک پاساژ در خیابان نمازی، مغازه دارد. قوری شکسته مردم و مسافرانی که آدرس من را ندارند، جمع می‌کند تا من تعمیرشان کنم و بعد از ترمیم، تحویل بدهم. بعضی‌ها دوست دارند قوری نو را بست بیندازند و داخل ویترین بگذارند. باز همین محمدآقا 10 تا قوری نو می‌خرد و من بست ‌می‌زنم. بعضی‌ها هم از عتیقه ‌فروشی‌ها قوری‌های روسی یا گل سرخی قدیمی را می‌خرند و می‌گویند بست ‌بینداز تا ظاهرش قدیمی‌تر شود. چند وقت پیش یکی سفارش کرد که یک قوری روسی خیلی بزرگ برایش پیدا کنم. قیمت اصلی‌ قوری 3میلیون تومان بود اما چون مشتری، در‌به‌ در دنبال آن بود گفت اگر پیدا کردی تا 5 میلیون هم می‌خرم. آن ‌قدر گشتیم تا برایش قوری را پیدا کردیم». از دستمزدش که می‌پرسم، می‌گوید:«رزق دست خداست. چینی ‌بندزدن از 60 هزار تومان شروع می‌شود تا 150 هزار تومان اگر ببینم قوری ارزش دارد، آن را بند ‌می‌زنم و گرنه به مشتری آدرس ارزان ‌فروشی‌ها را می‌دهم و می‌گویم ارزش تعمیر ندارد تا یک قوری نو بخرد.»