شلیک به ایرباس، سیمای حقوق بشر آمریکایی

سمیرا جلیلی: ۱۲ تیر سال ۱۳۶۷ است، مصادف با ۳ ژوئیه ۱۹۸۸. منطقه خلیج‌فارس سال‌ها و البته روزهای سخت و پرالتهابی را از سر گذرانده و شاهد اتفاقات تلخ فراوانی بوده است، جنگ آنقدر بالا گرفته که عراق و حتی خود آمریکا شروع به حمله به ناوها و کشتی‌های ایران می‌کنند که به «جنگ نفتکش‌ها» معروف شده است و البته کشتی‌های تجاری و غیرتجاری کشورهای حاشیه خلیج‌فارس هم که عملا بی‌طرف نبوده‌اند، از این قاعده مستثنا  نیستند.  امروز پرواز ۶۵۵ ایران ایر از مبدأ تهران، توقفی کوتاه در بندرعباس خواهد داشت و سپس به مقصد دوبی پرواز می‌کند. همه چیز عادی به نظر می‌رسد. البته گزارش شده ناو جنگی «یو‌اس‌اس‌ وینسنس» متعلق به ارتش ایالات متحده آمریکا وارد خلیج‌فارس شده است.  هواپیمای ایرباس با ۲۷ دقیقه تأخیر ساعت ۱۰ و ۱۷ دقیقه صبح روز یکشنبه از بندرعباس حرکت کرده و به مقصد دوبی به پرواز در می‌آید و در ارتفاع تعیین شده به مسیر خود ادامه می‌دهد. رادارهای ناو وینسنس مستقر در منطقه، حضور یک هواپیما را تشخیص می‌دهند و پیام صوتی مخصوص هواپیماهای جنگی را برای ایرباس مسافری ارسال کرده و فرمانده «ویلیام راجرز» شخصا دستور شلیک ۲ موشک به هواپیما را صادر می‌کند. ناگهان هواپیما از صفحه رادارهای زمینی محو شده و در آب‌های خلیج‌فارس سقوط می‌کند. در نبود اطلاع از سرنوشت هواپیما، برج مراقبت فرودگاه بندرعباس در تماس با دوبی، پیگیر سرنوشت پرواز ۶۵۵ می‌شود ولی آنها اظهار بی‌اطلاعی می‌کنند. بلافاصله ستاد تأمین استان هرمزگان وضعیت اضطراری اعلام و فعالیت خود را آغاز می‌کند. با شناسایی دقیق محل سقوط، بالگردها و شناورها به موقعیت ۲۶ و ۴۲ عرض شمالی و ۵۶ درجه و ۳ دقیقه طول شرقی اعزام می‌شوند. ۲۹۰ انسان بی‌گناه در آتش کینه و دشمنی آمریکا بر پهنه خلیج‌فارس در خون خود می‌غلتند.  این خبر فقط بخش کوچکی از ابعاد مختلف و گسترده ماجراست که شاید در بضاعت این یادداشت نگنجد و طبیعتا شکافتن و درک ماهیت اصلی این مساله از پرداختن به اتفاق مهم‌تر است.  اما برای درک بهتر حادثه، نگارنده معتقد است خوانندگان محترم به تحقیق در این باره اهتمام بورزند، زیرا بخش مهمی از تاریخ بحران در روزهای پایانی جنگ تحمیلی است و سند متقن تمام مبارزات و علت دشمنی آشکار ما با امپریالیسم آمریکاست. حادثه سقوط ایرباس هر چند تلخ و صد البته ورقی دیگر از جنایات بی‌شمار آمریکا نسبت به کشورهایی است که می‌خواهند روی پای خود بایستند اما باید با نگاه کلی‌تری مساله را بررسی کنیم، زیرا این نه نخستین و نه آخرین زخمی است که آمریکا بر پیکره انسانیت وارد کرده اما باید بدانیم ماهیت آمریکا چیست و راه مقابله و پاشنه‌آشیل این ابرقدرت پوشالی را بیابیم و این یعنی هیچ زورگویی دست برتر را همیشه ندارد و هیچ ضعیفی، ضعیف ابدی نخواهد بود.    * انقلاب اسلامی و سقوط آمریکا در ایران پیش از انقلاب به خواست و سیاست آمریکا، ایران ژاندارم منطقه بود و حکومت پهلوی تمام‌قد به احترام و تعظیم اراده آمریکا مشغول بود، آن هم آمریکایی که از ایران نجیب حق توحش مطالبه می‌کرد و شاه بسیار دیر فهمید که سرمایه واقعی یک حکومت مردمش هستند. اینچنین بود که انقلاب رخ داد و طبیعتا می‌توانست معیاری برای مبارزات آزادی‌خواهانه همه تفکرها در اقصی نقاط جهان باشد و خطری بزرگ برای آمریکا و صهیونیسم حاکم بر اداره آن کشور محسوب می‌شد.  البته امام خمینی(ره) حجت را بر دوست و دشمن تمام کرد و فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است. یعنی ‌ای همه مظلومان و ستمدیدگان جهان! حیات در مبارزه و قیام است. تسخیر لانه جاسوسی و بالاتر از آن، مقاومت بی‌بدیل مردم قهرمان ایران در طول ۸ سال جنگ تحمیلی، به غرب و شرق نشان داد ما برای ماندن آمده‌ایم.   حفظ حدود مرزهای جغرافیایی، محکی برای خودمان بود تا مصداق آیه شریف قرآن باشیم که: مپندارید کسانی که گفتند ایمان آوردیم، آزمایش نمی‌شوند.  آیا دشمنی آمریکا با ما مربوط به انقلاب اسلامی است؟ خیر! مطالعه تاریخ می‌گوید کودتای ۲۸ مرداد و حوادث قبل و بعد از آن، دخالت آشکار این کشور را در روند استقلال و تصمیم‌گیری آزادانه مردم هویدا می‌کند.  از نظر آمریکا، ابنای بشر، طفیلی و جنس دوم هستند و هر پرچم و فریادی به نام آزادی و هویت محکوم به شکست است اما انقلاب اسلامی مردم ایران گفت این یک سنت پیش‌ساخته متوهمانه از قدرتی است که نمی‌داند ظلم هرگز دوام ندارد؛ هر قدر بزرگ، هر قدر وسیع و هر قدر بادوام، روزی فرو خواهد ریخت.  آیا دشمنی آمریکا در جهان، به ایران خلاصه می‌شود؟ خیر! نبرد مفتضحانه در ویتنام، کوبا، ژاپن، افغانستان، عراق و قاره آفریقا و البته بسیاری عملیات‌ در سراسر جهان، می‌گوید ما با جهاندار نه که با جهانخوار طرفیم. هر جا فریادی از درد و ظلم‌ستیزی بلند شد، فورا به آنجا لشکرکشی کردند و هر نقطه و هر حکومت و هر شخصی را که نفعی برای‌شان نداشته و ندارد از میان برمی‌دارند. هر چند ظاهرا اینگونه است که آمریکا در بسیاری از این عملیات‌های اشغال، شکست‌خورده اما ساده‌انگارانه است که فکر کنیم دیگر می‌رود که می‌رود. آنها آمده‌اند که بمانند و باید اثرات و کارهای اطلاعاتی و پنهانی که به لحاظ فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی می‌کنند، مورد مطالعه قرار بگیرد، زیرا آنها به دنبال دوام خود هستند اما مایه خوشحالی است که بگوییم امروز دنیا در حال پوست‌اندازی و بیداری و رهایی از پیله خویشتن است، زیرا همه درک کرده‌اند نیاز واقعی، آگاهی است.  آیا سیاست‌های آمریکا فقط منوط به کشورهای جهان است؟ باز هم خیر! مطالعه تاریخ فتح آمریکا تا به امروز نشان می‌دهد ما از ابتدا با یک استعمار و استثمار برنامه‌ریزی شده دولتی و حکومتی از جانب کشورهای مختلف جهان روبه‌رو بوده‌ایم، تا آنجا که بومیان این قاره را قتل‌عام کردند و برده‌داری را رواج دادند و تاکنون هم آشکارا و بدون شرمساری نژادپرستی می‌کنند و بارها شاهد بوده‌ایم که اقلیت‌های نژادی و دینی چقدر مورد تبعیض و ظلم هستند؛ نمونه بارز آن در رسانه‌های بزرگ و البته صنعت فیلمسازی هالیوود هست.  آیا آمریکا دست از سر ما برمی‌دارد؟ یقینا خیر! به حادثه سقوط ایرباس بازگردیم، می‌بینیم می‌دانند که دروغ می‌گویند و می‌دانند که می‌دانیم دروغ می‌گویند اما باز آشکارا دروغ می‌گویند و شلیک موشک را یک خطای راداری می‌دانند، آن هم در یکی از مجهزترین ناوهای جنگی دنیا. عذرخواهی نمی‌کنند و تنها به دادن غرامت مالی بسنده می‌کنند و به فرمانده ناو، پس از بازگشت از ماموریت، مدال افتخار می‌دهند و همه اینها مقابل چشم دنیا اتفاق می‌افتد. کشتن غیرنظامی‌ها برای آنها مثل یک تفریح و بازی کامپیوتری است که در آن، جان انسان بهایی ندارد، می‌دانید یعنی چه؟ یعنی ابایی از جنایت ندارند، چون می‌پندارند کسی را یارای مقابله با آنها نیست.   * آیا آمریکا واقعا یک ابرقدرت است؟ این قدرت پایدار است؟ ما چه کنیم؟ می‌توانم با درک و استنتاج آنچه مطالعه کرده‌ام بگویم آمریکا یک کشور نیست، بلکه مجموعه‌ای از استعمارگران جهان است که چه در ابتدای تشکیل کشور آمریکا و چه پس از آن، به دنبال غارت و به چنگ آوردن میراث تمدن‌ها بوده‌اند و به زعم بنده این یک دریوزگی است که بخواهی برای جبران نداشته‌‌هایت، مدام به دست‌درازی به همسایه‌ها مشغول باشی. در واقع با این غارت‌ها آمریکا مثل آن پرنده جنگلی است که پرهای دیگر پرندگان را به خود وصل می‌کرد تا زیبا شود و همه پرندگان در نهایت پرهای خود را از آن موجود ضعیف جدا کردند. با این وصف آمریکا یک ابرقدرت نیست و اگر مردم دنیا پرهای به غارت‌رفته‌شان در پیکره آمریکا را بشناسند و بدانند از قدرت آنهاست که قدرت گرفته، همه چیز تغییر می‌کند. قدرت آمریکا پایدار است؟ خیر! آمریکا دچار افول شده و رو به سقوط است و این امر جاری و اجتناب‌ناپذیر است، هر چند ممکن است به سرعت نور نباشد اما یقینا از خانه عنکبوت هم سست‌تر است و درک این حقیقت، نیازمند بیداری ملت‌هاست. ما چه کنیم؟ ما راه خود را سال‌ها پیش آغاز و انتخاب کرده‌ایم. انقلاب ثابت کرد می‌توانیم و ما آنچه را که دیگران در مخیله‌شان نمی‌گنجید محقق کردیم. اینکه اکنون در جای درستی ایستاده‌ایم یا نه هم نیازمند مطالعه و پذیرفتن نقدها و نظرات و پیروزی‌ها و شکست‌هاست اما می‌دانم و می‌دانیم برای ادامه دادن ما مجبور هستیم قوی باشیم، ایران قوی، یعنی ایرانی متشکل از ایمان، سواد، وحدت، عشق به خاک، آینده‌نگری و ایستادگی. قوی باشیم، یعنی تاریخ را مطالعه کنیم که هر ملتی تاریخ نخواند ناگزیر به تکرار حوادث است.    * قوی باشیم، یعنی روی پای خود بایستیم  اگر نرمشی هست، قهرمانانه باشد، یعنی دست برتر داشته باشیم و هیچ‌گاه ذلیلانه آزادگی خود را به بهایی اندک نفروشیم. قوی باشیم، یعنی آمریکا دشمن اصلی ما نیست، دشمن واقعی، خودمان هستیم اگر فراموش کنیم چه راه صعب‌العبوری را آمده‌ایم. ما می‌خواهیم همه دنیا بداند هرگز شروع‌کننده جنگی نبوده‌ایم و باز دنیا بداند بر فراز خلیج‌فارس پرچم سرخی در اهتزاز است و هرگز خون‌های به ناحق ریخته آن روز تلخ و هزاران شهید گلگون‌کفن را از یاد نمی‌بریم و اینجا منطقه ما است و برای حفظ و حراستش شهید ساعت ۱:۲۰ دقیقه جمعه، نقشبند قلب‌های ما تا ابد خواهد بود.