حجاب همچنان مساله روز

1. هرچند نياز نيست بر اعتقاد خود به حجاب به عنوان يكي از احكام ضروري دين و وجوب رعايت آن تأكيد كنم، اما محض احتياط در مقدمه آوردم.
2. موضوع «حجاب» از آغازين ماه‌هاي بعد از پيروزي انقلاب به عنوان يك چالش مطرح بود و سياست‌هايي كه در برابر آن اتخاذ شد، گاهي سخت‌گيرانه، گاهي تسامح‌گرايانه و گاهي به‌شكل «سفت كن، شل كن» بوده است. نتيجه همه آن تدابير و رفتارها همين وضعيتي است كه اكنون با آن مواجهيم. يعني متدينين از اوضاع ناراضي‌اند، اپوزيسيون به‌دنبال تشديد چالش است؛ روشنفكران به رهاكردن آن معتقدند و حاكميت تقريباً بلاتكليف است.
3. اگر «حجاب» همچنان يك چالش مهم باقي بماند و انرژي فراواني صرف آن شود، براي جامعه چقدر نفع دارد؟ و آيا جامعه عفيف‌تر و باحجاب‌تر مي‌شود؟ اين سوال آنگاه مهم‌تر مي‌شود كه حجاب گاهي از يك موضوع اجتماعي ـ فرهنگي  به سوژه‌اي سياسي و حتي امنيتي تبديل مي‌شود و آنگاه حكم گره‌اي را پيدا مي‌كند كه با دست باز نمي‌شود.
4. برخي از صاحب‌منصبان ديني با طرح اين موضوع كه حجاب يك حكم شرعي است درپي اجراي آن به هر قيمتي هستند و معتقدند كه در اين مسير به تكليف شرعي خود عمل مي‌كنند. آيا اظهارات اين قشر، با فتاواي برخي بزرگان مراجع كه معتقدند به ضرورت، حتي مي‌توان فروع دين را موقتا تعطيل كرد، در تباين نيست؟ مثلا سال‌ها پيش بنا به ضرورت، حج را متوقف كرديم. قطعا حجاب به‌لحاظ اهميت در درجات بعدي حج قرار دارد. اين بيان بدين معنا نيست كه بايد حجاب را تعطيل كرد، بلكه اشكالي است بر ادعاي مطرح شده توسط برخي روحانيون كه بايد مورد توجه قرار بگيرد.


5. به محض اينكه بحث رعايت حجاب پيش مي‌آيد، عده‌اي مي‌گويند اول برويد جلوي اختلاس، دزدي و گران‌فروشي را بگيريد! البته كه اين استدلال، ناقص است؛ اما با وجود نقصاني كه دارد رايج است. همچنين گفته مي‌شود چرا به جاي حجاب، بر مبارزه با دروغ، غيبت، تهمت و افترا كه گناهان كبيره هستند تاكيد نمي‌كنيد؟ حتما برخي از افرادي كه چنين پرسشي را واگويه مي‌كنند، هدف‌شان در رفتن از زير يك حكم ديني- قانوني است اما شبهه‌اي كه ايجاد مي‌كنند نبايد بدون پاسخ بماند.
6. برخي تسامح‌ها كه درباره حجاب صورت گرفته، جدي بودن آن را زير سوال برده است. مثلا در حالي كه باب نيست تلويزيون چهره زنان كم‌حجاب را نشان بدهد، در روزهاي قبل از انتخابات يا مثلا راهپيمايي 22بهمن جواز نمايش از سيما را دريافت مي‌كنند و اتفاقا صداوسيما آن را به عنوان نمادهايي از مشاركت سياسي و تاييد نظام جا مي‌اندازد.
7. با اينكه حكم شرعي حجاب درباره ميزان آن در كتب فقهي بيان مي‌شود، اما آنگاه كه برخورد با بدحجابي به گشت ارشاد واگذار مي‌شود، به همه كساني كه حجاب كامل ندارند هشدار داده نمي‌شود. شايد بتوان گفت تشخيص ميزان رعايت حجاب، به سليقه و نگاه مامور واگذار شده است. همچنين اين تلقي كه بدحجابها در حال لجبازي با نظام هستند گويا به رسميت شناخته شده و همين مي‌تواند پاشنه آشيل باشد.
8. مشاهدات نشان مي‌دهد كه اگرچه روزبه‌روز مانتوها و روسري‌ها متفاوت‌تر مي‌شوند، اما درصد افرادي كه ساختارشكني مي‌كنند و از مرزهاي اخلاقي رد مي‌شوند، خيلي زياد نيست. اين افراد نادر، حتي از نظر بدحجاب‌ها هم قابل پذيرش نيستند. بنابراين اگر به جاي تاكيدات شرعي، سنگيني را به عرف اجتماعي بدهيم، بار مواجهه با اين قبيل افراد را از دوش حكومت برمي‌داريم و برخورد با آنها را به عهده مردم و حتي افرادي كه حجاب كامل ندارند، منتقل مي‌كنيم.به اين ترتيب به‌تدريج پوشش‌هاي غيرمتعارف و زننده توسط خود شهروندان طرد مي‌شود. همان‌گونه كه مثلاً سيگاركشيدن در محيط‌هاي دربسته، يا رعايت نكردن مقررات رانندگي ناهنجاري عرفي شناخته مي‌شود و شهروندان به هر روش ممكن به آن اعتراض مي‌كنند، در مورد حجاب نيز مي‌تواند چنين شود.
9. عملياتي شدن پروژه‌هاي فرهنگي- اجتماعي زمان‌بر و تدريجي است. پيامبران، معصومان و مصلحان، در ارشاد و هدايت مردم عجله نمي‌كرده‌اند. نگوييم چهل و چند سال گذشته و ديگر فرصت اهمال نيست. فرض كنيم هر چيز را مي‌خواهيم از اول شروع كنيم. اصلاً فكر كنيم انقلاب، همين ديروز پيروز شده و ما در اول راهيم. حالا مي‌خواهيم چه كنيم؟ با اين ايده كه «ما مامور به تكليفيم نه نتيجه» نمي‌توان با مقوله حجاب رودررو شد. تجربه نشان داده كه كار بدتر مي‌شود.
10. بدحجابي مانند بسياري ديگر از ناهنجاري‌ها مثل اعتياد، طلاق و نظاير آن پديده‌هاي تك‌ساحتي نيستند و براي حل آنها نمي‌توان كار را دربست تحويل پليس يا ستاد امربه معروف و نهي ازمنكر يا نهادهاي ديني داد. آسيب بدحجابي را بايد درست بشناسيم و براي رسيدن به اين شناخت و سپس برخورد با آن بايد از ديدگاه خيلي‌ها از جمله خود بدحجاب‌ها كمك گرفت.