تمسخر سیل و زوال اعتبار نهادهای مسئول

فاجعه سیل استهبان را از دو جنبه می توان بررسی کرد. نخست از این زاویه که چطور در دل تابستان سیلی گذرا می آید و در بستر تخریب شده و ناایمن رودخانه ها، چنین حادثه مرگباری را رقم می زند. این اتفاق را اما از زاویه ای دیگر نیز می توان بررسی کرد و آن زوال اعتبار دستگاه هایی است که مسئول جان و امنیت مردم هستند. در همین حادثه روز گذشته درحالی که ضیائیان رئیس مرکز پیش بینی و مدیریت بحران هواشناسی تاکید دارد این مرکز به وظیفه خود عمل کرده و در روز چهارشنبه هشدار رنگ زرد برای استان فارس صادر کرده است اما عبداللهی مدیرکل مدیریت بحران استان فارس تاکید کرد، آن چه از سوی سازمان هواشناسی صادر شده، یک اطلاعیه «عمومی و طبیعی است که هر هفته صادر می شود... هفته گذشته هم که هشدار نارنجی صادر شده بود بارش بسیار کمتری اتفاق افتاد». موضوع تاسفبار دیگری که عبداللهی به آن اشاره می کند این است که «ما در محل به مردم اعلام کردیم و هشدار سیلاب دادیم اما برخی حتی تمسخر می کردند». این که مدیرکل مدیریت بحران می گوید چنین هشدارهایی طبیعی است و هفتگی صادر می شود، فرایندی است که انتهای آن به تمسخر هشدارهای میدانی و در نهایت مرگ تعدادی از هموطنان مان انجامیده است. فرایندی که با وجود همه عوامل دیگر که باید بررسی شود، حتما یکی از نتایج زوال اعتماد به نهادها و دستگاه های مسئول نیز هست. زوال اعتماد به چنین فرایندها و نهادهایی که باید چشم بینایِ قابل اعتماد جامعه برای حفظ جان و سلامت مردم باشند، کمترین هزینه اش از بین رفتن امنیت روانی و سلامت مردم و در موارد جدی تر، حتی قربانی شدن آن هاست؛ مانند آن چه در استهبان شاهد بودیم. قطعا بی توجهی یا تمسخر هشدارهایی که برای حفظ جان مردم صادر می شود امری مذموم است اما چه عواملی سبب می شود که این زوال مرگبار در اعتماد به نهادهای ناظر را شاهد باشیم تا جایی که برخی، هشدارهایی را که برای سلامت مردم اعلام می شود، تمسخر و برخی دیگر با مرگی تلخ در میان سیلاب، خانواده شان را داغدار کنند؟ براساس برخی اتفاقات مشابه، چند عامل را می تواند در این زمینه برشمرد؛ 1- نبود یا اجرا نشدن قاطع آیین نامه های مرتبط چندبار در این سال ها دیده ایم که مثلا سازمان ملی استاندارد از شماره گذاری فلان برند خودرو جلوگیری کرده ولی بعد از مدتی همان خودرو مجدد شماره گذاری شده بی آن که اتفاقی موثر در ماهیت آن خودرو یا سطح ایمنی آن رخ دهد؟ در تصادف زنجیره ای چندین خودرو که ایربگ حتی یک خودرو باز نشد، سهم سازمان های نظارتی نظیر استاندارد چقدر بود؟ کسی مجرم شناخته شد؟ چندبار شاهد بودیم که مثلا درباره سلامت یک ماده غذایی حرف و حدیث هایی ایجاد شده و نهادهای ناظر و مسئول ابتدا در تایید و تکذیب گرفتار شده اند و در نهایت هم با یک اطلاعیه معمولی فتیله خبری اش را پایین کشیده اند؟ ماجرای پالم در لبنیات را به یاد داریم؟ نهایت آن ماجرا و افشاگری وزیر وقت بهداشت در سال 93 چه بود؟ آیا کسی محاکمه شد؟ اگر شیوه نامه داریم چرا دقیق و بدون سیاسی بازی اجرا نمی شود؟ اگر شیوه نامه نداریم، چرا نداریم؟ 2- توجه نکردن به تخصص گرایی و شایسته‌سالاری در اواخر دولت گذشته رئیس سازمان استاندارد، استاندار برکنار شده خوزستان بود. کسی که به درست یا غلط در استان خود با مطالبات و انتقادات جدی مواجه بود یا حضورش در استانداری شایسته سالاری نبود یا سکانداری‌اش در سازمان استاندارد. این نوع انتصاب ها که شائبه سیاسی بودن آن پررنگ است، یکی دیگر از عوامل زوال اعتماد به نهادهایی است که باید ضامن سلامت و جان مردم باشند. 3- به روز نبودن سامانه ها و روش ها چرا باید به گفته مدیر کل مدیریت بحران استان فارس، هر هفته هشدار زرد صادر شود؟ چرا وقتی هشدار نارنجی صادر شد، بارندگی کمتری نسبت به پیش بینی ها رخ داد؟ چرا سازمان هواشناسی قادر نبوده میزان سیلاب را در مسیر اندازه گیری و حداقل اخطار آنلاین صادر کند؟ سامانه هایی که استفاده می شود به روز نیست یا روش ها منطبق بر نیاز امروز طراحی نشده؟ 4- نداشتن پیوست رسانه ای در نهایت، غایت عملکرد این دستگاه ها باید توجه دادن مردم به خطرها یا اطمینان دادن به آن ها درباره سلامت مواد غذایی یا موارد دیگر باشدکه به آن معناست هرکدام از این دستگاه ها باید بدانند چطور باید با مردم ارتباط برقرار کنند؟ چه زمانی با چه وسیله ای ارتباط بگیرند؟ چه بگویند یا چه نگویند. خلاصه آن که باید برای ارتباط شان با مردم، پیوست رسانه ای داشته باشند. شاید به این عوامل بشود موارد دیگری را نیز افزود اما نبود این چهار عامل سبب می شود که یا مردم از شیر و لبنیاتی که می خورند اطمینان کافی ندارند یا وقتی هشدار زرد و نارنجی و قرمز سیل را می شنوند خیلی به آن توجه نمی کنند و در نهایت هزینه اش را با جان و مال خود می دهند.