پشت پرده تندروي‌ها درباره حجاب

فضاي خاصي كه طي هفته‌هاي اخير در خصوص حجاب شدت گرفته، نشان مي‌دهد كه نسبت به گذشته رخدادهاي متفاوتي در اين بخش شكل گرفته است. در واقع در زمان دولت قبل و سال‌هاي گذشته يا برخوردي در زمينه حجاب صورت نمي‌گرفت يا اينكه حجم اين برخوردها، بسيار اندك و به شيوه‌هاي متفاوتي بودند. در گذشته برخوردهاي تند به اين شكل و در ملأعام، ابلاغ بخشنامه در برخي شهرها در خصوص عدم ارايه خدمات به زنان و...رخ نمي‌داد و تلاش مي‌شد از طريق فرهنگ‌سازي و آگاهي‌بخشي به ترويج امر حجاب پرداخته شود. 
براي اين شكل از برخوردها، فرضيه‌هاي فراواني نيز مطرح مي‌شود، برخي افزايش برخوردها را در راستاي اين ايده كلي مي‌بينند كه دولت براي به حاشيه كشاندن موضوع «گراني‌هاي برآمده از آزادسازي قيمت ها»، برخوردهاي مرتبط با حجاب را افزايش داده و برخي ديگر نيز به موضوعات ديگري اشاره مي‌كنند. اما از هر جنبه‌اي كه به موضوع نگاه شود.  اين واقعيت را نمي‌توان انكار كه يك چنين برخوردهايي، هزينه‌هاي زيادي به نظام (به ويژه جنبه اسلاميت نظام) وارد مي‌سازد. من تجربياتي از كشور مالزي دارم كه به نظرم براي درك شرايط امروز ايران راهگشاست. مالزي كشوري با حكومت دموكراتيك اسلامي است كه 3مليت مالايي‌ها، چيني‌ها و هندي‌ها در آن سكونت دارند. در اين كشور، حاكميت اسلامي با مالايي‌ها است و اكثريت را در دست دارند؛ در وهله بعدي، چيني‌ها نيز مسووليت تجارت و صنعت را به عهده دارند و هندي‌ها نيز بخش‌هاي خدمات را در دست دارند. اين قالب به‌طور نسبي در اين كشور جاري و ساري است اما همواره اين پرسش مطرح است كه چرا در اين كشور اسلامي، حجاب اختياري است. تحقيقات ميداني در اين كشور نشان مي‌دهد نه‌تنها شهروندان مالايي از حجاب بهره‌مند هستند، بلكه مردمان چيني و هندي نيز از حجاب بهره مي‌برند و مسلمان شده‌اند. پس از تحقيقات ميداني متوجه شدم، عاملي كه باعث شده چيني‌هاي آتئيست (بي‌خدا) و هندي‌هاي بودايي مسلمان شوند، ماهيت رفتار اسلامي مالايي‌ها بوده است. نه به اين صورت كه حجاب را اجباري اعلام كنند، بلكه به اين شكل كه احكام شريعت مانند دروغ نگفتن، عدم رياكاري، تملق نگفتن، رعايت حق‌الناس و... باعث شده تا چيني‌هاي بي‌خدا و بودايي‌ها، به اسلام گرايش پيدا كنند و بدون هيچ اجباري حجاب را انتخاب كنند. روشن است كه نه رضاشاه توانست حجاب را به اجبار از سر زنان ايراني بردارد و نه در سال‌هاي پس از انقلاب به اجبار مردم به سمت حجاب اجباري گرايش پيدا كردند. مجموعه اين اتفاقات نشان مي‌دهد كه اين نوع برخوردهاي خشن و سلبي در وهله نخست بر ضد اسلام و روح شريعت است. ضمن اينكه در آموزه‌هاي رفيع ديني و احكام قرآني نيز به اين واقعيت اشاره شده است كه از طريق زور و اجبار نمي‌توان هيچ فردي را وادار به حجاب و اسلام و دين كرد. در اين ميان برخي تحليلگران اشاره مي‌كنند كه اين فضاي ويژه در اين زمان خاص با اين هدف گسترش پيدا كرده تا توجه و تمركز افكار عمومي از مساله گراني‌ها، فقر و تورم به سمت مسائل حاشيه‌اي حجاب جلب شود. به هر حال در شرايطي قرار داريم كه تورم نقطه به نقطه براي نخستين‌بار به بالاي 54 درصد رسيده است، فقر افزايش پيدا كرده و بيكاري ملت را عذاب مي‌دهد و... در اين شرايط طبيعي است كه اين ذهنيت ايجاد شود كه مسوولان دولتي به جاي شفاف‌سازي در خصوص چرايي افزايش قيمت‌ها و ساير مشكلات اقتصادي به دنبال برخي موضوعات حاشيه‌اي هستند. بايد توجه داشت كه كشور از منظر امنيتي، ديپلماسي، اقتصادي و... شرايط دشواري را تجربه مي‌كند. در اين شرايط، افزايش برخوردهاي سلبي و تند با مردمي كه در چنبره گرفتاري‌هاي معيشتي گرفتار شده‌اند، كمكي به كشور نمي‌كند، بلكه باعث شدت گرفتن التهابات خواهد شد. جاي تعجب است چرا سياست‌گذاران در برابر رفتارهاي تند، واكنشي از خود نشان نمي‌دهد و اجازه مي‌دهند اين رفتارهاي تند به نام حكومت، اسلام و احكام رفيع ديني نوشته شود. معتقدم براي افزايش اقبال عمومي به حجاب و ساير احكام ديني بايد از ظواهر عبور كرده و تلاش شود از طريق عمل به احكام بنيادين اسلام مانند راستگويي، دوري از ربا، مهرورزي، مردمسالاري و... توجه مردم را به اسلام و احكام ديني جلب كرد. در اين صورت است كه مردم فوج فوج به سمت مفاهيمي خواهند شتافت كه فرزندان انسان را در برهه‌هاي مختلف تاريخي، شيفته خود ساخته است. مفاهيمي براي هميشه تاريخ و همه نسل‌ها كه همواره زنده و اثرگذار هستند.