امیر اشرف آریان‌پور؛ ساده، مهربان و روان

هومن ظريف*
ساده بود و راحت، در همان نگاه اول متوجه مي شدي، که موسيقي، شفلش نيست، بلکه تماميت زندگي و محور ارتباطات اجتماعي‌اش‌است.
يادم نمي رود که دعوتش به منزل، با اين جمله بود که بياييد با هم چند تا کنسرت کلاسيک زيبا گوش کنيم! کمتر هنرمند در اهالي موسيقي ديده‌ام که دعوتش به منزل، به جاي تعارفات مرسوم، اينقدر صادقانه و ساده، دعوت به شنيدن موسيقي باشد. سادگي شايد جزو ذاتي و بلکه اکتسابي‌اش هم مي‌توانست باشد ،چون در هر گفت و شنودي با افتخار تکرار مي‌کرد که کاشاني است و پسرخاله سهراب سپهري. به اعتراف جواد مهدويان که از محضرش بارها خوشه چيني کرده بود، به خاطر شاگردانش از ايران مهاجرت نکرده بود‌. همان شاگرداني که اگر فقط تعداد يک کلاس درسش، روز نهم مرداد در قطعه هنرمندان آمده بودند، گرماي مراسمش، بيشتر مي‌شد.
به قول پويا آريان‌پور، برادرزاده او و نقاش چيره دست، امير اشرف آريان‌پور در زمانه‌‌اي که فضاي حاکم مناسبت خوبي با موسيقي نداشت، با لطايف الحيلي، موسيقي آکادميک و اُپرا درس مي‌داد.


نگارنده اين اواخر، در جريان چاپ کتاب ترجمه دو اپرا  منظوم اثر دکتر حسين گل‌گلاب، تلاش داشتم درباره اُپراي فاوست و کارمن، مقدمه‌اي بنويسد و در اول اين ترجمه بديع گل‌گلاب، اهميت ترجمه فارسي و شعرگونه و دقيق اپراها توسط حسين گل‌گلاب، در ديباچه کتاب به صورت تفصيلي مواردي را بيان کند که اجل مهلت نداد. اين هم از عوارض کروناي فرهنگي است که کار امروز را به فردا مي اندازيم و غافل که فرصت‌ها، چون ابر در حرکتند.
اميراشرف آريانپور را براي نخستين بار در اکران خانگي مستند مرزپرگهر (درباره زندگي و کار دکتر حسين گل‌گلاب سراينده سرود اي‌ايران) ديدم و بعد، کتاب مرزپرگهر را از من درخواست کرد و روزي که باشگاه فيلم کوتاه تهران در پرديس ملت با مستند مرزپرگهر افتتاح شد، او از سر کلاس دانشکده، با بي آر تي( اتوبوس تندرو) به سالن نمايش فيلم آمد و اين رفتار، بايسته‌ترين نوع رفتاري است که از هنرمند و آموزگار انتظار مي‌رود.
به هرحال، خواندن مقاله ادبيات تطبيقي اش به نام  «بررسي تطبيقي رنج‌هاي ورتر جوان گوته با ليلي و مجنون نظامي گنجوي»*، شيداي و ميهن دوستي او را نشان مي‌دهد و مقاله «گنجينه‌هاي هنر ايران در آلمان (کتاب‌هاي مصور خطي فارسي در کتابخانه دانشگاه توبينگن)، بايد روزي جامه عمل بپوشد و کتاب هاي خطي اين دانشگاه مهم آلمان، منتشر شود.
اي کاش کتاب از قمر تا ثمر( پري ثمر همسر آريان‌پور است که در گذشته نه چندان دور فعال موسيقي اپرا بود)، در زمان حياتش منتشر مي شد يا به زودي خبري از چاپ قريب‌الوقوع آن بشنويم.
*برخي از مورخان بنا بر استناد سنگ قبرهايي در تفرش و شعري از نظامي، زادگاهش را تفرش مي‌دانند.
*روزنامه نگار و پژوهشگر فرهنگي