روزنامه آرمان امروز
1401/05/20
سياحت ساحت سايه
احسان اقبال سعیدسايه بلند کلام و ترنم، رخت از رخت آويز عالم برکند و جهان بي بنياد را فرونهاد. «جهان پير است و بيبنياد از اين فرهاد کش فرياد...» کاش زبان و کام را تابي بود در سترکي سوگ ذيل آفتاب و بي سايه، تا مگر مي سروديم « از اين فرياد کش فرياد”.
اميرهوشنگ ابتهاج، غزلسرا و انسان ايستاده در آستانه فرزانگي دلش تاب نياورد دمي بيشتر دم بزند و درگذشت. ابتهاج آدم زمين و زمانهاي دگر بود انگار، ليک سخنش رايحه مشام نواز امروز و هميشه را در آستين نهان داشت و کدام خرد و درشتي ميتوانست بشنود «ارغوان! اين چه رازيست که هر بار بهار با عزاي دل ما ميآيد» و ترديده نشود و بر بهار بيبارش دمل گلايه را زخمين نکند.
ابتهاج به سان نسل خويش شعر را آخته ميديد و در خدمت غايتي بلند براي انسان، پيشاني بلند بود اما کو زان ساحت رست به چکامه براي سپهر انسان و دل نازک و نرمش و ديگر رنج هاي آدمي، هبوط کرد و سقوط را نگزيد يا بر او آوار نگشت. امير هوشنگ ابتهاج به سان سکه رايج آن سالها چپ گزيد اما چپ نکرد و کلمه را براي کلمه و انسان خواست، در سوگ کيوان آن رفيق يگانه ناليد و سرود اما نه آخته و خون چکان که زخمين دل و نرم خيال براي ياد آن رفتگان و مهرهاي نوريزده وعاشقيهاي نکرده..انگار آن زاده شهر باران هنوز در خيال پاهاي خسته و چرخهاي نزده در زير بارني که دائم ببارد مي گداخت. يادش بود تا همين دمان آخر از رفاقت کيوان را! همان که نجف دريابندري مهمترين هنرش را رفيق بودن و ماندن ميخواند! همان که بامداد براي سوگش سرود «سال خون مرتضي، سال اشک پوري»،سايه براي شوي پوري و رفيق رقيق قلبش به سرپنجه خونين نگاشت» کيوان ستاره شد/ تا شب گرفتگان/ راه سپيد را بشناسند» او از پي ارغوان و حقيقت غم بود..سايه اما تنها محدود به يک ساحت و معدود به برخي واژگان نماند و نماند..ترانه سرود و آن هم در قله و غايتي کو هم جان هاي شيفته ي نوآمدگان را جلا دهد و هم آرميدگان در کنار کنار قديم و دلداگان ديوارهاي کاهگلين را ...شبي همايون را به خرم باغچه خوانه اش براي ناني و آوازي فرا خواند و از پس دلبري داوودي نواي پرندگان ترانه ساخت «شبي که آواي ني تو شنيدم/ چو آهوي خسته پي تو دويدم/ دوان دوان تا لب چشمه رسيدم/نشانهاي از تو و نغمه نديدم/ تو اي پري کجايي...که رخ نمي نمايييي.. و شد آنچه بايد مي شد و شنودهايم به جان بارها.... و سايه در جستجوي پري خيال انسان از پي معنا همه عمر دوان بود با پاهاي خسته، روزي از پي شور وخروش ملتي براي سلام دادن بر سپيدي و هدم تباهي سرود « اي ايران اي سراي اميد/ از خاکت سپيده دميد/ بنگر کزين راه پرخون/ خورشيدي خجسته رسيد...وين بار لطفي انگشت بر سيم تار برد و سياوش بيدکاني پرده ي حنجره را برانداخت وآن شور را ماهور خواند. سايه باران را به جان دوست مي داشت و ياد رفيقانش و حين گام زدن در زير باران، اکنون سياوش برايش مي خواند» ببار اي بارون ببار/ با دلم گريه کن خون ببار/بحر ليلي چو مجنون ببار اي بارون....به ياد عاشقاي اين ديار/ به کام عاشقاي بي مزار.... سايه به سالها سرود و نگاشت و ترانه کرد، آرمان در خيال پرورد و بر منصب دولتي نشست ،ليکن جان خسته را مگر مي توان التيامي جست در روزگار آفتاب هاي داغ و سايه هاي بلند و باريک...راديو و موسيقي اش را اعراض گزيد در اعتراض به خونريزي هفدم شهريور دولت شريف امامي . در شب هاي شعر گوته سخن راند و شعر هم! اما نه چون سياووش کسرايي رفيقش آتشين که با لهيب بر نيستان فتاده اش ميانه نبود و همين ميانداري و حرمت انسان تا هميشه در چشم ها عزيزش داشت و گاه رهانيدش چون سياووش زآتش...گرفتاريهاي عارض شده در ابتداي دهه شصت نيز به سبب دوستي و چکامه و حرمت روزهاي خوش همنفسي توسط بزرگان انقلاب تدبير شد... سايه اينک به ناز خفته است و شايد براستي او بيدار گشته از جهان وهم و چشم بر حقيقت گشوده است که خودش روزگاري تحرير کرد «خوشا صبحي که چون از خواب خيزم/به آغوش تو از بستر گريزم/گشايم در برويت شادمانه/ رخت بوسم به پايت گل بريزم...سايه شايد با کيوان به حوضچه ي دوستي نشسته اند و ارغوان را شادانه در شور بخواننند وسيگاري آتش بزنند که انگار سيگار تنها سايه را مي برازيد و دلش نيامد جان شيرين شاعر را با دود بر باد دهد که دلدادگي لب ابتهاج و سيگار برفروخته تا نه دهه و کمي بيشتر پاييد....ناصرالدين شاه يک روز کم آورد تا صاحب قران شود و سلطنتش پنجاه ساله،سايه اما سايه اش مستدام و سرير سخنش ابدت مدت است که باور داشت «هرگز حسد نبردم بر منصبي و مالي/ الا به آنکه دارد با دلبري وصالي”.
*نويسنده و روزنامه نگار
سایر اخبار این روزنامه
آقای وزیر! خودروی اقتصادی را تعریف کنید
سازهاي کوک ضدبرجامي و چند خطاي استراتژيک
آه از آن ارغوانِ بيسايه
بلاتکلیفی در سفره بازنشستگان
وزير اقتصاد: تورم تحت کنترل است
زاکاني برف «بهشت» را ميبيند؟
يادگارِ خونِ سرو
«سايه» تصميمگيريهاي سياسي بر «گلها»
سياحت ساحت سايه
ایران برای پاسخ به اروپا عجله ندارد
موفقیت دولت،موفقیت کشور قلمداد شود
هیچگونه درگیری مرزی با طالبان در مرز تایباد رخ نداده است
غرب درباره سپاه عقبنشینی خواهد کرد