حدیث نفس از پستوی اختر

یونس مولایی: سکوت گوش‌خراشی بر اردوگاه اصلاحات حاکم شده است، گویی این بار اصلاح‌طلبان پرسروصدا که عادت داشتند از هر موضوعی ولو به کنایه سخنی بگویند تا موضع خود را در جامعه تحکیم ‌کنند، در اجماعی قابل پیش‌بینی با سکوت در برابر مواضع فردی که سال‌ها برای او نمادسازی کرده بودند، تلاش دارند پیام دیگری را به جامعه منتقل کنند. به گزارش «وطن‌امروز»، یک هفته از متن هتاکانه و سراسر اوهام میرحسین موسوی می‌گذرد؛ متنی که بیش از همه به علت مواضع توهین‌آمیز درباره شهدای مدافع حرم و طرح ادعاهایی همچون عاملیت ایران در شکل‌گیری داعش(!) مورد انتقاد قرار گرفته است. بیراه نیست اگر مقدمه موسوی بر ترجمه بیانیه‌های سال‌های 88 و 89 به زبان عربی را ضد‌ملی‌ترین موضع یک چهره سیاسی در دهه اخیر به حساب آوریم؛ ادعاهایی که فراتر از خطای محاسباتی و ادراکی، در فهم معادلات منطقه از منظر ادبیات نیز جزء وقیحانه‌ترین مکتوباتی به حساب می‌آید که همانند آن را در کلکسیون جریانات برانداز و ضدانقلاب نیز به‌ندرت می‌توان پیدا کرد. خشم ایرانیان از گستاخی موسوی درباره قهرمانان ملی و شهدای مدافع حرم اما با سکوت قابل پیش‌بینی تمام چهره‌ها و محافل شناخته‌شده اصلاح‌طلب مواجه شد؛ سکوتی که اگر معنادارتر از جملات موسوی باشد، یقینا کم معنا‌تر نیست. چهره‌هایی که همواره به بهانه‌های مختلف در تلاش بودند با متهم کردن رقبای سیاسی به عدم تعهد به منافع ملی در فضای سیاسی کشور یکه‌تازی کنند، حالا در مقابل ضد‌ملی‌ترین مواضع موسوی استراتژی سکوت را در پیش گرفته‌اند. پرسش از چیستی و چرایی این استراتژی تا حد زیادی می‌تواند پاسخگوی سوالات متعددی در معادلات سیاسی کشور باشد.    * منفعت در سکوت در خوشبینانه‌ترین حالت می‌توان سکوت جبهه اصلاحات را سکوتی منفعت‌جویانه تصور کرد. به گونه‌ای که آنها از سویی تمایل به اتخاذ موضع صراحتا حمایت‌آمیز از موسوی ندارند، چرا که به شراکت در این ننگ متمایل نیستند و از سوی دیگر نسبت به این واقعیت نیز آگاهی دارند که محکومیت این موضع کاندیدای اصلاحات در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88، دومینویی از پرسش‌های جدید را مطرح می‌کند که در نهایت پاسخگویی به تک‌تک آنها چیزی جز اعتراف به خیانت این جریان در حق مملکت ندارد. در چنین فضایی اصلاح‌طلبان یقینا تلاش می‌کنند با اتخاذ استراتژی سکوت، نه مواضع موسوی را تایید کنند و نه به آن انتقادی وارد کنند. در چارچوب نگاه منفعت‌طلبانه، سکوت اصلاح‌طلبان هر چند به تضعیف بیش از پیش جایگاه‌شان در فضای عمومی منتهی می‌شود اما آنها را از هزینه‌ای بزرگ‌تر در امان نگه می‌دارد. به عبارت دیگر، آنها هزینه کمتر را که مفیدتر از هزینه کلان (یعنی اعتراف به خیانت این جریان در فتنه 88) است، انتخاب می‌کنند تا اظهارات موسوی با گذر زمان به دست فراموشی سپرده شود.    * این صدا آشنا نیست؟ هر چند استراتژی سکوت منفعت‌جویانه را می‌توان پیش‌فرضی قریب به ذهن دانست اما این موقعیت روی دیگری نیز دارد. مواضع خائنانه و ضدملی موسوی و جسارت گستاخانه وی در توهین به شهدای مدافع حرم و سرداران مقاومت، با توجه به جایگاهی که این عنصر فتنه‌گر در پازل اصلاح‌طلبان دارد مورد توجه است اما رد مواضع وی را در مناسبت‌ها و موقعیت‌های فراوانی می‌توان در مواضع آشکار و نهان اصلاح‌طلبان پیدا کرد. جریان فتنه از همان سال 88 مرزبندی خود را با جبهه مقاومت عیان کرد و در 13سال گذشته به بهانه‌های مختلف نیز با نیروهای مقاومت در زاویه بوده است. سوای تفسیر اصلاح‌طلبان درباره فتنه منطقه‌ای که آتش آن در سوریه جرقه خورد- که وجه اشتراک تام با غرب و دولت‌های مرتجع عربی داشت- اصلاح‌طلبان همواره در تلاش بوده‌اند با دوگانه‌سازی میان منافع ملی ایران و نیروهای مدافعان حرم در فضای داخلی حمله به نیروهای مقاومت را نیز پی بگیرند.  مواضع چهره‌های شناخته‌شده اصلاح‌طلب همانند مصطفی تاج‌زاده، غلامحسین کرباسچی، فائزه هاشمی و... در حمله به مدافعان حرم بارها در این سال‌ها خبرساز بوده است اما دیگر چهره‌های اصلاح‌طلب موضع روشنی در مواجهه با اظهارات این اشخاص نداشته‌اند تا جایی که فائزه هاشمی چند ماه پیش با حمله به مدافعان حرم مدعی شد جمهوری اسلامی ایران بیش از رژیم صهیونیستی در غرب آسیا جنایت کرده است(!) رسانه‌های اصلاح‌طلب در سال‌های گذشته همواره از هر فرصت برای تضعیف جریان مقاومت و تئوریزه کردن تسلیم مقابل تجاوز خارجی بهره برده‌اند. در چنین فضایی بعید است مواضع موسوی را مواضعی بیگانه با اصلاح‌طلبانی به حساب آورد که استراتژی سکوت را در مقابل ادعاهای او در پیش گرفته‌اند.