مستاجران و خطر وارونگي فرهنگي

مجید ابهری
از دير باز در ضرب المثل‌ها گفته مي‌شد «اجاره نشيني خوش نشيني» و براساس اين باور فرهنگي و اجتماعي مستاجر، شهروندي  بود که هرسال در جايي مسکن مي‌گزيد. در اين ميان، برخي از صاحب‌خانه ها باسخت‌گيري‌هاي آزار دهنده حتي در تعداد فرزندان، سن و جنس آنها نيز دخالت کرده و اين معيارهارا مباني تعيين اجاره‌بها قرار مي‌دادند. رشد بي‌ضابطه و دلخواه اجاره بها از يک‌سو و تورم و گراني‌هاي افسار گسيخته از سوي ديگر موجب شد که يکي از وارونگي‌هاي اجتماعي در کشور ما رخ دهد.
بسياري از خانواده‌هاي اصيل و داراي وجاهت اجتماعي به‌خاطر رشد بي‌ضابطه و سرطاني اجاره مسکن از آنجاکه مناطق مورد نظر آنها با افزايش اجاره بهاي غيرمعقول مواجه شده بود، مجبور به مهاجرت جبري به حاشيه شهرها و محلات اقماري و خارج از مناطق مرکزي شدند. زندگي و همزيستي اجباري در کنار اقشار مهاجر از روستاها و شهرهاي کوچک و تقابل فرهنگي خانواده‌هاي به حاشيه رانده شده، آسيب‌ها و عوارض جديدي را به ليست آسيب‌هاي اجتماعي موجود اضافه نمود. انتقال خرده فرهنگ‌ها و مبادله مفاهيم گويشي و پوششي منجر به تولد و ظهور پاره فرهنگ‌هاي جديدي گرديدند که خانواده‌هاي ميزبان ديگر نه روستايي بودند که باور‌هاي بومي خود را به همراه داشته باشند و نه در بين طبقات شهري جايي داشتند و فرزندان‌شان با تمسخرِ همبازي‌ها و همسايه‌هاي خود روبه‌رو مي‌شدند. اجبار به انزوا وافسردگي، آنها را در اين وارونگي فرهنگي رها کرد و سرنوشت بسياري را دستخوش تغيير قرارداد. براساس اعلام شهردار تهران: «51 درصد از اهالي تهران مستاجر هستند و با قيمت‌هاي موجود مسکن ديگر خريد خانه براي آنها تبديل به رويايي دور از دسترس گرديده است.» اجاره نشيني ديگر خوش نشيني نيست که تبديل به بلانشيني گرديده است. حقوق و در آمد يک زوج شاغل، درصورتي‌که با نان و پياز، شب را به صبح را برسانند، شايد بتوانند يک اتاق در تهران اجاره نمايند. مسکن مهر يا نهضت خانه سازي نيز در صورت تحقق کامل همه اهداف و برنامه‌هايش نيز با توجه به رشد جمعييت وسياست‌هاي تشويقي در رابطه با اين برنامه‌ها درصورت تحقق صد درصد؛ شايد گوشه‌اي از نياز هاي مستاجران نوپديدرا پوشش دهند. 30  سال پيش در مقاله‌اي خواستار اجراي مهاجرت معکوس گرديدم. همان‌جا نوشتم، فقط بخشنامه و قانون جواب‌گو و مجري اين سياست‌ها نيست، بلکه آماده سازي زير ساخت‌هاي آموزشي و بهداشتي و درماني؛ مهمتر از همه کار آفريني و اشتغال‌زايي اولين مفروضات در تحقق سياست‌هاي مهاجرت معکوس است. اخيرا با خريد و رهن يا اجاره آپارتمانهاي مشترک در ميان مردم مواجه هستيم؛ سه يا چهار خانواده به اتفاق «هم آپارتماني» در حداکثر 50 يا 60 متري تهيه کرده مشترکا در آنجا زندگي مي‌کنند. البته اکثريت اين همزيستي ها بين خواهران وبرادران يا اقوام درجه يک صورت مي پذيرد. غير از آسيب‌هاي حاشيه نشيني و مهاجرت به روستاها و شهرهاي نزديک به شهرهاي بزرگ، امروزه بام‌خوابي، لوله خوابي و گور خوابي نيز از عوارض رشد بي‌حساب و کتاب اجاره‌ها در شهرها وحتي روستاهاي نزديک به شهر‌ تهران مثل فرحزاد، کن، شهريار، فرديس، پرديس و... موجب رشد بي‌رويه اينگونه مناطق گرديده و دشواري‌هاي اياب و ذهاب و تحصيلات فرزندان وعزيمت به محل کار نيز ساده‌ترين فشارهاي وارده بر مستاجران گرديده است. درخاتمه به‌طور جدي از دولتمردان و سازمان‌هاي متولي در زمينه‌هاي تعيين اجاره‌بها استدعا دارم اين يک رويداد را مثل هميشه و سابق برعهده خود مردم بگذارند. تجربه تلخ و زهرآگين سال‌هاي گذشته به ما آموخته که دولت اگر بخواهد در بعضي از امور دخالت کند فشار و آسيب‌هاي بروز مشکلات ناشي از دخالت‌هاي بي‌مورد موجب آشفته‌تر شدن اوضاع وگران‌تر شدن نرخ‌ها وقيمت‌هاي اقلام مورد نظر دولت مي‌گردد. درهمين موضوع اجاره بها و ساماندهي اين معضل تاريخي دخالت دولت باعث پيچيده‌تر شدن آن و زيان‌هاي سنگين‌تر به اقشار اجاره نشين و قوcvم مستاجر مي‌گردد.
آسيب شناس