منطق ابهام و سازگاري نقيضين در عرصه بين الملل

سید قائم موسوی
مرگ يا بقاي مذاکرات مربوط به احياء برجام به شرايط تعيين کننده اي رسيده است. هر تصميمي دقيقا مي تواند حکم  آخرين ضربه را داشته باشد. کما اين که چشم ها خيره به پاسخ ايران به پيشنهادات اتحاديه اروپا بود و کم و کيف آن به سادگي مي توانست مرگ برجام را اعلان کند. در حالي که اتحاديه اروپا با تمسک به منطق باينري خواهان مواضع بلي يا خير طرفين اصلي مناقشه يعني آمريکا و ايران بوده، پاسخ ايران با ظرافت در پوشش منطق فازي ارائه شده بود. منطق فازي بر خلاف منطق کلاسيک فاقد ارزش گذاري دوگانه است و در طيفي از ارزش گذاري هاي چندگانه قرار مي گيرد. اين منطق بخش هاي خاکستري در بازه صفر و يک را پوشش مي دهد و با سلول هاي واقعيت قرابت بسيار بيشتري دارد.
 بر همين اساس از قابليت زيادي براي حل و فصل مناقشات برخوردار است. البته با توجه به در نظرگرفتن ابهامات مي تواند به طولاني شدن روند نزديکي ديدگاه ها منجر شود. با توجه به زمان بر شدن پاسخ آمريکا به جواب ايران به پيشنهادات اتحاديه اروپا،احتمالا آن ها نيز از فرو کاستن مواضع شان به دوگانه ردِ قاطع يا پذيرفتن کامل مواضع ايران اجتناب ورزيدند. هر چند با در نظر گرفتن آيتم هايي مي توان حدس زد که طيف سازگاري با سرانجام مثبت مذاکرات بيشتر از کنار گذاشتن آن است. در همين بازه آناليز توسط آمريکا،اسرائيل به شدت به پاسخ مثبت احتمالي بايدن تاخت. عربستان در برابر افزايش عرضه نفت براي کاستن از قيمت آن مقاومت کرد و آمريکا به مواضع نيروهايي در سوريه که ظاهرا به ايران نزديک هستند، حمله کرده است. همين حمله دقيقا در مرز توافق، از همان منطق ابهام و سازگاري نقيضين نشات گرفته و پيام آشکار آن براي کنترل اسراييل طراحي شده است. حرکت به سمت حل و فصل مناقشه هسته‌اي و توجه به مطالبات اتحاديه اروپا براي حفظ توان آنها در مشايعت تحريم هاي روسيه سبب شده است تا اتحاديه اروپا پاسخ ايران را معقولانه توصيف‌کند.
عليرغم محرمانه بودن پاسخ ها، به نظر مي رسد محتواي پاسخ آمريکا به گونه اي باشد که ايران با نقطه نظرات ويرايشي اندکي، بتواند راه را براي توافق باز بگذارد و اتحاديه اروپا با نزديک کردن ديدگاه‌ها کار را فيصله دهد. تمامي اين اتفاقات در حالي رقم مي خورد که آمريکا غالب توجه خود را معطوف به رويارويي با رقيب اصلي خود يعني چين کرده است. اکنون که آمريکا از فرسايشي شدن روند بحران اوکراين و آچمز شدن پوتين تا اندازه‌اي مطمئن شده است، نوبت به بحران سازي در منطقه‌اي ديگر و درگير کردن رقيبي ديگر رسيده است. سناريوي قفل شدن روسيه در اوکراين بدون وادار کردن چين به درگير شدن با تايوان به گونه اي ابتر به نظر مي رسد. چين تا اندازه‌اي پله بعدي بحران اوکراين را تشخيص داده بود و حدس مي زد که بخشي ديگري از پازل انداختن آن در تله تايوان خواهد بود اما گريزي از واکنش هاي تند و قاطع هم نداشته است.
 تهديدهاي چين که براي ممانعت از سفر پلوسي به تايوان انجام شده که ظاهرا اثرگذار نبوده اند و هواپيماي پلوسي در تايوان به زمين نشست و پس از آن نيز بدون ترديد جولان آمريکا در تايوان هيمنه جهاني چين را خدشه دار خواهد کرد و نشانه اي از جديت آنها براي سرشاخ شدن در مسائل جهاني را هويدا خواهد کرد.


مشخصا چيني ها ترجيح مي دهند تا نقطه اشباع توسعه يافتگي يعني حداقل تا 2049 موتور چالش هاي جهاني و رويايي جدي با آمريکا را روشن نکنند. مقوله اي که مطلوب آمريکا نيست و با توجه به اين که تصادم را ناگزير مي داند ترجيح مي دهد زودتر و در نقطه حساس جغرافياي استراتژيک چين و جايي که حداکثر خسارت ممکن را متوجه آن ها مي کند، رخ بدهد.
 اگر طرفين در پيگيري استراتژي هاي خودشان مصمم باشند و بويژه چين ناگزير از تهاجم به تايوان شود براي چين آغازي بر توقف روند بلندمدت توسعه يافتگي اش و براي جهان نمايي از آشفتگي اقتصادي مالي جبران ناپذيري خواهد شد. در بعد سياسي نظامي نيز بلوک بندي آشکار و قطب بندي هاي جدي تر ايجاد خواهند شد. قطب بندي هايي که با در نظر گرفتن زرادخانه هاي طرفين اگر فاقد خويشتن داري لازم نباشد، قادر است جهان را در تاريکي فرو ببرد.
 اتفاقي که در بستر منطق ابهام و سازگاري نقيضين ممکن است شکل گيرد و تمامي معادلات را تغيير دهد.