ترجمـــه و چالش های نشــر

آرمان ملی- هادی حسینی‌نژاد: محمدجوادی، یکی از مترجمان پرکار ادبیات داستانی در سال‌های اخیر بوده است که مخاطبان، او را با ترجمه کتاب‌هایی چون «از میان صنوبرهای سیاه»، سه‌گانه‌ «گذرگاه»، «اتاق»، «اورِندا»، «شوالیه‌های روشنایی» و... می‌شناسند. او در طول این سال‌ها، با ناشران زیادی همکاری کرده و اهتمام ویژه‌ای در معرفی نویسندگانی که برای مخاطب ایرانی ناشناخته بوده‌اند، داشته است؛ نویسندگانی همچون جوزف بویدن و جاستین کرونین. انتشار «کارآگاهان وحشی» نوشته روبرتو بولانیو با ترجمه‌ جوادی، بهانه‌ای شد تا گپ‌وگفت تازه‌ای با او داشته باشیم تا علاوه‌بر آشنایی با ترجمه‌های تازه‌اش، کمی هم درباره بازار کتاب، مخاطراتش و شرایطی که طی چند سال اخیر با آن مواجه شده، بپرسیم؛ شرایطی که با وجود تلاش‌های مکرر، این مجال را به او نداده تا مترجمی را به عنوان شغل اصلی خود، ادامه دهد. آخرين ترجمه منتشر شده شما رمان «کارآگاهان وحشي» نوشته روبرتو بولانيو است. کمي از کم و کيف اين کتاب بگوييد و اينکه درونمايه آن چيست؟
پيش از اين رمان «2666» بولانيو را براي نشر کتابسراي تنديس ترجمه کرده بودم که اولين‌بار در سال 1393 منتشر شد. اين رمان، يکي از ‌رمان‌هاي معروف بولانيو بود و بازخوردهاي خوبي را از مخاطبان اين کتاب، گرفتم. از آن زمان، به‌دنبال ترجمه رمان «کارآگاهان وحشي» از اين نويسنده بودم ولي به دليل حجم بالايي که داشت، چندسالي ترجمه آن را به تاخير انداخته بودم. با پيگيري دوستان و مخاطبان، اين اتفاق بالاخره رخ داد و ترجمه‌ اين رمان اخيرا در 664 صفحه از سوي نشر نون، روانه بازار کتاب شد. «کارآگاهان وحشي» در واقع، برشي از زندگي بولانيو، نويسنده و شاعر مشهور شيليايي است که به ايجاد جنبشي ادبي به‌همراه چند چهره ديگر و وقايع مربوط به آن اختصاص دارد. اين جنبش، نامي خيالي دارد که من آن را «جنبش رئاليست‌هاي دوآتشه» ترجمه کرده‌ام و در واقع به جنبش «اينفرارئاليسم» که در آمريکاي لاتين شکل گرفته بود، اشاره دارد. کتاب، در سه بخش نوشته شده، مانند «2666» شخصيت‌هاي متعددي دارد و داستان از زبان شخصيت‌هاي مختلف روايت مي‌شود. به هرحال آثار بولانيو، مخاطبان خاص خودش را دارد.
کمي درباره اين سبک ادبي و نقش نويسنده در شکل‌گيري آن بيشتر توضيح مي‌دهيد.
بولانيو، خود يکي از سردمداران «اينفرارئاليسم» به‌شمار مي‌آيد. او از زمان نوجواني، به مسائل و جنبش‌هاي سياسي پيرامون خود واکنش نشان مي‌داد. در دو رماني که من از او ترجمه‌ کرده‌ام، کاملا مي‌توان رد و نشان مواضع سياسي اين نويسنده را ديد. در «کارآگاهان وحشي» اين ويژگي پررنگ‌تر است و بولانيو در اين رمان، به جريان‌هاي چپ ادبي خصوصا در حوزه شعر، اشاره مي‌کند. او زندگي کولي‌واري داشت و شيلي و مکزيک را سرزمين خودش مي‌دانست. خودش گفته بيشتر از اينکه نويسنده باشد، دلش مي‌خواسته کارآگاه باشد؛ کسي که مي‌توانسته به صحنه جرم بازگردد و از ارواح واهمه‌اي نداشته باشد. «اينفرارئاليسم» بيشتر به سبک‌هاي داستان‌نويسي در اروپا و آمريکاي شمالي نزديک بود و برخلاف «رئاليسم جادويي» که مارکز، نويسنده مشهور آمريکاي لاتين آن را بنيان نهاد، به واقعيت‌هاي جوامع و مسائل سياسي- اجتماعي آن دوره توجه داشت. در واقع تخيل در رئاليسم جادويي، جاي خود را به واقع‌گرايي در اينفرارئاليسم داده است و اين تغيير، حاصل رويکردهاي سياسي بولانيو و ساير نويسندگان و شاعران اين جنبش، بازمي‌گردد. بولانيو فعاليت‌هاي ادبي خود را با شعر آغاز کرد اما بعد از ازدواج و بچه‌دار شدن، با رويکردي حرفه‌اي و با هدف کسب درآمد از راه نويسندگي، به سمت رمان‌نويسي گرايش پيدا کرد. بيشتر آثار داستاني او نيز در سال‌هاي پاياني زندگي‌اش نوشته شده است. او به دليل ابتلا به سرطان کبد، مدت‌ها در صف پيوند اعضا بود اما اين اتفاق رخ نداد و در حالي درگذشت که موفق نشد انتشار برخي از کتاب‌هاي خود را ببيند. حتي رمان «کارآگاهان وحشي» او موفق به دريافت جايزه رومولو گاليگوس شد که معتبرترين جايزه ادبي آمريکاي است و به آن، بوکر اسپانيولي‌زبان‌ها مي‌گويند.


چند سالي از آخرين گفت‌وگويي که با هم داشتيم، گذشته است. در حال حاضر، شرايط بازار کتاب را چطور مي‌بينيد؟
آن‌ سال‌ها، هيچ وقت فکر نمي‌کردم بازار کتاب تا اين اندازه دچار مشکل شود. خوشبختانه من در سپردن کتاب به ناشرها و عقد قرارداد، مشکلي ندارم و هميشه، اگر انتشار کتابي با رويکردهاي نشر مورد نظر هماهنگي داشته، از من کتاب گرفته‌اند. اما آنطور که ناشران مي‌گويند، افزايش هزينه‌هاي کاغذ، چاپ و به‌طور کلي توليد کتاب باعث به تعويق افتادن چاپ کتاب‌ها مي‌شود. در برخي از موارد، ترجمه‌اي که مجوز انتشار هم دريافت شده، چند سال در انتظار چاپ مانده است. همين حالا4 کتاب از من در انتظار چاپ است و برنامه انتشار دقيق آن‌ها مشخص نيست. هر وقت هم که با آن‌ها تماس مي‌گيرم، مي‌گويند کتاب شما در نوبت چاپ است! برخي از دلايلي که ناشران مي‌آورند، قابل پذيرش است اما بخشي از اين تاخيرها، به دليل بي‌برنامگي ناشران است. ناشر بايد بداند که در اين شرايط، از چه نويسندگان و به چه تعداد کتاب بگيرد تا از برنامه انتشار، عقب نماند.
و با اين اوصاف، نمي‌شود کار ترجمه را به عنوان يک شغل در نظر گرفت که درآمد منظمي دارد.
دقيقا. من در سال‌هاي اخير، در دو مقطع يک‌ساله سعي کردم فقط با ترجمه امرار معاش کنم و تمام وقتم را به ترجمه اختصاص دهم. اما هر بار، اين ايده شکست خورد و به‌ناچار، در جاي ديگري مشغول شدم. دليلش اين است که يک مترجم نمي‌تواند برنامه کاري خود را با ناشران تنظيم و زندگي‌اش را بر اساس حق‌الترجمه‌هايي که از ناشران مي‌گيرد، برنامه‌ريزي کند. در حال حاضر نيز ترجمه، شغل اول من نيست. فکرش را بکنيد که يک مترجم، حداقل 6 ماه براي ترجمه يک کتاب وقت مي‌گذارد، به اميد اينکه با انتشار آن، به درآمد برسد، بعد حداقل پنج ماه طول مي‌کشد تا ارشاد مجوز کتاب را صادر کند و در ادامه، در صف انتظار ناشر مي‌ماند و هيچ برنامه مشخصي از زمان انتشار آن وجود ندارد. در زمان انتشار نيز ناشر، يک چک هفت- هشت ماهه به مترجم مي‌دهد و اين يعني در بهترين حالت، مترجم دو سال بعد از آغاز مي‌تواند به حق خود برسد.
گراني کتاب هم در اين سال‌ها، قدرت خريد مخاطبان را پايين آورده و شايد تاخير در انتشارها، به دليل رکود در بازار کتاب باشد.
قطعا بخشي از دلايل موجه ناشران به همين مساله برمي‌گردد. قيمت کاغذ که اصلي‌ترين مواد اوليه توليد کتاب است، در سال‌هاي اخير، هميشه صعودي بوده و اين اواخر به بندي يک ميليون‌ تومان هم رسيده است. من نمي‌دانم چرا مسئولان، فکري اساسي براي تثبيت قيمت کاغذ نمي‌کنند. الان همين ترجمه آخر من از بولانيو که 664 صفحه دارد و با جلد سخت منتشر شده، 260 هزار تومان قيمت خورده است. قطعا تهيه کردن اين کتاب با اين قيمت، بسياري از علاقه‌مندان را با مشکل روبه‌رو مي‌کند. از طرف ديگر، کتاب‌هايي که من ترجمه مي‌کنم، معمولا کتاب‌هاي حجيمي هستند و لاجرم، قيمت پشت جلد آنها گران است. چاپ جديد سه‌گانه «گذرگاه» که من در سال‌هاي گذشته آن را ترجمه و منتشر کرده‌ام، 870 هزار تومان قيمت خورده است.
چرا براي ترجمه، سراغ کتاب‌هاي حجيم و پرصفحه مي‌رويد؟ دليل خاصي دارد؟
انتخاب‌هاي من براساس علاقه شخصي‌ام انجام مي‌شود. بايد با کتابي که ترجمه مي‌کنم، ارتباط بگيرم و احتمالا اين شانس من است که عمده اين کتاب‌ها، کتاب‌هاي حجيمي هستند. همين دو کتابي که از بولانيو ترجمه کرده‌ام، کتاب‌هاي مهمي هستند و به‌هرحال نمي‌شد از ترجمه آن‌ها منصرف شوم. همچنين نزديک‌ترين ترجمه‌ام به انتشار هم کتابي 800 صفحه‌اي است که قرار است نشر ثالث آن را چاپ کند. اين کتاب هم برنده بوکر است و کتاب مهمي‌ است. اين کتاب‌ها بالاخره بايد ترجمه شوند و به دست مخاطب ايراني برسند.
طي يکي دو دهه‌اخير، نشر الکترونيک در جهان رشد چشمگيري داشت و به نظر مي‌رسيد گراني کتاب در ايران، گزينه نشر الکترونيک را بيش از پيش جلوي پاي صنعت نشر بگذارد. هرچند که تحقيقات نشان از آن دارد که مردم اروپا و آمريکا در سال‌هاي اخير، به نسخه‌هاي کاغذي رجعت داشته‌اند، اما چرا نشر الکترونيک در کشورمان آنطور که بايد و شايد رشد نکرد؟
متأسفانه نشر الکترونيک در سال‌هاي اخير، نتوانسته مشکلات ساختاري خود را رفع کند و به همين خاطر، من به عنوان يک مترجم، بزرگ‌ترين لطمات را از پلتفرم‌هايي که به انتشار نسخه‌هاي الکترونيک مشغول‌اند، متحمل شده‌ام. اتفاقي که افتاد اين بود که ناشران بدون درنظر گرفتن بدون توجه به زيرساخت‌هايي که براي نشر الکترونيک لازم است، شروع کردند به واگذاري و انتشار نسخه‌هاي الکترونيک کتاب‌هايشان. اين رويه براي کتاب‌هاي من از 15- 14 سال پيش آغاز شده اما جالب است که در تمام اين سال‌ها، حتي يک ريال هم از قبل فروش نسخه‌هاي الکترونيک کتاب‌هايم به حساب من واريز نشده است. خيلي عجيب است که هيچ کدام از کتاب‌هاي من در پلتفرم‌هاي فعال، به فروش نرسيده باشد اما در اين‌صورت، چه اصراري براي عقد قرارداد متمم و عرضه الکترونيک کتاب‌هاي من وجود دارد؟ حتما يک جاي کار ايراد دارد و متأسفانه هيچ راهکاري براي رسيدن به آمارهاي دقيق فروش نسخه‌هاي الکترونيکي براي نويسندگان و مترجمان، تعبيه نمي‌شود.
به نظر شما عملکرد ناشر در بخش قراردادها مشکل دارد يا عملکرد پلتفرم‌ها؟
مشکل از پلتفرم‌هاست. آنها بايد براي مترجم‌ها، حسابي را ايجاد مي‌کردند که بتوانم از فرايند فروش يا عدم فروش کتاب‌هايم مطلع شوم. در اين‌صورت، حداقل من مي‌توانستم در موارد احتمالي تخلف، از ناشري که سهم من از فروش الکترونيک کتاب‌هايم را نپرداخته، شکايت کنم. اما در حال حاضر، تنها مرجع پيگيري من ناشران هستند که هميشه به من گفته‌اند، نسخه‌هاي الکترونيک کتاب‌هاي تو، هيچ فروشي روي پلتفرم‌هاي مطرحي چون فيديبو و طاقچه نداشته است که اين گفته‌ آن‌ها، واقعا براي من عجيب و باورنکردني است.
اصلا مي‌توان شرايط قرارداد را در سيستم فروش پلتفرم‌ها اعمال کرد، يعني در صورت فروش هر نسخه الکترونيک از ترجمه‌هاي شما، سهم شما از قرارداد به‌طور مستقيم به حساب شما واريز شود.
دقيقا. به نظر من پلتفرم‌ها براي جلوگيري از تضييع حقوق نويسندگان و مترجمان، بايد چنين اقدامي را انجام دهند. البته همان‌طور که شما گفتيد، مردم در اقصي‌نقاط جهان، همچنان خريد کتاب کاغذي است و بسياري از آن‌ها، به حس خواندن و ورق‌ زدن نسخه‌هاي فيزيکي، برگشته‌اند. اما در ايران، همچنان نشر الکترونيک نتوانسته مرحله اول را به شکل ساختارمند و درست، پيش ببرد تا ببينيم اساس چقدر مي‌تواند براي مخاطب ايراني کارکرد داشته باشد.
در حال حاضر چه مي‌کنيد و چه کتاب‌هايي را در آستانه‌ چاپ داريد؟
امسال ترجمه کتاب «عمارت گالانت» را به نمايشگاه کتاب تهران رساندم. اين کتاب، نوشته‌ ويکتوريا شواب، نويسنده فانتزي‌نويس آمريکايي است که پيش از اين هم مجموعه سه‌جلدي «سايه‌هاي جادو» را از او ترجمه کرده بودم. جديدا هم ترجمه يک کتاب سياسي را به نشر ثالث تحويل داده‌ام. اما به‌جز اين موارد، دو کتاب از نويسنده‌اي بسيار مطرح از آمريکاي جنوبي ترجمه کرده‌ام که هنوز در ايران ناشناخته است. مي‌توانم بگويم از پيروان بولانيو است و چه‌بسا آثارش از او نيز پيشي گرفته باشد. سبک آثار اين نويسنده، آميخت داستان و ناداستان است که در مواردي، بسيار تحقيقي و تحليلي مي‌شود که بر پايه‌ رويدادهاي تاريخي پيش مي‌رود. به توصيه ناشران، اسم نويسنده را نمي‌گويم اما به احتمال خيلي زياد، دست‌کم يکي از اين ترجمه‌ها تا پايان سال به بازار خواهد آمد و مخاطبان با نام و قلم او آشنا خواهند شد.
اخيرا شاهد جذب مخاطبان به ترجمه‌ ناداستان‌ها هستيم؛ کتاب‌هايي که البته از تکنيک‌هاي داستاني هم بي‌بهره نيستند.
درست مي‌گوييد. ناداستان براي مخاطب ايراني، تازگي دارد و جذاب است. البته اين سبک کتاب‌ها، در دنيا هم تغيير و تحولاتي داشته و معمولا جذابيت‌هاي داستاني پيدا کرده‌اند؛ يعني روايت و فرم داستاني دارند. در واقع نويسندگان در اين سبک، ذهنيات خود را نيز در روايت وقايع دخيل مي‌کنند و آن خشکي سابق را ديگر در آن‌ها نمي‌بينيم. اين مساله، براي مخاطبان جذاب است و مطمئن هستم مخاطبان ايراني هم در آينده، بيشتر از اين سبک کتاب‌ها استقبال مي‌کنند. حوزه بکري است و مترجمان نيز به ترجمه چنين آثاري روي خوش نشان داده‌اند.