چرخش 180درجه ای بایدن

هادی خسروشاهین
ظهور و سقوط غول‌ها یا همان قدرت‌های بزرگ تغییراتی را در توازن نیروها، محیط بین‌المللی و همین‌طور مفاهیم در روابط بین‌الملل ایجاد می‌کنند. نفوذ روزافزون چین در منطقه آسیا پاسیفیک نشان‌ می‌دهد که این کشور در حال تبدیل شدن از یک بازیگر توسعه‌گرا و قاعده‌پذیر به یک کشور توسعه‌طلب و قاعده‌گذار است. این گزاره تبدیل شدن آمریکا از یک بازیگر یکه‌تاز و بی‌دغدغه به یک بازیگر مضطرب و نگران را معنا می‌دهد. نظم جدید در حال ایجاد بازیگران رقیب برای هژمونی ایالات‌متحده است. پیامد چنین تحولی فرا رسیدن تاریخ انقضای ایده‌هایی نظیر کلانتر جهان، پلیس بین‌المللی، صلح دموکراتیک و نهادگرایی لیبرال است. به همین دلیل است که همه آن نخبگان سیاسی مستقر در واشنگتن که روزی از ایده باز کردن درهای اقتصاد جهان به روی چین دفاع می‌کردند، امروز خود پشیمان شده ا‌ند.
جو بایدن در دهه ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ معتقد بود که ادغام چین در سیستم بین‌المللی و تجارت جهانی پکن را مجبور به بازی متناسب و منطبق بر قوانین بین‌المللی خواهد کرد. او خود در سال ۲۰۰۰ در کنگره آمریکا به برقراری روابط تجاری دائمی و عادی شدن این روابط با امپراتوری زرد رای داده بود. قانونی که موجبات عضویت چین در سازمان تجارت جهانی در ۱۱ دسامبر ۲۰۰۱ را فراهم کرد و همین‌طور روابط اقتصادی دوجانبه میان دو کشور را تعمیق بخشید اما او خود امروز از سواستفاده پکن از قوانین بین‌المللی برای گسترش نفوذ سخن می‌گوید و رئیس جمهوری این کشور را از قماش اراذل و اوباش می‌خواند. حتی اگر این سخنان به جهت شرایط انتخابات و رقابت‌های دوقطبی در آمریکا ‌جدی تلقی نشود، نمی‌توان از این واقعیت به سادگی عبور کرد که چین در حال تهدید تدریجی هژمونی آمریکا در نظام بین‌الملل است.
در این میان سیاست‌ها در عمل منجر به فاصله گرفتن آمریکا از مفهوم تجارت آزاد و ابداع اصطلاح جدیدی تحت‌عنوان تجارت عادلانه شده است. تغییر واژه Free به Fair نشان‌دهنده مداخله بیشتر دولت آمریکا در امر تجارت جهانی برای کنترل نفوذ چین خواهد بود اما این برخلاف دوره‌ ترامپ یک جانبه‌گرا نخواهد بود بلکه در چهارچوب بلوک ‌سازی‌ها و ائتلاف‌های ضدچینی به شکل چندجانبه مورد پیگیری قرار خواهد گرفت. از همین رو بعید نیست که بایدن و تیمش به سراغ احیای توافق شراکت آسیا پاسیفیک با حضور ۱۲ کشور بروند. بایدن ممکن است در رویکردی منعطف‌تر از دولت ترامپ به جنگ تعرفه‌ای با پکن پایان دهد ولی به‌طور کلی از ایده جداسازی تدریجی اقتصاد آمریکا از چین دست نخواهد کشید. تعمیق روابط با تایوان، ژاپن و کره جنوبی، اعمال فشار بر چین به دلیل نقض حقوق بشر در هنگ‌کنگ، دالایی لاما و مسلمانان ایغور و اردوگاه‌های کار اجباری از جمله موضوعاتی است که بایدن در یک سال اخیر به آن ها توجه زیادی داشته است تا بتواند بر چین به شکل هایی فشار وارد کند. بایدن به کمک شرکای خود به‌دنبال باز تنظیم قواعد جدید در حوزه  رقابت تکنولوژیک نیز خواهد بود. او برنامه‌ای ۳۰۰ میلیارد دلاری جهت تقویت صنایع مبتنی‌بر فناوری دارک دیده است تا براساس آن سه میلیون شغل جدید در کشورش ایجاد کند. به همین دلیل وی اجازه نخواهد داد که چین از طریق زیر پا گذاشتن مالکیت معنوی به سرقت‌های سیستماتیک در حوزه فناوری ادامه و همه برنامه‌های اشتغال‌زایی‌اش را به این ترتیب بر باد دهد. بنابراین امپراتوری زرد در عصر بایدن و برخلاف دوره هژمونی لیبرال با دروازه‌های گشوده اقتصاد جهانی مواجه نخواهد شد بلکه با بلوک سخت سیمانی آمریکا و متحدانش روبه‌رو می‌شود که هدف نهایی از آن مهار چین خواهد بود. تقریبا شبیه همان چیزی که جورج کنان در جولای ۱۹۴۷ در مجله فارن افرز پیشنهاد داده بود که برخورد با شوروی  و مهار آن، بزرگ‌ ترین وظیفه‌ای است که دیپلماسی ما تا به حال با آن روبه‌رو بوده و احتمالا بزرگ ‌ترین مسئولیتی است که اکنون مجبور به انجام آن خواهیم بود. به‌نظر می‌رسد سیاست و خط مشی همان چیزی است که کنان در اواخر دهه ۱۹۴۰ پیشنهاد آن را داده بود، فقط کافی است به جای شوروی نام چین را قرار دهیم. بر همین اساس است که شاهد هستیم آمریکا نگاه به مراتب کم تری نسبت به تنش ها در خاورمیانه دارد و حتی از اوکراین به صورت عملی در جنگ علیه روسیه حمایت نکرد. مشخصا امروز آمریکا تهدید اصلی را جایی دیگر می بیند و تلاش می کند با حمایت از تایوان، در وهله اول چین را پایین تر از خود نشان دهد.
تحلیلگر مسائل بین الملل