آن كه فاني نشود نورِ خداست

عليرضا   روشنايي
 ماه محرم سال ۶۱ قمري بي‌ترديد نقطه‌عطفي در تاريخ شيعه است، به‌طوري‌‌كه مي‌توان از آن به عنوان مهم‌ترين رويدادِ جهانِ اسلام بعد از رحلت پيامبر اكرم(ص) ياد كرد و راز ماندگاري اين مطلب را مي‌توانيم در كلام اباعبدالله‌الحسين(ع) در آخرين لحظات، قبل از شهادت خطاب به فرزندش امام زين‌العابدين(ع) يافت كه فرمود: «اي فرزندم به شيعيانم سلام مرا برسان و به آنان بگو، پدرم غريب و دور از وطن و در راه خدا شهيد شد او را ندبه كنيد و بر او گريه و عزاداري نماييد.» اين بيان امام بر زمين نماند و از عصر روز عاشورا تا همين امروز، شيعيان شيفته امام حسين(ع) با شور و حال براي شهيدان واقعه عاشورا، همچون عزاداراني كه تازه عزيزي از دست ‌داده باشند، سوگواري و عزاداري مي‌كنند و چراغ عزاي امام حسين(ع) و ۷۲ يار باوفايش را روشن نگه مي‌دارند.
نوري كه پهنه روشنايي‌اش سراسرِ گيتي است
درحالي كه تاريخ گواهي مي‌دهد عزاي امام حسين عليه‌السلام فراز و نشيب‌هاي زيادي داشته است و عزاداري سيد و سالار شهيدان در طول تاريخ چهره‌هاي مختلفي به خود گرفت و حكومت‌هاي گوناگون آمدند و رفتند، به لسان قرآن كه مي‌فرمايد: «يُرِيدُون أنْ يُطْفِئُوا نُور‌الله بِأفْواهِهِمْ و يأْبى‌الله إِلا أنْ يُتِم نُورهُ ولوْ كرِه الْكافِرُون».
يكي مي‌خواست نام حسين(ع) را پرآوازه كند و ديگري تلاش مي‌كرد نور حسين(ع) را خاموش كند ولي حسين(ع) نوري است كه شعله‌هاي آن در سراسر گيتي و در امتداد تاريخ پخش شده است و محرم حكايت از سوگ‌هاي بي‌پايان است؛ «دشمنت كشت ولي نور تو خاموش نشد / آري آن جلوه كه فاني نشود نور خداست / نه بقا كرد ستمگر، نه بجا ماند ستم / ظالم از دست شد و پايه مظلوم بجاست» 
پيشينه عزاداري در سنت رسول‌الله


عزاداري شيعيان براي سيدالشهدا(ع) امر جديدي محسوب نمي‌شود، بلكه در زمان حيات رسول اكرم(ص) نيز عزاداري رواج داشته است. ابن هشام در كتاب سيره النبويه مي‌نويسد بعد از تمام شدن جنگ احد كه رسول خدا به خانه خود مي‌رفت، عبورش به محله بني عبدالاشهل و بني ظفر افتاد و صداي زنان آنها كه بر كشتگان‌شان گريه مي‌كردند به گوش آن حضرت خورد و موجب شد كه اشك بر صورت او نيز جاري گردد و در پي آن بفرمايد: ولي كسي نيست كه بر حمزه بگريد! سعد بن معاذ و اسيد بن حضير (روساي قبيله بني عبدالاشهل) پس از شنيدن كلام پيامبر به زنان قبيله‌شان دستور دادند لباس عزا بپوشند و به در مسجد بروند و در آن مكان براي حمزه اقامه عزا و ماتم كنند. پيامبر وقتي با اين صحنه مواجه شد براي سپاسگزاري از آنها فرمود: به خانه‌هاي خود بازگرديد، خداي‌تان رحمت كند كه به‌خوبي مواسات خود را انجام داديد و همچنين محمد بن سعد كاتب واقدي در طبقات كبير آورده كه پيامبر در شهادت جعفر طيار گريست و براي عزاداران طعام تهيه كرد و براي شهداي موته نيز به‌شدت اندوهگين شد. اما عزاداري براي سيد و سالار شهيدان، وسعت و اهميت بي‌نظيري در جهان اسلام پيدا كرد كه لازم است به شكل مستقل به آن پرداخته شود. بر همين اساس مي‌توان مراسم عزاداري امام حسين عليه‌السلام را به چهار دوره تقسيم كرد. 
۱) عزاداري‌هاي نخستين براي امام حسين عليه‌السلام (بدون فاصله بعد از واقعه عاشورا).
۲) فعليت و عينيت يافتن عزاداري امام حسين عليه‌السلام (عصر امام باقر عليه‌السلام به بعد).
۳) آشكار شدن عزاداري امام حسين عليه‌السلام (از سال ۳۵۲ ه در عصر آل بويه تا عصر صفوي).
۴) توسعه شكلي عزاداري امام حسين عليه‌السلام (از عصر صفويه تا عصر حاضر).
حال به توضيح و تبيين هريك از دوره‌هاي فوق مي‌پردازيم. 
عزاداري‌هاي نخستين براي امام حسين عليه‌السلام پس از عاشورا
عزاداري براي امام حسين عليه‌السلام از همان روز واقعه يعني عاشورا و از كربلا آغاز مي‌شود. بدون شك اولين افرادي كه در اين ماتم عظيم به سوگ نشسته‌اند اهل‌بيت امام حسين(ع) و قبيله بني‌هاشم بودند. طبيعي است كه ريشه‌ها و سرچشمه‌هاي سنت عزاداري شيعيان و دوستداران اهل‌بيت(ع) را بايد در همان روزهاي نخست واقعه كربلا جست‌وجو كرد. شاهدان واقعه كربلا به بهترين شيوه قادر بودند كه زواياي آن حادثه غم‌بار را براي مردم شرح دهند و با اقامه عزاي امام حسين(ع) و يارانش، رسالت خود را در رسوا كردن حكومت به انجام رسانند و در اين زمينه امام سجاد(ع) فرزند امام حسين(ع) و ام‌كلثوم و حضرت زينب(س) خواهر آن امام شهيد در كربلا و كوفه و شام، ائمه اطهار عليهم‌السلام، ام‌السلمه همسر پيامبر در مدينه، جابر بن عبدالله انصاري در كربلا را اولين كساني ناميد كه سنت عزاداري براي امام را در نقاط مختلف مرسوم كردند. لذا شهادت حسين بن علي(ع) جاني دوباره و هويتي تازه به تشيع بخشيد. تشيع چنان با حادثه عاشورا عجين شده است كه امروزه قسمت اعظمي از بنيان و بنيادهاي شيعي را، آموزه‌ها و مسائل مرتبط با عاشورا و حركت امام‌حسين(ع) مي‌سازد. چنانكه ابن اثير در الكامل في‌التاريخ خود مي‌نويسد: عبيدالله بن حر جعفي كه گفته شده پس از شهادت امام حسين(ع) از منزل خود در قصر بني مقاتل به كربلا رفت و در آنجا گريست و قصيده بلندي در رثاي امام حسين(ع) سرود. سيد صالح شهرستاني در كتاب تاريخ النياحه، او را نخستين زيارت‌كننده قبر امام(ع) دانسته‌اند.جابر بن عبدالله انصاري نيز براساس گفته لهوف در اربعين به كربلا رسيده است. خوارزمي در كتاب مقتل‌الحسين عليه‌السلام آورده كه توابين پس از شهادت امام و ياري نكردن آن حضرت پشيمان گشته و توبه كردند و به قيام بر ضد دستگاه شام و جبران گذشته همت گماشتند. آنها بدين منظور به كربلا رفتند و در آنجا به عزاداري پرداختند و براي خونخواهي امام(ع) هم‌قسم شدند.
تاريخ طبري از شورش مردم ري به رهبري فرخان رازي به سال ۶۴ ق خبر مي‌دهد. ولي گمان نمي‌رود كه اين قيام در ارتباط با واقعه كربلا باشد، ولي عكس‌العمل گسترده مردم ايران را مي‌توان در قيام مختار مشاهده كرد. بنابر روايت دينوري حدود بيست هزار تن از سپاهيان او موالي ايراني بودند. قيام‌هاي علويان به‌ويژه زيد بن علي و فرزندش يحيي و ارتباط مردم ايران با آنها به‌ويژه خراسان، گرگان و ري، از ديگر مواردي است كه ايرانيان را با واقعه كربلا آشنا كرد.
عزاداري عاشورا در عصر ائمه 
مجلسي در بحارالانوار بيان مي‌كند كه امام باقر(ع) به ‌منظور عزاداري بر جدشان، مجلس تشكيل مي‌دادند و از كميت خواستند تا اشعاري در اين باره بخواند.
در دوران امام باقر (ﻉ‏) ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ (ﻉ ‏) ﺩﻭﻟﺖ بني‌اميه ضعيف‌تر ﺍﺯﻗﺒﻞ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺗﻮﺳﻂ عباسيان ﺳﺮﻧﮕﻮﻥ ﺷﺪﻧﺪ. پس از تشكيل حكومت بني‌عباس و ناكام ماندن شيعيان براي تشكيل حكومت علوي آنان از تلاش و تكاپو دست برنداشتند و همواره با برگزاري مجالس عزاداري و وعظ و خطابه سعي كردند زمينه مناسب را براي تشكيل حكومت فراهم آورند. ابن قولويه روايت مي‌كند كه در زمان امام صادق(ع) اطراف كوفه و ديگر نواحي از زن و مرد براي زيارت قبر امام حسين(ع) و يارانش به كربلا مي‌رفتند و به قرائت قرآن، ذكر مصايب و نوحه‌گري و مرثيه‌سرايي مي‌پرداختند. همچنين در امالي صدوق آمده است كه امام صادق(ع) نيز به تشكيل مجلس عزاداري مي‌پرداختند و شيعيان را به عزاداري و مرثيه‌سرايي با حزن و اندوه و سوز امر مي‌نمودند و خود در مصيبت جدشان مي‌گريستند. ﺩﺭ اين ﺩﻭﺭﻩ ﺩﻭﻟﺖ ﻋﺒﺎﺳﯽ ﺍﺑﺘﺪﺍ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ پيامبر ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻧﺮﻡﺗﺮﯼ ﺩﺍشتند ولي با گذشت زمان از گسترش اين عزاداري‌ها جلوگيري شد. نويسنده كتاب تاريخ طبرستان و رويان و مازندران؛ سيد ظهير الدين مرعشي آورده است كه حضور امام رضا عليه السلام در خراسان (۲۰2-۲۰0 ق) و اهتمام آن حضرت در برگزاري مراسم عاشورا از مهم‌ترين عوامل انتقال فرهنگ عاشورا به ايران بود و متعاقب آن، سادات كه به سبب حضور امام در خراسان به اين خطه مهاجرت كردند و با شهادت آن حضرت، در اقصي‌نقاط به ويژه مناطق شمالي ايران؛ يعني طبرستان و مازندران پراكنده شدند مردم ايران را با واقعه كربلا و مراسم آن آشنا كردند. با تشكيل حكومت علويان در طبرستان (۲۵۰ ق) رفته‌‌رفته مراسم عاشورا به‌صورت يك فرهنگ بومي درآمد. در اين ميان نبايد نقش شهرهاي شيعه‌نشين ازجمله قم، ري، سبزوار و نيشابور را در انتقال و توسعه اين مراسم در ايران ناديده گرفت. ﺩﺭ ﺍين ﺩﻭﺭﺍﻥ شيعيان ﺩﺭ شرايط ﺑﻬﺘﺮﯼ ﺑﻪﺳﺮ مي‌بردند ﻭ عزاداري‌ها ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ بيشتري ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ مي‌شد. ﺍﻣﺎ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ، ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻌﺼﻮﻡ تقيه ﺭﺍ 
ﺩﺭ پيش ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻋﻠﻨﯽ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻣﺖ ائمه ﺍﻃﻬﺎﺭ ﻓﻘﻂ ﺩﺭﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﻗﺪ ﺍﻣﺎﻡ حسين ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ مي‌شد ﻭ شيعيان ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻧ‌‌‌‌‌ﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﺧﻮﺩ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ مي‌كردند. ﻧﻮﻉ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ نيز ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ مرثيه‌سرايي، گريستن ﻭ گرياندن ﺑﻮﺩ. مرحوم سيد محسن امين فهرست كساني را كه در سه قرن نخست هجري در مرثيه امام‌حسين عليه‌السلام شعر سروده‌اند به شرح زير آورده است: 
«عقبه بن عمرو سهمي، سليمان بن قته، ابوالفرج خزاعي، رباب بنت امرئ القيس همسر امام حسين، بشير بن خدلم،‌ ام لقمان بنت عقيل، فضل بن عباس بن عتبه بن ابي لهب، ابو دهبل جمحي، خالد بن معدان، عبيدالله بن حر جعفي، جعفر بن عفان طايي، منصور نمري، دعبل خزاعي، حسين بن ضحاك و قاسم بن يوسف كاتب».
عزاداري عاشورا از آل بويه تا عصر صفوي
عزاداري‌ها تا قرن سوم هجري قمري توسط ائمه اطهار ادامه داشت و بعد از قدرت يافتن سلسله آل بويه و اوج گسترش تشيع در قرن چهارم هجري نقطه عطف برپايي عزاداري‌ها به‌صورت سازمان‌يافته مرسوم شد. كامل شيبي مي‌گويد: دسته‌هاي عزاداري در شكل جديد، نخستين‌بار در سال ۳۵۲ به وجود آمدند، اما شايد لازم باشد ابتدا نظري به دولت آل‌بويه داشته باشيم. در يك نگاه كلي دولت آل‌بويه را مي‌توان در 6 سرفصل، صورتبندي كرد. 
۱) آل بويه يكي از اقوام منطقه ديلم بودند كه با ورود به ارتش، لياقت‌هاي خود را نشان داده و به پيشرفت‌هاي فراواني نائل شدند.
۲) علي، حسن و احمد بن‌بويه سه برادري بودند كه با همكاري يكديگر دولت آل بويه را در بغداد تشكيل دادند.
۳) آل بويه خدمات امنيتي، رفاهي و علمي فراواني جهت رشد جامعه آن عصر انجام دادند.
۴) آل بويه در زنده كردن شعائر شيعي نقش بسزايي داشتند.
۵) بزرگان ديني آن دوران همچون شيخ صدوق، شيخ مفيد، سيدرضي، سيد مرتضي و... در دولت آل بويه جايگاهي رفيع داشتند.
۶) اقتدار دولت آل بويه چندان دوام نياورد و به دليل جاه‌طلبي لشكريان، اوضاع نابسامان اقتصادي و... اين دولت منقرض شد.
حال در دولت آل‌بويه، امير معزالدوله صادركننده نخستين فرمان برگزاري علني و رسمي عزاداري عاشورا بود. 
ابوالحسين، احمد بن بويه ملقب به «معزالدوله»، از امراي شيعه و ايراني آل بويه و نخستين امير ديالمه عراق، خوزستان و كرمان است كه در سال ۳۲۰ ق به امارت رسيد. او در سال ۳۳۴ ق توانست بر المستكفي بالله - خليفه عباسي - پيروز شود و بغداد - مركز خلافت را تحت حكومت خود درآورد. معزالدوله در سال ۳۵۱ ق فرماني در حمايت علني از شيعيان صادر كرد و به اقامه شعائر مذهبي شيعي اهتمام ويژه‌اي داشت. از جمله به زيارت قبور امامان شيعه مي‌رفت؛ عيد غدير را رسما جشن گرفت و در سال ۳۳۶ ق ساختماني بر مزار امامان مدفون در كاظمين ساخت. مهم‌ترين اقدام وي در اين راستا آن بود كه در عاشوراي سال ۳۵۲ ق به بسته‌شدن بازارها و تعطيلي خريد و فروش دستور داد. وي همچنين فرمان داد كه مردم شيون‌كنان به خيابان‌ها بيايند و عزاداري كنند. اين نخستين‌باري بود كه مراسم عزاداري شيعيان، به‌صورت رسمي، علني و گسترده برگزار مي‌شد. دوران آل بويه از نظر مذهب را مي‌توان دوره بارزي در تاريخ ايران اسلامي محسوب كرد چه اينكه قدرت‌يابي آنان كه اعتقادات شيعي داشتند تحولي بزرگ در جامعه ايران علي‌الخصوص شيعيان به وجود آورد زيرا تسلط ايشان در بغداد و بر خلفاي عباسي خود باعث تحولاتي در آن منطقه و همچنين سرزمين‌هاي اسلامي آن دوران شد (تركمني آذر، ۱۳۸۶: ۲۹۷؛ جعفريان، ۱۳۸۰: ۱/ ۳۶۰). 
مراسم عزاداري شيعيان نخست فقط در ايام محرم و در كربلا برگزار مي‌شد، اما از آغاز قرن سوم اين مراسم وضعيتي ديگر يافت؛ شيعيان در اين زمان مجالس عزاداري تحت عنوان «الناحيه» يا «الرثاه» برگزار مي‌كردند و اين نائح‌ها افرادي بودند كه در رثاي اهل بيت و در مجالس عزا شعر مي‌خواندند.  در اين قرن حكومت‌هاي شيعي چون علويان طبرستان، زيديان يمن، حمدانيان در شمال عراق، فاطميان در مصر و آل بويه در عراق و ايران به روي كار آمدند. عزاداري امام حسين براي نخستين‌بار در اين قرن، در قلمرو و حكومت آل بويه و تحت حمايت آنان به‌صورت علني و عمومي در كوچه و بازار برگزار شد؛ به دستور معزّالدوله، در عاشوراي سال ۳۵۳ عزاي عمومي اعلام شد و از مردم خواسته شد كه با پوشيدن جامه سياه، اندوه خود را نشان دهند. عموم مورخان اسلامي به‌خصوص مورخاني كه وقايع را به ترتيب سنواتي نوشته‌اند، از جمله: ابن جوزي، در كتاب المنتظم في تاريخ الملوك و الامم، ابن كثير، ابن اثير، يافعي در مرآت الجنان وذهبي در ضمن وقايع سال ۳۵۲ ه و سال‌هاي بعد از آن، كيفيت عزاداري شيعه را در روز عاشورا نوشته‌اند.  ابن جوزي گفته است: «در سال ۳۵۲ ق معزالدوله ديلمي دستور داد، مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن كنند؛ در اين روز بازارها بسته شد و خريد و فروش موقوف گرديد؛ قصابان گوسفند ذبح نكردند، هريسه پزها هريسه (حليم) نپختند، مردم آب ننوشيدند؛ در بازارها خيمه برپا كردند و به ‌رسم عزاداري كرباس آويختند؛ زنان به سر و روي خود مي‌زدند و بر حسين ندبه مي‌كردند»! 
ابن اثير مي‌نويسد: «شمار عظيمي از شركت‌كنندگان با چهره‌هاي سياه شده و موهاي پريشان گرداگرد شهر بغداد مي‌گشتند و در روز عاشورا بر سينه مي‌زدند و اشعار حزن‌انگيز مي‌خواندند.»  
قرن چهارم و گسترش تشيع 
 باتوجه ‌به اينكه قرن چهارم، اوج گسترش تشيع بود و حكومت‌‌هايي شيعي در اكثر مناطق جهان اسلام از جمله: ايران، عراق، يمن، شام، مصر و طبرستان گسترده بودند، اين دستور معزالدوله به‌طور گسترده از سوي مناطق شيعه‌نشين به‌خصوص بغداد با استقبال روبه‌رو شد. از جمله سيف الدوله حمداني - از حاكمان سلسله شيعي حمدانيان - در قلمرو حكومت خويش، در شمال عراق، در اين سال دستور عزاداري عمومي براي امام حسين (ع) را صادر كرد.
عزاي عاشورا در مصر
 همچنين حاكمان فاطمي مصر، با اينكه با آل بويه رقيب بودند، ولي از روش آنان پيروي كردند و در روز عاشورا، عزاداري عمومي را براي امام حسين(ع) مرسوم كردند. 
در اين باره مقريزي در المواعظ و الاعتبار في ذكر الخطط و الاثار مي‌نويسد: 
«در زمان المعزلدين‌الله به سال ۳۶۳ ه در كشور مصر تمام فاطميين و شيعه در روز عاشورا در كنار قبر ام‌كلثوم و نفيسه امامز‌ادگان مدفون در قاهره اجتماع نموده و به عزاداري پرداختند و مبلغ بي‌حساب براي اطعام و عزاداري و شربت خرج نمودند و به سال ۳۹۶ ق در مصر كليه بازارها را تعطيل عمومي كردند و ابن مامون در سال ۵۱۵ ه از موقوفات و صدقات كشور مصر روز عاشورا را تعطيل و روز توزيع صدقات قرارداد و در عهد صدارت افضل بن بدرالدين در مسجد حسيني قاهره بورياها فرش شد و افضل بدين‌سان در قلب مردم را يافت.» همچنين بنا به گفته مقريزي بعد از سقوط فاطميان، عزاداري امام حسين(ع) در مصر ادامه يافت و ايوبيان نتوانستند آن را متوقف سازند. بعد از اين زمان برپايي عزاداري براي امام حسين (ع) در روز عاشورا به سرعت در ميان شيعيان گسترش يافت و از جمله مهم‌ترين شعائر شيعي گشت.  ابوريحان بيروني كه در قرن چهارم مي‌زيسته در كتاب آثار الباقيه عن القرون الخاليه مي‌نويسد: «اما شيعيان در اين روز نوحه مي‌خوانند و مي‌گريند؛ اين مراسم، هم در مدينه السلام (بغداد) و هم در ساير شهرها و بلاد انجام مي‌گيرد.»
تقارن عاشورا با نوروز
ابوالمحاسن تغري بردي اتابكي مي‌نويسد: در عصر آل‌بويه، هر گاه عاشورا با عيد نوروز با مهرگان مصادف مي‌شد، انجام مراسم عيد را به تاخير مي‌انداختند. ابن اثير در الكامل في التاريخ به اين مطلب اذعان دارد كه در سال ۳۹۸ ق كه روز عاشورا مصادف با عيد مهرگان بود، مراسم عيد را به تاخير انداختند. نكته قابل توجه اينكه در زمان آل‌بويه با توجه به فاصله نزديك عيد غدير تا محرم و روز عاشورا اهل سنت به برگزار نشدن مراسم جشن عيد غدير حساسيت نشان دادند و سلاطين آل بويه بعد از ۴۰ سال حكومت و در سال ۳۹۳ هجري قمري ممنوعيت و مخالفت با عزاداري عاشورا و برپايي جشن عيد غدير خم را اعلام كردند و اين كار با مخالفت علني شيعيان مواجه شد، ولي بعد از ۱۰ سال وزير سلطان آل بويه بهاءالدوله برگزاري عزاداري در روز عاشورا در ايران را آزاد اعلام مي‌كند و بعد از چهار سال دوباره بر ممنوعيت عزاداري تصميم گرفته مي‌شود. به‌ اين‌ ترتيب ممنوعيت يا آزادي برگزاري عزاي سيدالشهدا در طول تاريخ ادامه پيدا مي‌كند.  چهار عامل موجب گسترش نيافتن آيين‌هاي عاشورايي بعد از معزالدوله بويه‌اي تا ظهور سلاجقه، طبق روايت ابن‌جوزي شد: 
۱- مرگ معزالدوله در سال ۳۵۶ ه.ق و به قدرت رسيدن فرزندش عزالدوله و شدت يافتن نزاع دسته‌هاي عزاداري كه بيشتر بين محله باب‌البصره و محله كرخ شيعه‌نشين بغداد رخ مي‌داد. 
۲- از سال ۳۸۱ ه.ق با ضعف آل بويه، خليفه القادر تلاش خود را براي احياي مذهب تسنن در بغداد آغاز كرد.
۳- قدرت يافتن محمود غزنوي در سال ۳۸۷ ه.ق و سركوبي معتزله و شيعه (ابن‌جوزي، ۱۴۱۲: ۱۴/۳۶۱) كه به اهل‌سنت، البته حنبلي‌ها، جسارت بيشتري داد و شيعيان را دوباره گرفتار محدوديت و تقيه كرد. همين، عامل مهمي در محدوديت برگزاري آيين‌هاي عاشورايي شد.
 ۴- برآمدن سلجوقيان و تسلط طغرل بر بغداد در سال ۴۴۷ ه.ق كه به دنبال آن برگزاري شعائر شيعي منع شد و در خفا انجام مي‌گرفت. با تصرف بغداد به دست طغرل سلجوقي در ۲۵ رمضان ۴۴۷ ه.ق (ابن‌اثير، ۱۳۶۴: ۱۶/۳۳۲-۳۳۴) شيعيان، به‌خصوص در بغداد، دوران پرمشقتي را تجربه كردند. اما در اواخر عصر سلجوقي تا حدي اوضاع‌ و احوال براي اجراي مناسك شيعه متعادل‌تر شد. نويسنده تاريخ سياسي شيعيان اثناعشري معتقد است: «مذهب تشيع در دوران آخر سلجوقي در ايران گسترش‌يافته و فعاليت شيعيان آشكارتر شده بود.» (تركمني آذر، ۱۳۹۰: ۲۲۹).
آغاز حكومت سلجوقيان در قرن پنجم هجري 
 ملكشاه سلجوقي در اقدامي قابل‌ذكر به زيارت كاظمين، نجف و كربلا مي‌رود و يكي از دانشمندان اسلامي درباره حادثه جانكاه عاشورا و مظلوميت امام حسين(ع) و اهل‌بيت مرثيه‌سرايي مي‌كند. ملكشاه تحت‌تاثير اين مرثيه و مظلوميت ائمه قرار گرفته و به مرثيه مي‌پردازد و مخالفتي با برگزاري عزاداري ندارد. با افول قدرت سلسله ايراني آل بويه و غلبه حكومت‌هاي غير‌شيعي اوضاع بر شيعيان سخت شد. با وجود منع برگزاري رسمي و گسترده مراسمات عزاداري، شيعيان نه‌تنها سنت عزاداري را فراموش نكردند بلكه با گذشت زمان زمينه‌‌اي فراهم آوردند كه اين‌گونه مراسمات در بين سنيان معتدل نيز رواج پيدا كند. در قرن ششم با توجه به آشكار شدن خط اعتدال در بين اهل‌سنت مشاهده مي‌شود نزاع بين شيعيان و اهل‌سنت در بغداد فروكش مي‌كند، در اين زمان دو واعظ معروف بغداد كه هر دو از اهل‌سنت بودند براي اباعبدالله روضه‌خواني مي‌كردند. يكي از آنان علي بن حسين غزنوي حنفي بود و ديگري امير عبادي كه ابن جوزي گزارش‌هايي از منبرهاي او ارايه مي‌كند.
حكومت مغولان و ادامه سنت عزاي عاشورا 
 حكومت بني‌عباس توسط مغول‌ها در بغداد سقوط كرد و به‌اين‌ترتيب مغول‌ها بر بخش‌هاي زيادي از كشورهاي اسلامي تسلط پيدا كردند. حكومت مغول‌ها با اسلام ميانه خوبي داشتند به‌طوري‌كه الجايتو مذهب رسمي شيعه را انتخاب مي‌كند و مراسم عزاداري آزادانه و به‌طور كامل برگزار مي‌شود. در اين ميان نبايد اقدامات ارزشمند و ماندگار دانشمند اسلامي خواجه نصيرالدين طوسي كه ۱۸ سال در مراغه و آذربايجان حضور داشت ناديده گرفته شود. مسلمان شدن پادشاه مغول تحت‌تاثير او و شاگردانش ازجمله علامه حلي در زنجان بود. در ادامه الجايتو نام خود را به سلطان محمد خدابنده تغيير مي‌دهد و گنبد سلطانيه را در زنجان احداث مي‌كند. هدف او از احداث گنبد سلطانيه انتقال مرقد امام حسين(ع) به زنجان بود كه اعلام مي‌كنند براساس مذهب و آيين شرعي امكان‌پذير نيست و او آنجا را به آرامگاه خانوادگي خود تبديل مي‌كند.
عزاي عاشورا در دوره تيموريان
بعد از دوران مغول به سلسله تيموريان مي‌رسيم كه مصادف با قرن هشتم و نهم هجري قمري بود. در پي حمايت‌هاي امر تيمور گوركاني از شيعيان به‌طوري كه وي با شعار انتقام امام حسين(ع) از نسل يزيد دمشق را گشود، به اين امر رونق داد. البته بايد توجه داشت كه تيمور در دوراني پا در عرصه سياست نهاد كه جهان اسلام به‌ويژه بخش شرقي آن غرق در تصوف و گرايشات خانقاهي بود. تيمور از روي اعتقاد يا سياست، خود را سخت مريد مشايخ نشان مي‌داد و 
سه بار ديدار وي با خواجه علي رهبر طريقت صفويه گواه اين مطلب است. سلاطين تيموري با فراهم‌آوردن زمينه‌هاي مناسب و دادن آزادي به شيعيان براي برگزاري مراسمات مذهبي، منقبت‌خواني ائمه اطهار در ملا عام، مداحي و نوحه‌خواني بر سر زبان‌ها افتاد و زمينه و بستر مناسب را براي تبليغ و گسترش مذهب تشيع فراهم آوردند.
توسعه عزاي عاشورا از صفويه تا امروز
با تاسيس حكومت صفويه و رسمي شدن مذهب تشيع توسط شاه اسماعيل اول مراسم سوگواري و عزاداري براي امام حسين(ع) وارد مرحله جديدي شد، به‌طوري‌كه سلاطين و زمامداران صفوي به عنوان مجري و عوامل اصلي برگزاري و گسترش اين‌گونه مراسم در ايران عصر صفوي شدند، چنان‌كه در دهه اول محرم همه افراد جامعه اعم از اعلي ‌و ادني در مراسم شركت مي‌كردند. تبليغ براي برگزاري مراسم عزاداري توسط شاهان صفوي در واقع ابزاري براي تثبيت و گسترش مذهب تشيع در ايران بود.
شاه اسماعيل صفوي در مقابل تركان عثماني كه مذهب تسنن داشتند با رسمي كردن مذهب تشيع يگانه راه وحدت ملي و گردآوري ايرانيان را به ‌دور هم در تجديد شعارهاي شيعه تشخيص داده بود. دكتر شريعتي درباره راهكار آنان براي پيشبرد اهداف‌شان بر اين باور است كه صفويه شاهكار عجيبي كه كرد اين بود كه شيعه، خون و شهادت و قيام، يعني تشيع عاشورا را نگاه داشت و حسين(ع) را محور همه تبليغاتش كرد و علي(ع) را مظهر همه نهضتش معرفي كرد و كاري كرد كه شديدترين حالت تحريك و شور و حركتش را شيعه حفظ كند و در هرسال دو ماه محرم و صفر و حتي تمام سال را از عاشورا دم زند. درنتيجه سلاطين صفوي براي آشناكردن و پيوند دادن مردم تازه شيعه شده از اين‌گونه مراسم به عنوان ابزاري براي ارتباط برقرار كردن مردم با عقايد شيعه استفاده كردند. چنانچه با تصويرسازي و مجسم ساختن آن حوادث، باعث برانگيختن احساسات مردم شدند و از اين نيروي عظيم و فوران شده در جهت پيشبرد اهداف خود سود جستند. شايد بتوان اين سخن را اين گونه تعبير كرد كه اينان با استفاده از اين‌گونه مراسم زمينه‌اي فراهم آورند به عنوان عامل و رهبر گسترش عقايد ائمه معصومين و به‌ نوعي خود را به عنوان جانشينان بر حق پيامبر(ص) معرفي نمودند و زمينه را براي ادامه حيات سياسي‌شان فراهم آوردند.
  كلام اباعبدالله الحسين(ع) در آخرين لحظات، قبل از شهادت خطاب به فرزندش امام زين‌العابدين(ع) كه فرمود: «اي فرزندم به شيعيانم سلام مرا برسان و به آنان بگو، پدرم غريب و دور از وطن و در راه خدا شهيد شد، او را ندبه كنيد و بر او گريه و عزاداري نماييد.»
  عزاداري شيعيان براي سيدالشهدا(ع) امر جديدي محسوب نمي‌شود، بلكه در زمان حيات رسول اكرم (ص) نيز عزاداري رواج داشته است. ابن‌هشام در كتاب سيره‌النبويه مي‌نويسد: بعد از تمام شدن جنگ احد كه رسول خدا به خانه خود مي‌رفت، عبورش به محله بني عبدالاشهل و بني ظفر افتاد و صداي زنان آنها كه بر كشتگان‌شان گريه مي‌كردند به گوش آن حضرت خورد و موجب شد كه اشك بر صورت او نيز جاري گردد و در پي آن بفرمايد: ولي كسي نيست كه بر حمزه بگريد! سعد بن معاذ و اسيد بن حضير (روساي قبيله بني عبدالاشهل) پس از شنيدن كلام پيامبر به زنان قبيله‌شان دستور دادند لباس عزا بپوشند و به در مسجد بروند و در آن مكان براي حمزه اقامه عزا و ماتم كنند. پيامبر وقتي با اين صحنه مواجه شد براي سپاسگزاري از آنها فرمود: به خانه‌هاي خود بازگرديد، خداي‌تان رحمت كند كه به‌ خوبي مواسات خود را انجام داديد و همچنين محمد بن سعد كاتب واقدي در طبقات كبير آورده كه پيامبر در شهادت جعفر طيار گريست و براي عزاداران طعام تهيه كرد و براي شهداي موته نيز به‌ شدت اندوهگين شد. 
  عزاداري براي امام حسين عليه‌السلام از همان روز واقعه يعني عاشورا و از كربلا آغاز مي‌شود. بدون شك اولين افرادي كه در اين ماتم عظيم به سوگ نشسته‌اند اهل‌بيت امام حسين(ع) و قبيله بني‌هاشم بودند.
  شاهدان واقعه كربلا به بهترين شيوه قادر بودند كه زواياي آن حادثه غم‌بار را براي مردم شرح دهند و با اقامه عزاي امام حسين(ع) و يارانش، رسالت خود را در رسوا كردن حكومت به انجام رسانند و در اين زمينه امام‌سجاد(ع) فرزند امام حسين(ع) و ام‌كلثوم و حضرت زينب (س) خواهر آن امام شهيد در كربلا و كوفه و شام، ائمه اطهار عليهم‌السلام، ام‌السلمه همسر پيامبر در مدينه، جابر بن عبدالله انصاري در كربلا را اولين كساني ناميد كه سنت عزاداري براي امام را در نقاط مختلف مرسوم كردند.
  ابن قولويه روايت مي‌كند كه در زمان امام صادق(ع) اطراف كوفه و ديگر نواحي از زن و مرد براي زيارت قبر امام‌حسين(ع) و يارانش به كربلا مي‌رفتند و به قرائت قرآن، ذكر مصايب و نوحه‌گري و مرثيه‌سرايي مي‌پرداختند. همچنين در امالي صدوق آمده است كه امام صادق(ع) نيز به تشكيل مجلس عزاداري مي‌پرداختند و شيعيان را به عزاداري و مرثيه‌سرايي با حزن و اندوه و سوز امر مي‌نمودند و خود در مصيبت جدشان مي‌گريستند.
  با تشكيل حكومت علويان در طبرستان (۲۵۰ ق) رفته‌‌رفته مراسم عاشورا به ‌صورت يك فرهنگ بومي درآمد. در اين ميان نبايد نقش شهرهاي شيعه‌نشين ازجمله قم، ري، سبزوار و نيشابور را در انتقال و توسعه اين مراسم در ايران ناديده گرفت.
  ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ، ﺍﻣﺎﻣﺎﻥ ﻣﻌﺼﻮﻡ تقيهﺭﺍ 
ﺩﺭ پيشﮔﺮﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﯼ ﺟﻠﺴﺎﺕ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ. ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﻋﻠﻨﯽ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺍﻣﺎﻣﺖ ائمه ﺍﻃﻬﺎﺭ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﻗﺪ ﺍﻣﺎﻡ حسين(ع) ﺩﺭ ﮐﺮﺑﻼ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ مي‌شد ﻭ شيعيان ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻔﻆ ﺟﺎﻧﺸﺎﻥ ﺩﺭ ﺩﺍﺧﻞ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﺧﻮﺩ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ مي‌كردند. ﻧﻮﻉ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ نيز ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺷﮑﻞ مرثيه‌سرايي، گريستن ﻭ گرياندن ﺑﻮﺩ.
  در دولت آل‌بويه، امير معزالدوله صادركننده نخستين فرمان برگزاري علني و رسمي عزاداري عاشورا بود. 
  حاكمان فاطمي مصر، با اينكه با آل بويه رقيب بودند، ولي از روش آنان پيروي كردند و در روز عاشورا، عزاداري عمومي را براي امام حسين(ع) مرسوم كردند.
  ابوريحان بيروني كه در قرن چهارم مي‌زيسته در كتاب آثار الباقيه عن القرون الخاليه مي‌نويسد: «اما شيعيان در اين روز نوحه مي‌خوانند و مي‌گريند؛ اين مراسم، هم در مدينه السلام (بغداد) و هم در ساير شهرها و بلاد انجام مي‌گيرد.»