تبعات مرگ ملکه انگلستان

آرمان امروز| رضا پورحسين: ملکه انگليس در سن 96 سالگي درگذشت. اليزابت در سال 1951 و در زماني که وضعيت سلامتي جرج ششم رو به وخامت رفت و اليزابت به جاي او در رويدادهاي عمومي ظاهر مي‌شد براي بازديد از کانادا عازم اين سرزمين شد. اليزابت از آنجا راهي ايالات متحده شده بود تا با رئيس‌جمهوري آمريکا، هري ترومن، ديدار کند، منشي مخصوصش، مارتين چارتريس، پيش‌نويسي آماده کرده بود که در صورت مرگ شاه در زمان حضور اليزابت در کانادا به عنوان اعلاميه سلطنت او بخواند. در اوايل 1952، اليزابت و فيليپ براي بازديد از استراليا و نيوزيلند از راه کنيا راهي شدند. در 6 فوريه 1952، زماني که آن‌ها به تازگي به خانه خود در کنيا رسيده بودند، از بريتانيا نامه‌اي حاوي خبر درگذشت پادشاه و سلطنت اليزابت رسيد و اين رويداد به آغازي بر حکومت 70 ساله اليزابت بر امپراتوري بريتانيا در لحظات حساس جهاني شد. شخصي که پس از سال ها سلطنت بر بريتانيا درگذشت.  بلافاصله پس از درگذشت ملکه پسرش چارلز پادشاه بريتانيا اعلام شد. پادشاه چارلز در مورد مرگ مادرش ملکه اليزابت بيانيه اي صادر کرد و گفته است که درگذشت مادر عزيزم، براي من و همه اعضاي خانواده ام بزرگترين اندوه است و عميقا در سوگ درگذشت يک فرمانرواي گرامي و يک مادر بسيار عزيز سوگواري مي کنيم. با مرگ ملکه اليزابت دوم، پسرش چارلز 73 ساله به عنوان پادشاه جديد بريتانيا بر تخت خواهد نشست. بنا بر اعلام منابع خبري چارلز عنوان پادشاه چارلز سوم را براي خود به عنوان پادشاه بريتانيا برگزيده است. در اين ميان پيام تسليت رئيس جمهوري روسيه در لحظات اوليه درگذشت ملکه بريتانيا و توجه او به ديپلماسي ختم، نيز مورد توجه قرار گرفته است. در راستاي بررسي تحولات عرصه سياسي بريتانيا و عملکرد ملکه اليزابت، آرمان امروز گفت و گويي با محسن جليلوند، استاد روابط بين الملل داشته است که در ادامه مي خوانيد.
ملکه انگلستان در زمان حکومت خود با چه فراز و نشيب هايي رو به رو شد؟
ملکه انگلستان يکي از کهنترين زمامداران جهان بود که 70 سال در بريتانيا در راس قدرت بود و با توجه به شرايط انگليس پس از جنگ جهاني دوم و اتفاقاتي که براي جرج ششم رقم خورد، بر سر کار آمد. او پس از رسيدن به قدرت با چند بحران جدي در عرصه هاي مختلف مواجه شد. هندوستان پيش از دوران ملکه اليزابت استقلال پيدا کرد اما تبعات اين استقلال تا زمان ملکه اليزابت تداوم داشت و به يکي از چالش هاي جدي پيش روي او بدل شد. جنگ سرد و بحران هاي بين المللي اواخر قرن بيستم از ديگر اتفاقات مهم ديگري بود که در دوران ملکه اليزابت رقم خورد و براي بريتانيا دردسرهايي ايجاد کرد. نکته اي که در اين ميان حائز اهميت است اين بود که در دوران ملکه اليزابت شيوه حکمراني در بريتانيا به گونه اي بود که ايشان صرفا سلطنت مي کرد و ديگر اختيار انجام امور سياسي را نداشت. بر همين اساس ملکه اليزابت به عنوان عامل وحدت در بريتانيا بيشتر موثر بوده و شايد کم تر در ساير حوزه ها تاثيرگذار بود. ملکه اليزابت در برهه اي از زمان در بريتانيا به قدرت رسيده بود که اين کشور هر چه در توان داشت براي پيروزي در جنگ جهاني دوم هزينه کرده بود و ديگر آن ابرقدرت سابق نبود و کم کم جاي خود را به شوروي و آمريکا مي داد. با اين وجود ملکه اليزابت توانست به گونه اي و با ايفاي نقش ملکه بودن خود، بريتانياي کم توان را مديريت کند و از فروپاشي اين امپراتوري جلوگيري کند. ملکه اليزابت سلطنت کرد اما حکومت نکرد. او بر امپراتوري سلطه داشت که 30 درصد از کل خشکي هاي زمين به شکلي زير نظر او بودند و امروز چارلز نيز وارث همان زمين ها خواهد بود. کشورهايي نظير کانادا، استراليا و نيوزيلند نيز به صورت تشريفاتي همواره مسئولينشان توسط ملکه اليزابت تعيين مي شدند هر چند که به صورت نمادين رخ مي داد. ملکه اليزابت بواسطه همين دارايي هاي تشريفاتي تبديل به يک چهره مهم در جهان شده بود.
آيا سياست خارجي بريتانيا پس از درگذشت ملکه اليزابت و با روي کارآمدن چارلز، دستخوش تحولي جدي خواهد شد؟


سياست خارجي بريتانيا در سال هاي اخير طبق آن چه مشاهده شده است از سوي دولت ها تنظيم شده و تغيير سلطنت در بريتانيا تاثيري بر اين عرصه ندارد. با وجود اين که چارلز تنها شخصي از خانواده سلطنتي بريتانيا بوده است که پس از انقلاب اسلامي به ايران آمده و در زلزله بم نيز کمک هايي به مردم زلزله زده ايران کرده بود اما با توجه به افزايش قدرت دولت ها در بريتانيا ، بعيد به نظر مي رسد تاثيري جدي بر سياست خارجي بريتانيا به خصوص در رابطه با ايران بگذارد. بر همين اساس نمي توان گفت که درگذشت ملکه اليزابت تاثيري منفي يا مثبت بر روابط ايران و بريتانيا داشته باشد.
ديپلماسي ختم و مقوله اي تحت عنوان بهبود روابط في ما بين در شرايط سخت آيا در قبال مرگ ملکه اليزابت نيز صدق مي کند؟
پس از درگذشت ملکه اليزابت شاهد بوديم که پوتين پيامي تسليت براي سران بريتانيا ارسال کرد که مشخصا جايگاه او سبب شده تا چنين پيامي ارسال کند زيرا هم شخصيتي تاثيرگذار و هم کشورش يک سرزمين بزرگ در جهان امروز است. در اين ميان ايران هيچ رابطه خاصي با ملکه بريتانيا نداشته و دو کشور نيز سطح روابطشان در پايين تر حد ممکن است و بر همين اساس نه مرگ ملکه براي ايران اهميتي داشته  و نه تسليت گفتن ايران براي بريتانيا اهميتي خواهد داشت. جک استراو يک نقل قول در اين خصوص دارد که مي گويد هميشه کار کار انگليسي هاست و بر همين اساس احتمالا رابطه اي نيز شکل نگيرد. ايران سال ها ذيل فشار بريتانيا بوده و بواسطه قرارداد 1917 نيز نزديک بود ايران به مستعمره بريتانيا تبديل شود. اتفاقي که بعدها سبب شد تا تقابل ايران و بريتانيا در دولت مصدق به اوج خود برسد و بر همين مبني امروز دو کشور خيلي روابط نزديکي با توجه به اين تاريخ با يکديگر ندارند. فارغ از اين مسائل ايران در روابط خارجي خود متفاوت از ساير کشورها عمل مي کند و همين امر سبب شده تا فرصت ها در حوزه ديپلماسي از بين برود. بريتانيا در دو جنگ جهاني پيروز شده و امروز عضو دائم شوراي امنيت سازمان ملل است و با وجود اين که نامشان پشت آمريکا ذکر مي شود اما همچنان قدرتي تاثيرگذار در خاورميانه و جهان هستند که با توجه به ساختاري که در نظام سياسي خود دارند، اين رويه ادامه خواهد داشت.