برنامه هفتم و بزنگاه اولویت بندی

سرانجام دیروز سیاست های کلی برنامه هفتم توسعه ابلاغ شد تا فرایند تدوین برنامه توسعه آغاز شود. این بار با مجموعه ای خلاصه تر از الزامات سیاستی مواجه هستیم که نشان دهنده تغییر رویکرد از برنامه ریزی برای همه چیز به برنامه ریزی برای موضوعات اصلی و کلیدی است. از این منظر برنامه هفتم یک گام رو به جلو نسبت به برنامه های قبلی دارد. موضوع مهم دیگر اشاره رهبر معظم انقلاب در مقدمه ابلاغیه به تحقق برخی شاخص ها و احکام اشاره نشده در متن ابلاغیه در حد وسع و امکانات دولت است. این موضوع نشان می دهد که سیاست گذاری برنامه هفتم سعی دارد با نگاه واقع بینانه تر و مطابق با مقتضیات اجرایی، برنامه را پیش ببرد.
دیگر مولفه مهم سیاست های کلی برنامه هفتم تاکید بر اجرای چند طرح عظیم اقتصادی ملی و پیشران است. ادبیات اتکا به طرح های پیشران در سیاست های توسعه صنعتی به این موضوع اشاره دارد که برخی ابرپروژه ها و طرح‌های کلان و بزرگ، به شرط انتخاب درست و طراحی مناسب اجزای آن می توانند به مثابه لوکوموتیو، سایر واگن های اقتصاد کشور را به حرکت درآورند. انتخاب این طرح های پیشران باید مبتنی بر مزیت های بین المللی و نیازهای داخلی باشد. به عنوان مثال تکمیل راهگذرهای «شمال - جنوب» و راهگذر چینی ها مبتنی بر ایده «یک کمربند - یک راه» می تواند علاوه بر تقویت مزیت اقتصادی ترانزیت و عبور کالا و انرژی از مسیر ایران، موجب تکمیل زیرساخت‌های حمل و نقل و حتی ایجاد بسترهایی از شهرنشینی در این مسیر شود. به عنوان مثال سواحل عمان با هدف تکمیل راهگذر شمال - جنوب می تواند پذیرای شهرهای جدید و بستری از شهرنشینی باشد. همچنین می توان طیف وسیعی از پروژه های ریلی و جاده ای و بندری کشور را با جذب سرمایه‌های خارجی ذی نفعان خارجی راهگذرها، تکمیل کرد.با این حال همچنان مهم ترین ابهام در مسیر طراحی برنامه های توسعه، عبور از آن چه روی کاغذ می آید به آن چه در عمل باید اجرایی شود، است. مهم ترین الزام برای رسیدن به این هدف، انتخاب اولویت هاست. دستگاه های مختلف در تدوین برنامه های توسعه و سپس تدوینبودجه‌ها، همواره سعی دارند اولویت های خود را به عنوان اولویت های کشور جا بزنند. این در حالی است که درس نخست اقتصاد، انتخاب بین گزینه های نامحدود برای اختصاص منابع محدود است و از همین رو ناگزیر از اولویت بندی هستیم. نظام برنامه ریزی ما در دولت و مجلس باید دست به انتخاب بزند، این که در حوزه صنایع، کدام صنایع را دارای اولویت می داند و آن ها را توسعه دهد. در زمینه تکمیل راه ها، کدام راه ها را اولویت می داند، در زمینه محصولات کشاورزی، یارانه را به کدام بخش ها می دهد و متناسب با منابع آبی، کدام بخش ها را می خواهد توسعه دهد. در بخش خدمات، کدام رسته ها را اولویت کشور می‌داند و برمبنای چه منطقی این رسته ها انتخاب می شوند.
کوتاه سخن این که برنامه ریزی، جای گنجاندن همه آمال ها و آرزوها نیست. واقع بینی و انتخاب مبتنی بر آن الزام می کند که سراغ بخش های مهمی برویم که فعال کردن آن ها بتواند دیگر بخش ها را به تحرک وا دارد. این مسئله باید بین متولیان تدوین برنامه و دولت و مجلس به یک اجماع تبدیل شود و از هر حرکتی که در زمینه تدوین و تصویب لایحه برنامه هفتم توسعه خلاف این روند است، پرهیز شود.