اخبار ویژه

  دفاع وقیحانه از سارق زورگیر با سابقه ۱۰۰ فقره سرقت به عنف
سایت وابسته به مدعیان اصلاح‌طلبی با تردید‌افکنی درباره اعدام زورگیران نوشت: آیا زورگیری با اعدام تمام می‌شود؟
«عصر ایران» نوشت: «جوان زورگیر اتوبان نیایش به اعدام محکوم شد؛ درست مثل دو جوانی که در سال 91 بعد از انتشار فیلم دزدی‌شان از شهروندی در خیابان ایرانشهر پایتخت، اعدام شدند. هر دو این حکم‌ها وقتی صادر شد که فیلم دزدی این زورگیرها رسانه‌ای و افکار عمومی از پلیس و قوه قضائیه، امنیت اجتماعی را مطالبه کرد. از جنبه حقوقی که آیا حکم متناسب با جرمی که به وقوع پیوسته است یا خیر، حرفی نمی‌زنم چون سواد آن را ندارم، اما می‌توانم یک سؤال ساده را مطرح کنم که آیا این اعدام‌ها به زورگیری خاتمه می‌دهد یا خیر؟
پاسخ به شدت روشن است. اگر اعدام تاثیرگذار بود که همان سال 91 باید داستان سرقت‌های این چنینی به پایان می‌رسید. قطعا بعد از اعدام این جوان هم داستان زورگیری ادامه می‌یابد. مسئله، دردی است که به جان کشور افتاده و باید راه‌حلی برای آن پیدا کرد. اینکه این روزها تعداد زورگیری‌ بیشتر شده است و هر لحظه دوست یا آشنایی خبر از سرقت تلفن همراهش را در خیابان می‌دهد یا رسانه‌ها پر شده از اخبار زورگیری در مکان‌های خلوت و البته اتوبان‌های شلوغ، نشان از وضعیت بد اقتصادی کشور دارد.


فقر باعث نمی‌شود صورت همه آدم‌ها برای حفظ آبرو به سرخی بزند، برخی از سر ناچاری برای تامین معیشت زندگی خود به زندگی دیگران می‌زنند. شاید اگر شرایط کشور عادی باشد، شاید آنها هیچ وقت دزدی را تجربه نکنند.
نکته بعدی این است که آن‌قدر فاصله طبقاتی در کشور زیاد شده که برخی از جوانان برای رسیدن به آنچه ندارند، دست به دزدی می‌زنند. وقتی می‌بینند نمی‌توانند به‌گونه‌ای عادی به خواسته‌های خود برسند، مسیر را دور می‌زنند و فکر می‌کنند با دزدی به آنچه می‌خواهند می‌رسند.
اقتصاد بیمار می‌تواند جامعه را دچار سرطانی مهلک کند که هیچ راه درمانی برای آن وجود ندارد. اعدام‌ زورگیران مثل مُسکنی است که برای یک ساعت درد دندان کرم‌خورده را ساکت می‌کند ولی بعد از یک ساعت آش همان آش است و کاسه همان کاسه. برای خوب شدن درد دندان باید به دندانپزشک مراجعه کنیم و  دندان خراب شده را ترمیم کرده و زمینه فساد مجدد را مرتفع کنیم».
حمایت نویسنده از زورگیر اتوبان نیایش در حالی است که این زورگیر اولین بارش نبوده، بلکه بنابر گزارش رئیس پلیس آگاهی تهران، سابقه ۱۰۰ فقره سرقت به عنف در سطح خیابان‌های شهر داشته و شاکیان بسیاری دارد.
نکته دوم این است که نویسنده با وجود اذعان به بی‌سوادی، ادعا می‌کند که مجازات اعدام، زورگیری را متوقف نمی‌کند. با این استدلال که مجازات نباید کرد مگر اینکه وقوع جرم را متوقف کند، هیچ مجازاتی را برای هیچ جرمی نمی‌توان تعیین و اعمال کرد؛ چرا که مجازات‌های قانونی نوعا اعمال جرم را متوقف نمی‌کنند بلکه کاهش می‌دهند. به‌عنوان مثال جریمه‌های سنگین رانندگی، موجب توقف (صفر شدن) ارتکاب برخی جرم‌های خطرناک نمی‌شود، همچنان که دیگر جریمه‌ها و مجازات‌ها در حوزه‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی و امنیتی. اما در عین حال همین مجازات‌ها، موجب می‌شود افراد بسیاری که در معرض ارتکاب جرم قرار داشتند، منصرف شوند.
نکته سوم، القای این مطلب است که چون در کشور مشکلات اقتصادی داریم، بنابراین حق با مجرمان- آن هم مجرمان جنایتکار و سابقه‌دار- است! در این صورت، هر کسی می‌تواند مرتکب هر جرمی بشود و حتی آدم بکشد و ترس به جان مردم بیندازد، اما هنگامی که گرفتار شد، از خود رفع مسئولیت کند و به گردن وضعیت اقتصادی بیندازد! آیا در این صورت، سنگ روی سنگ بند می‌شود. با نسخه این رسانه اجاره‌ای غربگرا، از فردا هر کس می‌تواند متعرض مال و جان مردم شود، و مجوزی هم داشته باشد مبنی بر اینکه مشکل اقتصادی دارد!
نکته چهارم، سهم محافل شبه اصلاح‌طلب و غربگرا در ایجاد نابسامانی‌های اقتصادی و ناهنجاری‌های اجتماعی از یک طرف، و حمایت از مجرمان خشن از طرف دیگر است. کسی تردید ندارد که مشکلات اقتصادی موجود، محصول سوءمدیریت فاجعه‌بار دولت مدعی اعتدال و اصلاحات است. از سوی دیگر، همین محافل در فضای رسانه‌ای و سیاسی و فرهنگی، بی‌ایمانی و لاابالی‌گری اعتقادی را ترویج می‌کنند که خروجی آن، مباح بودن تعرض به حریم دیگران به هر شکل و در هر مقیاس است. بعد سوم ماجرا این است که محافل مذکور با اصرار بر حمایت از مجرمان و ایجاد حاشیه امنیت برای آنها، به ترویج جرم و جنایت کمک می‌کنند که البته این هم ماموریت نیابتی برخی از آنهاست. چه تسلیتی؟ مرگ ملکه بدنام انگلیس جای تبریک دارد
تسلیت نگفتن جمهوری اسلامی ایران برای مرگ ملکه جنایتکار و بدنام انگلیس، سایت اجاره‌ای غربگدا را ناراحت کرد.
سایت حق العمل کار عصر ایران در نوشته‌ای با عنوان «پرهیز رئیسی از تسلیت درگذشت ملکه؛ سیاسی، تاریخی یا واکنشی؟»، می‌نویسد: «صحبت از عرف دیپلماتیک است نه سوابق سیاسی و کافی است به یاد‌آوریم 8 سال پس از پایان جنگ ایران و عراق صدام‌حسین رئیس‌جمهوری وقت عراق را‌هاشمی رفسنجانی برای شرکت در سازمان کنفرانس اسلامی به تهران دعوت کرد.
مقامات جمهوری اسلامی ایران درباره درگذشت ملکه انگلیس سکوت کرده‌اند و هر چند دو کشور ایران و انگلستان رابطه دارند و بریتانیا یکی از طرف‌های مذاکرات احیای برجام با ایران است و بر خلاف ایالات متحده، تهران هیچ‌گاه از گفت‌و‌گوی مستقیم با لندن تن نزده، اما ابراهیم رئیسی رئیس‌جمهور پیام تسلیتی نفرستاده و حتی دفتر او نیز مبادرت به صدور اطلاعیه‌ای با مضامین تشریفاتی در این‌باره نکرده است حتی با مضمونی طعنه‌آمیز.
این سکوت و پرهیز برای ناظران و رسانه‌های خارجی قابل توجه بوده است. احتمالا تصور خواهد شد با توجه به نقش محوری لندن در تحریم‌های فلج‌کننده علیه ایران در 10 سال اخیر که اقتصاد ایران را دچار رشد صفر تا یک درصدی کرده  و انفعال در قبال دونالد ترامپ در حالی که رئیس‌جمهوری اعتدال‌گرای قبلی ایران دست دوستی به جانب اروپا دراز کرده بود یا به خاطر سابقۀ استعماری بریتانیا و ذهنیت منفی 200 ساله که حتی آخرین پادشاه ایران نسبت به انگلستان داشت، اگر رئیس‌جمهوری کنونی ایران پیام صادر می‌کرد غیر عادی بود نه سکوت آقای رئیسی و پرهیز او. اما در این یادداشت صحبت از عرف دیپلماتیک و دست کم تعارفات و پروتکل‌هاست. برای آن که به یاد‌آوریم تشریفات و اقتضائات چگونه خود را تحمیل می‌کنند کافی است به یاد‌آوریم 8 سال پس از پایان جنگ ایران و عراق‌هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهوری وقت ایران که دردوران جنگ علیه عراقِ صدام حسین جانشین فرمانده کل قوا بود همان صدام‌حسین را به عنوان رئیس‌جمهوری عراق (در پیامی که علیرضا مرندی وزیر بهداری به بغداد برد) برای شرکت در سازمان کنفرانس اسلامی به تهران دعوت کرد و شاید بتوان حدس زد که محمد خاتمی رئیس‌جمهوری بعدی ایران- میزبان اجلاس- خدا‌خدا می‌کرده صدام نیاید و البته نیامد! از منظر دیپلماتیک و نه سیاسی و تاریخی اما این اجتناب را می‌توان واکنش جمهوری اسلامی ایران به نوع مواجهۀ دربار و دولت بریتانیا به درگذشت امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران در 14 خرداد 1368 در 31 سال و سه ماه قبل دانست. چون آنها نیز سکوت کردند و تسلیت رسمی نفرستادند.
 آن سکوت و پرهیز به خاطر فضای خاص پس از فتوای امام خمینی برای قتل سلمان رشدی نویسندۀ انگلیسی هندی‌تبار بود که دولت بریتانیا برنتافت».
صرف نظر از جنایات انگلیس (کودتا، اشغالگری، غارت منابع ملت ایران) در قبل از انقلاب و یا حتی یک دهه قبل، آنچه نویسنده از قلم‌انداخته، خباثت‌ها و دشمنی‌های پایان ناپذیر رژیم سلطنتی انگلیس علیه ملت ما در همین ده پانزده سال گذشته است. از مشارکت در راه‌اندازی فتنه سبز و حمایت از گروهک‌های تروریستی مثل ریگی و تندر، تا میزبانی رسانه‌های معاند، حمایت از تحریم‌های آمریکایی، همراهی با جریان ترور دانشمندان ایرانی، کارشکنی در اجرای برجام، توقیف نفتکش ایرانی در جبل‌الطارق و... که سیاهه‌ای طولانی را شامل می‌شود. بنابراین غربگدایان باید خوشحال باشند که دولت جمهوری اسلامی ایران، هنوز مرگ ملکه بدنام انگلیس را تبریک نگفته است. بفرمایید غیر از فرافکنی چه هنر دیگری داشتید و دارید؟!
مسئولان دولت قبل درحالی دوباره به فضای سیاسی رسانه‌ای کشور بعد از یک‌سال بازگشته‌اند که ادعا می‌کردند هشت سال «اختیاری نداشتند»‌ اما با این وجود به میزهای خود چسبیده بودند!
جهان نیوز در این باره نوشت: بیرون از گود هستند و انتقادات را تا می‌توانند حواله دولت می‌کنند اما زمانی که دولت، مجلس و شورای شهر را در دست داشتند، در برابر انتقادات نسبت به بی‌عملی خود با یک تاکتیک فرافکنانه عنوان می‌کردند که دیگران نمی‌گذارند آنان کار کنند.
این روزها نیز همان رویه قدیمی را بعد از یک‌سال روی کار آمدن دولت سیزدهم در پیش گرفته‌اند و حسن روحانی رئیس‌دولت‌های یازدهم و دوازدهم برای توجیه اقدامات خود دست به کار شده و با شانه خالی کردن از مسئولیت‌ گذشته، تخریب را در پیش گرفته است. او سعی می‌کند مسئولیت گران شدن بنزین در آبان‌ماه را به گردن سایر دستگاه‌ها بیندازد و خود را از اجرای این طرح، بی‌خبر و مبرا نشان بدهد. وی اظهار می‌کند: «غروب جمعه عده‌ای تصمیم گرفتند، دولت را زمین بزنند. بعد‌ها افراد اصلی دستگیر شدند. بازجویی‌های آنها موجود است که می‌گویند از چه کسانی دستور گرفته بودند.»
جالب این‌جاست که در همان زمان نیز وی درخصوص گرانی بنزین مطرح می‌کرد که صبح جمعه از این موضوع آگاه شده و همین موضوع به یک ضرب‌المثل سیاسی درخصوص مدیریت ناکارآمد و بی‌مسئولیت تبدیل شد. جالب‌تر این که در همان دوران نیز این موضوع بر ضد دولت روحانی تمام شد زیرا افکار عمومی نه باور کرد که روحانی از گرانی بنزین خبر نداشته است و نه طرح این مسئله وجهه دولت را ترمیم کرد بلکه بیشتر نشان داد که دولت نه مسئولیت‌پذیر است و نه حتی اگر این موضوع باورپذیر باشد به نفع دولت بود که نشان دهد یک رئیس‌جمهور از زیرمجموعه خود آگاه نیست.
با این حال درحالی روحانی بازهم شیوه فرافکنانه و جا خالی دادن از مسئولیت‌هایش را یک سال بعد از دولت خود رها نمی‌کند که در این حیطه دولت سیزدهم به جهت مسئولیت‌پذیری در کارها، از سوی رهبر معظم انقلاب مورد تشویق قرار می‌گیرد.
این سناریو توسط دومین فرد دو دولت گذشته یعنی «اسحاق جهانگیری» هم با تاکتیک خاطره‌گویی که در جریان کارگزاران سازندگی مرسوم است، پیش گرفته شده است.
معاون اول دولت روحانی در کتاب تازه منتشرشده «بدون دود و آتش و خون» تلاش کرده تا همه گرفتاری‌های کنونی را ناشی از عملکرد اصولگرایان بداند؛ حال آنکه با یک بررسی کوتاه می‌توان دریافت که عملکرد دولت قبل در عرصه‌های مختلف اعم از سیاست داخلی، سیاست خارجی، اقتصاد و فرهنگ به چه میزان خسارت‌بار بوده است.
در این کتاب آمده است:‌ «دولت آقای روحانی ترکیب هر دو بود. از این نظر باید این دولت را موفق ارزیابی کنیم. توجه به روستاها، آزاد‌سازی سهام عدالت، کلنگ زنی طرح‌های جدید، افتتاح واقعی طرح‌های قبلی، تأمین نیازهای عمومی مردم و خیلی موارد دیگر در همین دولت اتفاق افتاد.» نزدیکانش همگی معتقدند که جهانگیری سیاستمداری صادق است و خودش را لابه‌لای شعارهای عوام‌فریب پنهان نمی‌کند: «همان موقع که برخی از آقایان با سیاه‌نمایی مشغول این بودند که برای خودشان هوادار جمع کنند، دولت تمام توانش را گذاشت که در جنگ اقتصادی دو کار مهم انجام دهد. مسئله اول اداره اقتصاد و مسئله دوم دور زدن تحریم‌ها بود».
گفته‌های این کتاب با واقعیات روز کشور خصوصا زمانی که دولت روحانی زمام امور را به دولت رئیسی تحویل می‌داد از زمین تا آسمان فرق دارد و این آسمان و ریسمان کردن‌ها بیشتر در راستای تاکتیک «دیگران نگذاشتند کار کنیم» در حال اجراست. رسانه‌های مدعی اصلاح‌طلبی، یک‌بار دیگر هم سعی کردند که جهانگیری را ناجی و دلسوز ایران معرفی کنند و با بر تن کردن لباس سوپرمن وی را نجات دهنده اقتصاد ایران معرفی کردند که از دل آن «دلار جهانگیری» به‌وجود آمد که دولت رئیسی و به‌ویژه بازار و مردم برای زدودن این زائده بزرگ اقتصادی تحت سیاست «حذف ارز ترجیحی»‌ متحمل مشکلات متعدد اقتصادی شدند.
چند باری در زمان دولت روحانی زمزمه‌های جهانگیری بلند شد و یکبار هم از سوی وی نقل شد که گفته است حتی توان تغییر منشی خود را هم ندارد. مرد مسئولیت‌های بدون مسئولیت حالا بیشتر با نقل قول‌های احساسی و بدون پشتوانه یک کتاب مطرح می‌کند که اختیاری نداشته اما تا پایان معاون اول روحانی باقی مانده است و دولتمردان روحانی «ترک فعل» کرده‌اند اما «ترک میز ریاست»‌ هرگز!
اگر نگاهی به کمی گذشته‌تر از دولت‌های روحانی در زمان دولت اصلاحات بیندازیم چشم‌اندازی از این تاکتیک نخ نما شده را زمانی که رئیس‌دولت اصلاحات با چشم‌گریان جلوی دوربین برای اخذ رای دوباره از مردم ظاهر شد و عنوان کرد که دیگرانی نگذاشتند که کار کند و در آن زمان ادبیات گروه‌های فشار از سوی ماشین تخریب رسانه‌ای و جنگ نرم دولت به جامعه پمپاژ می‌شد را می‌توان به خوبی به یاد آورد.