کاهش یک میلیونی جمعیت دانشجویان در ۴ سال!

جمعیت دانشجویی کشور در حال آب رفتن است! در حالی که جمعیت دانشجویی در سال تحصیلی ۹۶- ۹۵، ۴ میلیون و ۷۳ هزار و ۸۲۷ نفر بود، در سال تحصیلی ۱۴۰۰- ۱۳۹۹ به ۳ میلیون و ۱۷۳ هزار و ۷۷۹ کاهش یافته‌است و این روند کاهشی همچنان ادامه دارد. آب‌رفتن آمار جمعیت دانشجویی کشور از یک طرف از کاهش جمعیت جوان جامعه حکایت دارد و هشدار‌های جمعیتی را به شکلی عیان به نمایش می‌گذارد و از سوی دیگر نشان می‌دهد سکه تحصیلات دانشگاهی در نگاه مردم از رونق افتاده‌است. خیل عظیم بیکاران تحصیلکرده، جوانان و خانواده‌ها را به فکر انداخته تا به جای تحصیل در رشته‌هایی که آینده شغلی ندارند، به سراغ مشاغلی بروند که هم تحصیلات دانشگاهی نمی‌خواهد و هم درآمدش از درآمد مشاغل بسیاری از تحصیلکرده‌ها بیشتر است! جمعیت دانشجویی کشور سال به سال آب می‌رود. جامعه ایرانی رو به میانسالی می‌رود و دیگر جوان نیست. آمار جوانان رو به کاهش است و این کاهش آماری خودش را در روند رشد جمعیت دانشجویی هم نشان می‌دهد، اما این ماجرا فراتر از بحث‌های جمعیتی و از منظر اجتماعی، فرهنگی و از همه مهم‌تر اقتصادی قابل‌تحلیل است. بیکاری جوانان تحصیلکرده و عدم‌تناسب تحصیلات دانشگاهی با نیاز‌های بازار کار دیگر تحصیلات دانشگاهی را از مد انداخته‌است. حالا دیگر خانواده‌ها و جوانان بیشتر از آنکه به فکر پرستیژ اجتماعی تحصیلات عالیه باشند، به فکر درآمد و پولسازی هستند و این درآمدزایی خیلی وقت‌ها در بازار کار مشاغل ساده محقق می‌شود؛ مشاغلی که اصلاً نیازی به تحصیلات دانشگاهی ندارند. این موضوعی است که «جوان» پیشتر در گزارشی تحت عنوان «لیسانس از مد افتاد» آن را مورد واکاوی قرار داد.
آمار آب‌رفتن جمعیت دانشجویی
طبق آمارها، جمعیت دانشجویی در سال تحصیلی ۹۶- ۹۵، ۴ میلیون و ۷۳ هزار و ۸۲۷ نفر بود، اما این آمار در سال تحصیلی سال تحصیلی ۹۷ –۱۳۹۶ به ۳ میلیون و ۶۱۶ هزار و ۱۱۴ نفر کاهش یافت.
روند کاهشی جمعیت دانشجویی کشور در سال تحصیلی ۹۸- ۱۳۹۷ همچنان ادامه داشت و به ۳ میلیون و ۳۷۳ هزار و ۳۸۸ نفر رسید. تعداد دانشجویان کشور در سال تحصیلی ۹۹- ۱۳۹۸ نیز به ۳ میلیون و ۱۸۲ هزار و ۹۸۹ نفر رسید و دانشجویان باز هم کاهش استقبال از دانشگاه را نشان دادند.


آخرین آمار مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی وزارت علوم که به تازگی منتشر شده است و آخرین مبنای جمعیت دانشجویی کشور محسوب می‌شود، باز هم از کاهش جمعیت دانشجویی کشور سخن می‌گوید.
بر این اساس، در سال تحصیلی ۱۴۰۰- ۱۳۹۹ در دانشگاه‌های کشور ۳ میلیون و ۱۷۳ هزار و ۷۷۹ دانشجو داشتیم.
نیمی از کنکوری‌ها از خیر انتخاب رشته می‌گذرند
گزارش‌های سازمان سنجش هم نشان می‌دهد طی سال‌های اخیر بیش از ۵۰ درصد از کنکوری‌ها انتخاب رشته نکرده‌اند. سال گذشته بود که سازمان سنجش آموزش کشور اعلام کرد ۵۲ درصد داوطلبان کنکور سال ۱۴۰۰ که مجاز به انتخاب رشته شده‌بودند، از این کار صرف‌نظر کردند و عطای ورود به دانشگاه را به لقایش بخشیده‌اند. این روند کاهش انتخاب رشته کنکوری‌ها از سال ۱۳۹۰ آغاز شد و هر سال تعداد کمتری از داوطلبان کنکور انتخاب رشته کردند به گونه‌ای که سال ۹۷ بیش از ۶۰ درصد و سال ۹۸ بیش از ۵۴ درصد داوطلبان اقدام به انتخاب رشته کرده‌اند و سال ۹۹، ۴۶ درصد و سال گذشته هم همین ۴۶، ۴۷ درصد انتخاب رشته کردند و احتمال دارد امسال هم انتخاب رشته کنکور بیشتر آب برود. تنها ۱۰، ۱۵ درصد از کنکوری‌ها واقعاً خواهان رفتن به دانشگاه هستند و این ۱۰، ۱۵ درصد هم رقابتشان سر صندلی‌های خاص در دانشگاه‌های خاص و برتر است و بقیه داوطلبان هم اگر بخواهند به دانشگاه بروند، با فرش قرمز و صندلی‌های خالی فراوان مواجهند.
این بدین معناست که برای دهه هشتادی‌ها لیسانس گرفتن از مد افتاده و مانند دهه شصتی‌ها و دهه هفتادی‌ها به دنبال این نیستند که به هر قیمت و در هر رشته‌ای مدرک دانشگاهی بگیرند. شاید خیل بیکاران تحصیلکرده و بی‌پول، اصلی‌ترین مسئله‌ای باشد که تحصیلات دانشگاهی را در چشم این گروه از داوطلبان از سکه انداخته‌است. گذشته از این در شرایط کنونی جامعه، تحصیلات دانشگاهی دیگر معیار منزلت اجتماعی نیست و پارادایم‌های اجتماعی منزلت را از تحصیلات به پول تغییر داده‌است. هم بچه‌ها هم خانواده‌ها متوجه شده‌اند مسیر موفقیت و خوشبختی تنها از دانشگاه نمی‌گذرد و اصلاً قرار نیست همه افراد تحصیلات دانشگاهی داشته باشند.
علوم انسانی پرمتقاضی‌ترین رشته
از جمعیت دانشجویی که بگذریم، آن‌هایی هم که خواهان تحصیل در دانشگاه هستند، ترجیح می‌دهند در رشته‌هایی تحصیل کنند که احتمال شاغل شدنشان بیشتر است. پر دانشجوترین گروه تحصیلی دانشگاه‌ها را علوم انسانی با یک میلیون و ۶۱۶ هزار و ۷۴۲ دانشجو در سال تحصیلی ذکر شده یعنی ۱۴۰۰- ۱۳۹۹ تشکیل می‌دهد.
در رده‌های بعدی، علوم پایه با ۲۰۹ هزار و ۸۱ نفر، علوم پزشکی با ۲۴۹ هزار و ۱۳۱نفر، فنی و مهندسی با ۷۶۲ هزار و ۳۴۱نفر، کشاورزی و دامپزشکی با ۱۱۵ هزار و ۲۶۱نفر و هنر با ۲۲۱ هزار و ۴۹۳ نفر قرار دارد. نمودار مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی حکایت از آن دارد که ۵۱درصد دانشجویان در علوم انسانی، ۲۴درصد دانشجویان در فنی و مهندسی، ۸ درصد دانشجویان در علوم پزشکی، ۷ درصد در هنر، ۶ درصد علوم پایه و ۴ درصد در کشاورزی و دامپزشکی مشغول به تحصیل هستند.
گزارش آمار دانشجویان به تفکیک دوره‌های تحصیلی در کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد، دکتری حرفه‌ای و دکتری تخصصی نشان می‌دهد در کارشناسی، یک میلیون و ۹۸۱ هزار و ۵۰۰ نفر در حال تحصیل هستند. در رده‌های بعدی، کارشناسی ارشد با ۵۰۰هزار و ۴۷۱ دانشجو، کاردانی با ۴۲۵ هزار و ۵۹۵دانشجو، دکتری تخصصی با ۱۶۳هزار و ۹۳۴دانشجو و دکتری حرفه‌ای با ۱۰۲هزار و ۲۷۹ دانشجو ایستاده‌اند.
درصد‌های جمعیت دانشجویی در مقاطع تحصیلی نشان‌دهنده این نکته است که هم اکنون ۶۳ درصد جمعیت دانشجویی کشور در کارشناسی، ۱۶ درصد در کارشناسی ارشد، ۱۳درصد در کاردانی، ۵ درصد در دکتری تخصصی و ۳ درصد هم در دکتری حرفه‌ای مشغول به تحصیل هستند.
جامعه دیگر دانشگاه را تنها مسیر موفقیت نمی‌داند
محمد داوری، کارشناس حوزه آموزش در گفتگو با «جوان» با تأکید بر اینکه پدیده کنکور، پدیده‌ای تحمیلی توسط مافیای کنکور و نظام آموزشی ناکارآمد ما بر دانش‌آموزان است، می‌افزاید: «بسیاری افراد از اینکه کنکور و دانشگاه مسیر رسیدن به رفاه، آرامش و خوشبختی است، ناامید شده‌اند!»
به گفته داوری در دهه‌های گذشته فضا به گونه‌ای بود که دانشگاه و کنکور را بهشت موعود و رمز خوشبختی و موفقیت می‌دانستند، اما حالا گرایش و نگرش مادی‌گرایی حتی به دوره‌های متوسطه اول رسیده‌است و وقتی با دانش‌آموزان پایه نهم صحبت می‌کنید، به دنبال ملاک سطح درآمد و زمینه‌های شغلی هستند. وی تأکید می‌کند: «الان دیگر پز دکتر و مهندس بودن کارایی ندارد و این نگاه مادی‌گرایی موجب‌شده نگاه منزلتی به دانشگاه کمرنگ شود و پز اینکه چه ماشین و چه خانه‌ای دارید و آیا امکان سفر خارجی دارید؛ معیار منزلت اجتماعی‌شده و مدرک تحصیلی مانند گذشته منزلت‌آفرین نیست، بنابراین از منظر نگرشی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جایگاه دانشگاه در کشور کاهش پیدا کرده‌است. به خصوص دانشگاه‌های داخلی و اگر منزلتی باشد برای دانشگاه‌های خارج از کشور است.»
از نگاه داوری در حال حاضر حدود ۱۰ درصد رقابت برای برخی صندلی‌های خالی در رشته‌هایی همچون پزشکی وجود دارد، اما در ریاضی آمار قبولی بالای صد‌درصد است. البته جای خوشحالی است که به رشته‌های علوم انسانی اقبال بیشتر شده‌است.
فرصت یا تهدید؟!
کاهش جمعیت دانشجویی کشور انگار خیلی هم بد نیست و بیشتر در دل خود فرصت دارد تا تهدید!
داوری با تأکید بر اینکه مسیر موفقیت از دانشگاه نمی‌گذرد، می‌افزاید: «ضمناً قرار نیست هر‌کس دیپلم می‌گیرد، وارد دانشگاه شود و هیچ جای دنیا هم اینطور نیست. کارآموزی با ورود به بازار کار و فنی- حرفه‌ای و حتی ورود به آموزشگاه آزاد باید در کنار آموزش عمومی از کلاس دهم با حذف درس‌های غیر‌ضروری اتفاق بیفتد و دانش‌آموز برود مهارتی یاد بگیرد تا بتواند بعد از دیپلم جذب بازار کار شود، اما الان تناسبی بین رشته‌های تحصیلی، فارغ‌التحصیلان و تقاضای بازار کار وجود ندارد. تناسبی بین استعداد‌ها و علایق و رشته‌هایی که توسط جامعه و خانواده‌ها به بچه‌ها تحمیل می‌شود، وجود ندارد.»
این کارشناس حوزه آموزش تأکید می‌کند: «اگر بنا باشد همه به دانشگاه بروند پس حرفه‌های دیگری را که به تحصیلات عالی نیاز ندارند، باید از کجا بیاوریم؟ در حال حاضر نیرو‌هایی همچون نیرو‌های تأسیسات از افراد تجربی غیر‌متخصص تأمین می‌شود، در حالی که با تقویت مدارس فنی- حرفه‌ای می‌توان این مشکل را حل کرد، اما هنوز هم عده‌ای فکر می‌کنند کار و دانش و فنی- حرفه‌ای یعنی افراد بدون استعداد! این در حالی است که خیلی بیشتر از اینکه به دکتر و مهندس نیاز داشته‌باشیم، به تکنیسین نیاز داریم. اگر این‌ها کارت فنی- حرفه‌ای داشته باشند، وقتی وارد خانه ما هم می‌شوند از نظر امنیتی هم بهتر است، اما در این بخش هم در سیاستگذاری و هم در فرهنگ مشکل داریم و خود دانش‌آموزان هم نگاه‌شان به رشته‌های فنی - حرفه‌ای و کار و دانش مثبت نیست.»
ضرورت ارتقای کیفی تحصیلات در تمامی مقاطع
شاید باید آب‌رفتن جمعیت دانشجویی را به فال نیک گرفت! البته که برای تحقق تربیت نیروی ماهر و ورود به بازار کار بعد از مقطع متوسطه و بدون نیاز به تحصیلات دانشگاهی باید دروس دوره نظری و همچنین فنی- حرفه‌ای و کار و دانش بازنگری شود و به سمت مهارت‌محوری حرکت کنیم. همچنان که برای آنکه با تنزل بیش از پیش سطح تحصیلکردگان دانشگاهی مواجه نشویم، باید فکری برای کمیت و کیفیت دانشگاه‌ها و دانشجویانی که در آن‌ها تحصیل می‌کنند هم داشته باشیم.