نیازمندی بنیادین به کانون تفکر

محمدعلی نویدی - نیاز به کانون تفکر و محل و مجال اندیشه‌ورزی در یک جامعه، از ضرورت و لزوم اعتنا و اعتبار به عقلانیت و تامل و ژرف اندیشی و پرهیز از پیامدهای دراز آهنگ و پردامنه شتاب مندی و روزمرگی نشات می‌گیرد. در واقع، انسان موجودی است که با احساس و عاطفه و امور سهل الوصول و زودیاب «‌Easily‌» انس و الفت بیشتر و راحت تری دارد تا با امور دشوار یاب «‌Find difficult‌» و ژرف اندیش و تفکر انگیز. زیرا، احساس و حواس پنجگانه ظاهری و ملموس و مشهود نخستین سطح مماس با جهان واقعیت و امور انسانی و اجتماعی است. مثلاً، با چشم و بصر چیزی را می‌بیند و به همان دیدن ظاهری و خطاپذیر بسنده می کند و زحمت و سختی اندیشیدن و شناختن و تامل و تعمق به ابعاد و ژرفای آن را بخود نمی دهد و پیامد های آن را نمی سنجد و عجولانه عمل می‌کند و نتایج و آثار تلخ و بی فایده درو می‌نماید.
کار کانون تفکر، پرسشگری، کاوشگری، فهم ورزی، استدلال آوری، اثرمندی و دقت و توجه در حاق و حقیقت امور واقع است. مراد من، کانون تفکر با نعت و صفت آزاد اندیشانه و معرفت منشانه و متد مندانه و ژرف بینانه‌ است. نه کانون تفکر، سطحی و تحکم آمیز و دستورالعملی و مقلدانه. در کانون اندیشه ورزی آزادمنش، اصالت با اندیشه و علم و دانش و استحکام برهان و قوت اثرمندی است. و در کانون تفکر مقلد و مطیع، غرض و غایت پژوهش ها و نظر دهی ها و نشست ها، از قبل تعیین و تایید شده است، مثل فرق فلسفه و کلام. لذا، هر اندیشگاه، پژوهشگاه، و دانشگاه را نمی توان کانون تفکر نامید. پرسش این است که آن کانون تفکر چه نسبتی با انسان و انسانیت و زندگی و جامعه دارد؟ این وجه و خصلت خدمت انسانی و اجتماعی است که یک کانون تفکر حقیقی و آزاد را از کانون تفکر تعارف آمیز و کاذب و دستوری، ممتاز می کند. اندیشه ورزی و علم پژوهی، اساساً، به منظور یاری رسانی به آرامش انسانی است. شاید، بدین دلیل بوده است که پیامبر مکرم اسلام فرموده‌اند: یک ساعت فکر کردن بر هفتاد سال عبادت فضیلت دارد. تصور من این است که با ورود به ساحت تفکر و عقلانیت اثربخش، به ساحت انسانیت و حقیقت و فضیلت قرب پیدا می کنیم و از احساس و کم خردی به عقل و خردمندی بر می گشتیم و بسمت آدمیت سوق و میل پیدا می کنیم و از بعد و غربت انسانیت می کاهیم.
بنابراین کانون تفکر، مرکز فضیلت انسانی و علمی و عرصه امتیاز و اثر بشری است. گویی، با ورود به ساحت اندیشه، شالوده و بنیان سایر امور را راست و استوار می‌گردانیم و از وضعیت دمدمی و بی‌ثباتی و پریشانی و آشفتگی می‌رهانیم. معنی نیازمندی بنیادین به کانون تفکر، از همینجا قابل توجه و تفطن است، در چنین ساحتی انسان وضع و وضعیت تازه پیدا می کند و دیدگاه و منظر نو می یابد و اثر انسانی می‌تراود و امید می آفریند. شاید، خردمندان و حکیمان و اندیشه ورزان به همین اعتبار و اهمیت و ارزش عقل و خرد عنایت داشتند و آن را رکن رکین و اس الاساس دانسته اند و در این ره جان‌ها داده اند. کانون تفکر، قاعده و بنیاد تدبیر و تدبیر شالوده و جوهر اداره امور مردم و حفظ آرامش اثربخش است. کانون تفکر، بهره مندی از نیروی عقل و عقلانیت در زندگی انسان است که بدیل و بازگشتی برای آن نیست. کانون تفکر، مرکز ایده پردازی و نوآوری و خلاقیت است برای زندگی سازی و مکرمت و بزرگی انسان و انسانیت. زندگی سازی کجا، مرگ آوری کجا!.
خلاصه مطلب اینکه، بشر برای اینکه عاقلانه تر و اندیشه ورزانه تر و بهتر و با کیفیت تر و نیز با فضیلت زندگی کند به عقل ورزی و تفکر نیاز بنیادین دارد. انسان برای اینکه امتیاز و اثر انسانی خود را حفظ کند به کانون تفکر نیازمند است. آدمی برای شناخت عمیق و دقیق مسائل و موضوعات مرتبط با زندگی و جامعه به کانون تفکر و علم حاجتمند می باشد. کار کانون تفکر، تنها هدایت پژوهش‌ها و تحقیقات بی اثر و ثمر «‌Ineffective‌» نیست، بلکه کانون تفکر، مرکز و معدن دانایی و اثرگذاری در زندگی انسان است. کانون تفکر، باشگاه عقل پروری و اندیشه ورزی و اثربخشی است.