روزنامه خراسان
1401/06/28
خانه متروکهای که به عمارت آرامش تبدیل شد
در زمانهای که خرید خانه برای عده زیادی به رویا تبدیل شده، هنوز هم میتوان با مبالغی بسیار کمتر از آنچه در سایتها و بنگاهها میبینیم و میشنویم، صاحب خانه شد. البته به این راحتی نیست و داشتن یک مبلغ اولیه بهاضافه صبر و سختکوشی هم لازم است. همراه با ترک کردن عادتهایی مثل سکونت در شهر بزرگ، نزدیکی به خانواده و تحمل موقتی بعضی سختیها. چندی پیش در اینستاگرام با صفحه یک خانه زیبا در اسکوی آذربایجان شرقی آشنا شدم که صاحب آن، مراحل بازسازیاش را برای مخاطبان به نمایش گذاشتهبود. با صاحب خانه تماس گرفتم و از چندوچون کارش پرسیدم. او گفت برای تبدیل یک خانه متروکه به یک عمارت زیبا و دلربا، که بهقول خودش بهدرد لوکیشن فیلمهای ترسناک میخورده، زحمت زیادی کشیده و هنوز هم مشغول است. پرونده امروز مناسب کسانی است که به معماری قدیمی و خانههای بزرگ علاقه دارند.داستان خرید عمارت
وقتی تماس گرفتم و صحبت کردیم، از شنیدن لهجه زیبای آذریاش لذت بردم و از زحمتهایی که کشیدهبود، تعجب کردم. آقای «شهرام رهنوردی»، متولد 1358 و ساکن تبریز میگوید: «مدیر یک موسسه حقوقی داوری هستم. من و همسرم یک دختر حدود 4ساله داریم و به امید خدا منتظر فرزند دیگری هم هستیم. خوشبختانه با همسرم خیلی تفاهم داریم. به ویژه در زمینه علاقه به هر آنچه که قدیمی است؛ از وسایل قدیمی گرفته تا ماشین و خانه و... مثلا یکی از علاقههای من خرید خودروهای قدیمی و بازسازی آنهاست که بعد میفروشم.» برایم جالب است بدانم چطور یک جوان توانسته این خانه را بخرد. داستان خرید «عمارت آرامش» را از او میپرسم که اینطور پاسخ میدهد: «من تبریزی هستم و خانواده همسرم اصالتا اهل اسکو هستند. در یک طبقه از خانه پدریام ساکن بودیم، کنار مادرم. ما در تبریز یک دانگ زمین حدود 55متری داشتیم بهاضافه یک باغ کوچک بادام در حاشیه شهر. زمین کوچک را گذاشتهبودیم تا با فروش آن آپارتمان بخریم. باغ هم قیمتی نداشت و به حال خودش رها کردهبودیم. در محله مادربزرگ همسرم در اسکو یک خانه قدیمی بود که به ما پیشنهاد دادند آن را بخریم. ولی چون بزرگ بود، نمیتوانستیم جلو برویم. از اسکو تا تبریز نیمساعت راه است. با همسرم نشستیم فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم تا وقتی با بقیه مالکان آن زمین به تفاهم برسیم و بفروشیم و خانه بخریم یا بسازیم و... خیلی زمان خواهدگذشت و حتی ممکن است به نتیجه نرسیم. پس چرا الان ریسک نکنیم؟ این عمارت هم یک خانه قدیمی بهقول معروف اشرافی بود که بیشتر ورثهاش خارج از کشور بودند. بالاخره به کمک پدر همسرم ورثه را با مکافات پیدا کردیم و آن زمین کوچک و باغ را فروختیم و توانستیم اینجا را بخریم.»
بعد از خرید فهمیدیم چه خریدهایم!
از او میخواهم که مشخصات خانه و شرایط خریدش را برایمان بگوید، توضیح میدهد: «از سال 1394 که مادر خانواده صاحب قبلی این عمارت فوت کردهبود، خانه خالی مانده بود و فقط یک سرایدار در طبقه پایین آن زندگی میکرد. خانه 1260متر عرصه و 400متر زیربنا دارد، بهاضافه یک کارخانه قدیمی که پشت خانه است. سند کارخانه جدا بود که با خانه آن را هم خریدیم و میخواهیم بههم وصل کنیم. خانه در یک کوچه اختصاصی است و سمت راست آن کلا متعلق به این عمارت است. یک در به کارخانه دارد، یکی به خانه و در آخری هم به باغ پشتی عمارت باز میشود. کوچه ماشینرو نیست، چون زمان حمله روسها عرض کوچه را باریک گرفتهبودند تا اسبسواران نتوانند در آن دور بزنند و برای خانهها مزاحمت ایجاد کنند. سال 1399 این خانه را 470میلیون تومان خریدیم. براساس متراژ هم به ما نفروختند، گفتند کلا به این مبلغ. آن زمان مبلغ مناسبی بود و یکی از دوستانم با این مبلغ همان زمان یک آپارتمان 110متری خریدهبود. باغ بادام را 100میلیون فروختم و آن یک دانگ زمین را هم 370میلیون تومان. ما حتی باغ پشتی عمارت را هم ندیدهبودیم، چون قفل درهایش زنگ زده و درختهایش هم مثل جنگل رشد کردهبود و داخلش دیده نمیشد. بعد از خریدن آنجا قفلها را شکستیم و دیدیم چه خریدهایم! کارخانه پشتی هم ریسندگی پارچه بودهاست؛ یک نوع روسری ابریشمی اسکویی که معروف است. هنوز بعضی وسایل کارخانه هم در آنجاست، ولی چون سقفش ریخته، وسایل همان زیر مانده تا بعد بااحتیاط برویم و ببینیم چه خبر است.»
مراحل بازسازی عمارت
در عکسها و فیلمهایی که از قبل و بعد بازسازی خانه دیدم، مشخص بود آقای رهنوردی برای تبدیل آن خانه متروکه و مخروبه به این عمارت زیبا، زحمت زیادی کشیدهاست. خودش مراحل کار را اینطور توضیح میدهد: «عمارت درحال خراب شدن بود. در این سه سالی که خانه را خریدهایم، شروع به بازسازی آن کردهایم ولی چون بزرگ است زمان بیشتری برای تکمیل آن لازم داریم. میخواهیم بهروش سنتی بازسازی کنیم که بهدلیل گرانی مصالح و کارگر فعلا دست نگه داشتهایم. خیلی از کارها را خودم و برادرم و دوستانم انجام دادهایم. تا امروز حدود 400میلیون تومان هزینه کردهایم. بازسازی طبقه بالا تمام شدهاست. بازسازی طبقه پایین هم که شامل سرداب و مطبخ است -آن زمان با هیزم آشپزی میکردند- بهزودی تمام میشود. مطبخ را به همان شکل قدیم نگه داشتهایم. انبار نان و سیلوی گندم داریم. سه تا تنور داریم با اتاق کرسی. سقف طبقه پایین طاقی است و اجرایش هم مشکل است. در طبقه پایین سردابی داریم که پنجرهای به باغ پشتی و روی سقفش هم هواکش دارد. بیش از 100سال پیش سقف آنجا را طاقیشکل درست کردهاند. معمار و مهندس که آوردهبودیم، میگفتند نمیدانیم چطور آن را ساختهاند. از یک پیرمرد قدیمی پرسیدم، گفت با قالب خاکی سقف را درست میکردند. الان دور سرداب را سکو زدهایم که عصرها چای میخوریم یا با دوستان آنجا مافیا بازی میکنیم، تا بعد ببینیم چه کار باید بکنیم.»
عمارت کاربریهای دیگری هم دارد
برایم سوال پیش آمده که خانه با این مشخصات میتواند کاربریهای دیگری هم داشتهباشد یا نه، آقای رهنوردی پاسخ میدهد: «علاوهبر اینکه ما در آن زندگی و از مهمانان پذیرایی میکنیم، از عمارت برای عکاسی هم استفاده میشود مثلا عدهای برای عکاسی تبلیغات محصولاتشان میآیند.
یکبار برای تصویربرداری کلیپ موسیقی آمدند. برای ساخت فیلم و سریال هم آمدهاند. لوکیشن باغ و کارخانه پشتش بهدرد فیلمهای ترسناک میخورد، بهویژه آن اوایل که خیلی به سرووضعش نرسیدهبودیم ولی چون عوامل فیلم روزهای زیادی میخواستند بمانند، نشد با آنها همکاری کنیم. حتی برای عکاسی کودک و عروس و داماد هم میآیند. البته الان منتظریم بازسازی تمام بشود تا تصمیم بزرگتری برایش بگیریم. برای قسمت کارخانه هم برنامه داریم که آنجا را بعد از بازسازی به شغلهای مرتبط و سنتی بدهیم. مثلا کارگاههای معرق یا کاشیسازی سنتی و... فعلا فکر و ذکرم تکمیل بازسازی است.»
عمارتی سبز و سازگار با محیطزیست
معماری قدیمی طوری بوده که خانهها سازگاری زیادی با طبیعت داشتهباشند. خانههای قدیمی بهاصطلاح «سبز» بودهاند، یعنی دوستدار محیطزیست. آقای رهنوردی درباره این ویژگی عمارت توضیح میدهد: «طراحی این خانهها طوری است که با محیطزیست سازگار است. طبقه بالا، خانه تابستانی است. عمارت، وسط حیاط است، پنجرههای دو طرف خانه باز میشوند و در فصل گرم به کولر نیازی نداریم. سقف طبقه پایین هم کوتاه است و آنجا خانه زمستانی بوده تا گرمتر باشد. همه مصالح طبیعی است. در این خانه از سیمان استفاده نشده و فقط با سنگ، آهک، ساروج و چوب ساخته شدهاست. نردهها بدون جوشکاری وصل شده و از هنر شکلدهی و گیره استفاده کردهاند. ضخامت دیوارها حدود یک متر است چون ستون ندارد و از خشت خام استفاده شدهاست. اسکو زمستانهای سختی دارد ولی باورکردنی نیست که بهدلیل معماری و ضخامت دیوارها، همه فضای خانه به آن بزرگی را با دو تا بخاری روی شعله خیلی کم گرم میکنیم. انبار غلهمان که یک تن گندم در آن جا میگیرد، از چوب روسی ساخته شده و لولاهای درهایش بدون جوشکاری است.» او درباره فضای سبز خانه هم توضیح میدهد: «هر 15روز 35دقیقه آب چشمه داریم برای آبیاری باغ و بعد به خانههای همسایه میرود. اینجا لولهکشی شهر هم برای آشامیدن دارد. گاز، برق، تلفن و چاه عمیق به قدمت 100سال دارد که باید لای روبی شود. در عمارت از قبل درخت فندق، آلبالو و گردو بهصورت خود رو وجود داشت ولی چون چندسالی به آنها نرسیده بودند، درحال خشک شدن بودند. مهندس کشاورزی آوردم و طبق توصیههایش درختها را هرس و سم پاشی کردم که زنده شدند. چون درختها اصل و نسب داشتند، نیازی به پیوندزدن نداشتند و محصول هم دادهاند. الان هم سیب توسرخ، ازگیل، به، زردآلو، گیلاس، شاتوت و... کاشتهایم که با آبوهوای اینجا سازگار باشد.»
خانههای قدیمی «روح» دارند
میپرسم این عمارت چه دارد که شما را مشتاق به خرید و بازسازیاش کرد؟ پاسخ میدهد: «اگر کمی مطالعه کنیم یا خانههای قدیمی را ببینیم، متوجه میشویم حالوهوای دیگری دارند. انگار زنده هستند و با آدم صحبت میکنند. الان دوستانمان که برای بازدید میآیند میگویند ما خانه قدیمی دیدهایم ولی این خانه انگار روح و انرژی مثبت دارد. الان آپارتمانهای کوچک که حتی حیاط ندارند هم برای بچهها خوب نیست. مردم از آپارتمان و خانههای کوچک سیر شدهاند. اینجا میتوانیم کشاورزی کنیم و حیوان نگه داریم. آدم واقعا احساس زنده بودن میکند. ولی در خانههای شهری آدمها ادای زندگی کردن را درمیآورند. از وقتی اینجا را خریدهایم، خانواده و دوست و آشنا بهمحض این که یک روز تعطیل میشوند، غذایشان را برمیدارند و به اینجا میآیند. بالاخره اینجا چیزی دارد که همه را به سمت خودش میکشد. راستی ما از مهمان نمیترسیم، شما هم تشریف بیاورید.»
هم سود مالی و هم آسایش روانی
میپرسم آیا این کار را به زوجهای جوان و خانوادهها پیشنهاد میدهید یا خیر؟ پاسخ میدهد: «برای انجام این کار دو مسئله وجود دارد؛ یکی مسئله اقتصادی است که آیا این کار سود دارد یا نه، بعد هم مسئله روحی و روانی که برای دلشان این کار را انجام میدهند. ما برای دلمان این کار را کردیم نه سود اقتصادی، ولی زمانی که اینجا را خریدیم به خانمم گفتم که سود هم کردیم. الان هم ازنظر روحی و روانی آسایش داریم و هم امنیت بیشتری دارد. مثلا سرقتی در کار نیست و حتی ازنظر اقتصادی هم زندگی در شهر کوچک بهصرفهتر و هزینههایش کمتر است. الان که مهاجرت معکوس شده، خیلیها دوست دارند از شهرها به روستاها و شهرهای کوچک برگردند تا هم ازنظر اقتصادی و هم ازنظر روحی و روانی در آسایش باشند و از هیاهو و دود و دم ماشین دور شوند.» درحالیکه برای زندگی در چنین عمارتی رویاپردازی میکنم، آقای رهنوردی میگوید: «فعلا که ما نان و پنیر و عمارت میخوریم! تا تعطیل میشویم تلفنها زنگ میخورد و دوست و فامیل میگویند اگر آنجا هستید غذا بیاوریم و بیاییم. ما هم برنامهریزی کردهایم تا بتوانیم از همه پذیرایی کنیم. همسرم سالهاست که روز بیستوهشتم ماه صفر آش نذری میدهد، در این سالهای اخیر مراسم را در عمارت برگزار میکنیم. دو سه روز مانده به بیستوهشتم خانمهای فامیل میآیند برای پاک کردن سبزی و حبوبات را تمیز میکنند تا برای آن روز آش بپزیم. هروقت تبریز تشریف آوردید به ما هم سر بزنید، درخدمت هستیم.»
پربازدیدترینهای روزنامه ها
سایر اخبار این روزنامه
بیمه کارگران ساختمانی چشم انتظار بهارستان
فراموشی واژگان فارسی روی دور تند
خانه متروکهای که به عمارت آرامش تبدیل شد
رکوردشکنی در هفته خاص نمایش خانگی
چهارراه ترانزیتی شانگهای
جنگ اراده ها در اروپا
تکاپوی شرکای آبی
اشک ها و لبخندها در بلگراد
دخترشما همچون دخترمن است
سیگنال صریح رئیسی درآستانه سفر به نیویورک
تمرکز مالیات بر بخش خاکستری اقتصاد
قفل های رمزآلود بر سناریوی وحشتناک پرونده جنایی!
خانه سالمندان بدون رتوش!