سیاست فشل امریکا در قفقاز جنوبی

آنتونی بلینکن، وزیر خارجه امریکا، در هتلی در نیویورک در حاشیه نشست سالانه مجمع عمومی سازمان با آرارات میرزویان و جیحون بایراموف، همتایان ارمنستانی و آذربایجانی، دیدار کرده است. اقدام بلینکن باعث شد وزرای خارجه آن دو کشور همسایه برای نخستین بار بعد از درگیری اخیر با یکدیگر دیدار داشته باشند. هرچند نمی‌توان این دیدار را به معنای آرامش بعد از طوفان جنگ اخیر تفسیر کرد، اما دست‌کم روشن است که امریکا با این دیدار سعی می‌کند در معضل قدیمی قفقاز جنوبی فعالانه دخالت کند. این اقدام بلینکن را باید با توجه به همزمانی این دیدار با سفر نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان امریکا، به ارمنستان و حمایت آشکار وی از این کشور ارزیابی کرد که واکنش ترکیه را به دنبال داشت.
به طور کلی می‌توان گفت که این دو اقدام همزمان از سوی امریکا در مورد تنش بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان حاکی از این است که امریکا با توجه به شرایط جنگ در اوکراین به این تصور افتاده که می‌تواند ابتکار عمل را در قضیه این تنش به دست بگیرد. در واقع، امریکا در دهه ۱۹۹۰ به همراه روسیه، ترکیه و چندین کشور دیگر، یکی از اعضای گروه مینسک بود که وظیفه‌اش میانجیگری و یافتن راه‌حلی برای بحران در منطقه ناگورنو قره‌باغ بود. این گروه عملاً موفقیتی نداشت تا اینکه طی جنگ دو سال قبل به طور کلی از پرونده قفقاز جنوبی کنار گذاشته شد و تنها روسیه و ترکیه از این گروه هنوز نقش اصلی را برای میانجیگری به عهده داشتند. حالا به نظر می‌رسد که امریکا جنگ در اوکراین و درگیری روسیه در آن را فرصتی می‌بیند تا از خلأ روسیه در قفقاز جنوبی به نفع خود استفاده کند و نه تنها حضور سابق خود را در این پرونده احیا کرده باشد بلکه شاید بتواند عامل تعیین‌کننده و اصلی در آن باشد. با این حال، باید گفت که عوامل متعددی هستند که مانع چنین فرصت‌طلبی از سوی واشنگتن هستند.
مانع نخست روسیه است که نمی‌توان گفت جنگ در اوکراین آن‌قدر بر مسکو تأثیر گذاشته که پرونده قفقاز جنوبی را به یک‌باره کنار بگذارد تا بنابر تصور امریکا، خلأیی از یک قدرت تعیین‌کننده در این پرونده به وجود بیاید. مانع دوم ترکیه و جانبداری تمام‌عیار آن از جمهوری آذربایجان است که حتی انتقاد لفظی پلوسی از جمهوری آذربایجان را برنتافت و فؤاد اوکتای، معاون رئیس‌جمهور ترکیه، سخنان پلوسی را در حمایت از ارمنستان «تلاش‌های دیپلماسی مخرب و غیر قابل قبول» خواند. شاید بتوان گفت که مهم‌ترین مانع در خود واشنگتن است، زیرا سفر پلوسی و اقدام بلینکن درست برخلاف جناح محافظه‌کار در واشنگتن است که به نظر می‌رسد نگاه مساعدی به جمهوری آذربایجان دارند ولو اینکه اقدامات آن منجر به اشغال خاک ارمنستان بشود. به گفته الدر ممدوف در تارنمای ریسپانسیبل استیت کرفت، شبکه‌ای از اندیشکده‌های عمدتاً تندرو نظیر بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها، مؤسسه هادسون، بنیاد هریتیج به همراه جناح تندرو نومحافظه‌کار در واشنگتن شکل گرفته که از اقدامات آذربایجان حمایت می‌کند. از آنجایی که اعضای این شبکه عمدتاً به جناح جمهوریخواه وابسته هستند، اقدامات دولت دموکرات چه از سوی بلینکن، پلوسی یا هر مقام ارشد دیگری از این دولت برای به دست گرفتن ابتکار با مخالفت این شبکه روبه‌رو می‌شود و این شبکه با لابی‌گری خود به نفع جمهوری آذربایجان اجازه نمی‌دهد اقدامات دولت بایدن از حد حرف و وعده فراتر رود. به عبارت دیگر، این شبکه می‌تواند به باکو اطمینان خاطر بدهد که تهدید پلوسی نسبت به تغییر مرز‌ها برخوردار از حمایت دوحزبی در امریکا نیست و بنابراین، نمی‌تواند منجر به یک اقدام قاطع و تعیین‌کننده از سوی امریکا شود. پس، شاید واشنگتن تصور کرده که جنگ اوکراین خلأ قدرتی را در قفقاز جنوبی ایجاد کرده و می‌تواند از این خلأ به نفع خود بهره‌برداری کند، اما حتی عوامل و لابی‌گران داخل واشنگتن نیز اجازه مانور کافی به کاخ سفید در این زمینه نمی‌دهند تا چه رسد به روسیه و ترکیه که هنوز هم از بازیگران فعال در قفقاز جنوبی هستند.