سند تحول؛ شاید وقتی دیگر فعلا نیازهای اولیه!

تقریبا هر مهرماه که سال تحصیلی جدید آغاز می شود، گویی انبوهی از زخم های این کلاس و این مدرسه و این آموزش و پرورش سر باز و دردهای قدیمی شان رخ نمایی می کند. از غم پرتکرار کمبود معلم بگیرید تا چالش کیفیت نازل آموزشی در مدارس دولتی و نظام غریبه با مهارت آموزی تا کمبود فضای آموزشی و کلاس های شلوغ و این قبیل غصه ها. ضمن این که به ناچار به تمامی این غصه های قدیمی، باید چالش های جدید در حوزه های تربیتی نسل جدید را نیز که امروز به آن ها «دهه نودی ها» می گوییم، اضافه کنیم. اصلا بیایید سر خودمان را گول بمالیم   بیایید درباره آموزش و پرورش، از کاستی ها و نقایص شکلی و کالبدی درس و کلاس و مدرسه و ساعت ریاضی و ورزش بگذریم و یواشکی حواس خودمان را پرت کنیم (یعنی سر خودمان را عمدا گول بمالیم) و حالا از شورای عالی انقلاب فرهنگی و آموزش و پرورش و تمامی ارکان فرهنگی کشور بپرسیم که عجالتا شما برای «پرورش و آموزش» فرزندانمان، این پاره های تنمان که برخی آنان را «دهه نودی ها» می نامند، چه تدبیری در کلاس و مدرسه اندیشیده اید؟  حتما می خواهید بگویید، در کلاس های چهل نفره مدارس دولتی که نه تنها برای معلم که برای همان دانش آموز هم سرسام آور است، طرح و برنامه آموزشی و پرورشی دارید؟  یا با وزیری که تمام سال باید تمام قد، ذهن و ضمیر و توانش گرفتار رفع کمبود معلم و کلاس و کتاب باشد یا دغدغه و حواسش به پاداش پایان خدمت معلمان بازنشسته و پرداخت به موقع حقوق معلمان حق التدریسی باشد، می خواهید نسل آینده را بسازید؟  قرار بود با سند تحول، تحول صورت گیرد، اما... 11 سال قبل که سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، به آموزش و پرورش و بخش های مرتبط ابلاغ شد، از همان نخست از نشانه ها ، اراده ها و حرکت های لاک پشتی برآمد که انتظارات این سند از آموزش و پرورش که خود غرق مشکلات و دردهای ابتدایی است، با واقعیت های موجود آن همخوانی ندارد. اگرچه تنها راه تعالی نهاد «مدرسه» و آموزش و پرورش تمسک به همین سند است اما باید پذیرفت که دست آموزش و پرورش با این تن زخمی و رنجورش بسیار کوتاه تر از آن است که بتواند به «سند تحول» چنگ اندازد. کما این که «سند تحول» در پیوست خود، همواره نتوانسته است تمامی ساحت های مورد نیاز اجرا را برای آموزش و پرورش با خود همراه کند. برای نمونه، آموزش و پرورش در تمام این 11 سال، در کدام سال توان، بودجه و اعتبارات ویژه اجرای این سند را داشته یا به قدر کافی داشته است؟ و نه تنها این ملزومات را نداشته بلکه همواره دغدغه معیشت معلمان خود را که مهم ترین پایه های اجرای این سند هستند، داشته است. با این واقعیت تلخ که «98 درصد بودجه های آموزش و پرورش صرف هزینه های جاری می شود»  چگونه می توان  مدام بر سرش فریاد زد که ای آموزش و پرورش بیا و متحول شو. در یک کلام، باید اذعان کرد که سند تحول، از منظر محتوایی و مفهومی، متعالی و فاخر است اما در الگوی اجرایی سازی در ساختارهای کنونی با ضعف هایی مواجه است.   اجرای سند تحول با این گونه تصمیمات؟  وزارت آموزش و پرورش در دوره جدید، از قرارگاهی به منظور اجرای سند تحول سخن می گوید که نشان می دهد همچون اسلاف خویش  در مقام «حرف» پایبندی جدی به این امر دارد اما گاهی آن هم بنا بر نیازهای اولیه شان، ممکن است تصمیماتی عجیب بگیرند که با روح سند تحول سازگاری ندارد. نمونه این ماجرا را در تصمیم اخیر جذب و به کارگیری نیروهای دیگر ادارات دولتی دیدیم . حال چگونه می توانند مدعی باشند که به دنبال «سند تحول» و «حیات طیبه» فرزندان این سرزمین اند؟ به این اقدام عجولانه و عجیب و غریب در  تاریخ 4 مهر توجه کنید:     «در آخرین روزهای تابستان سال ۱۴۰۱ بخشنامه‌ای از طرف معاونت برنامه‌ریزی و توسعه منابع وزارت آموزش‌وپرورش به ادارات آموزش‌وپرورش استان‌ها ارسال شد که طی آن « ورود نیرو از سایر دستگاه‌های دولتی به آموزش‌وپرورش مجاز شمرده شد؛ بخشنامه‌ای که طی ۲۰ روز - از ۲۷ شهریور تا ۱۶ مهر- باید اجرا  شود که البته انتقاد شدید کارشناسان را به دنبال داشت و حال این سوال مطرح است که چگونه آموزش و پرورش راه را برای انتقال نیروهای مازاد همه دستگاه‌های با هر سابقه خدمت و مدرک تحصیلی باز گذاشته است؟»(ایسنا -4مهر1401) مسئول این تصمیم کیست و چگونه می تواند بپذیرد که «نیروی مازاد» دیگر ادارات که نه تجربه و نه درکی از معلمی دارد، در کلاس درس فرزندان من و شما معلمی کند؟ پس سیاست های جذب  منابع انسانی وزارت آموزش‌وپرورش به کجا رفت که تاکید و تصریح کرده،  تنها مسیر ورود نیرو به آموزش‌وپرورش فراگیری در دوره یک یا چهارساله در دانشگاه‌های فرهنگیان و شهید رجایی است؟ کما این که رهبر انقلاب نیز به این موضوع تصریح کرده اند: «دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی یکی از آن بهترین مراکزی است که در کشور برای مسائل فرهنگ و مانند این ها به وجود آمده. باید این جور باشد که حتی یک معلم از غیر این مسیر وارد آموزش و پرورش نشود. ما دانشگاه فرهنگیان و دانشگاه شهید رجایی را جوری ظرفیت ‌سازی کنیم و جوری سازمان دهی کنیم که همه‌ معلمان به قدر کفایت بیایند از این جا عبور کنند و وارد آموزش و پرورش [بشوند]. »(11 شهریور 1399) سند تحول ساز و کار و اراده فرا دولت را می طلبد  به نظر می رسد، سند تحول بنیادین آموزش و پرورش در همه این سال ها در «ستاد» های وزارت آموزش و پرورش و در حد شعارها باقی مانده است و هیچ گاه آن طور که باید به «مدرسه» تسری نیافته است. اکنون پس از گذشت یک دهه از طرح قانونی این سند، در نقطه ای  امیدوار کننده قرار نگرفته ایم. وضعیتی  که راه حل آن جز بازنگری در فرایند و ساز و کار اجرای این سند نیست. وقت آن است که باور کنیم سند تحول ، اراده و توان و بازویی فراتر از دولت می طلبد و تا آن نباشد، قصه همین گونه با غصه و «آه» و حسرت، ناتمام می ماند و حتما دیرخواهد شد چون فرزندان ما معطل نمی مانند که سند تحول اجرا شود، آن ها قد می کشند، بزرگ می شوند در حالی که شاید کلاس و مدرسه شان مثل قبل «کوتاه قد» بماند...