آپارتمان‌نشینی درعصر ساسانی!

  آپارتمان‌ها، نمادی از زندگی مدرن هستند. شهرها از فشارِ جمعیت رو به‌فزونی، چاره‌ای نداشتند جز آن‌که شکل و شمایلی عمودی به خود بگیرند. دانش و ابزار و مصالح پیشرفته هم به کمک مهندسان آمدند تا ساختمان‌ها با خیال راحت سر به فلک بکشند اما خیلی پیشتر از این‌ها، زمانی که نه از شهرهای درحال انفجار از جمعیت خبری بود و نه  بلندمرتبه‌سازی به سهولتِ امروز، در شهر تاریخی «ایزدخواست»، قلعه‌ای به همین نام ساخته شد که اولین بنای طبقاتی در دنیا به‌شمار می‌رود و با اسم‌های «قلعه سرسنگ» و «قلعه کهنه» هم آن را می‌شناسیم. قلعه روی یک صخره رسوبی واقع شده‌ که مساحت کم آن، ایده طبقاتی کردن بنا را به فکر سازندگانش انداخته است تا جمعیت بیشتری را در آن جا بدهند اما موضوع تنها این نبوده‌است. چون در این‌صورت به‌راحتی می‌شد بنا را در محلی با وسعت بیشتر ساخت. ایزدخواست، از سه طرف به پرتگاه منتهی می‌شود و روبه‌روی پل ورودی شهر، خندقی حفر شده‌است تا غارتگران به ساکنان قلعه دسترسی نداشته باشند. به این‌ترتیب ایزدخواست از نفوذناپذیرترین قلعه‌های باستانی هم به‌شمار می‌رود. در پرونده امروز با این شگفتی معمارانه بیشتر آشنا می‌شویم.
شگفت‌انگیز اما گمنام
مروری بر ویژگی‌های سازه‌ای ایزدخواست که به رغم اهمیت اش ازحیث تاریخی و معماری چندان شناخته‌شده نیست
برای تماشای این قلعه که یادگاری از دوران ساسانیان است، باید راهی استان فارس شوید. در شرق جاده اصفهان به شیراز، در بخش مرکزی شهرستان آباده، به ایزدخواست می‌رسید؛ شهری کوچک که قلعه‌ بی‌نظیر گمنامش، زخم‌دیده از گذر زمان و بی‌رحمی روزگار اما سربلند و بااقتدار به شما خوش‌آمد می‌گوید.
 دژی که هرگز فتح نشد
قلعه ایزدخواست از نظر ظاهری دقیقا شبیه خانه‌های ماسوله است؛ سقف هر خانه، کف خانه بالایی است و پشت‌بام متعلق به ساکنان طبقه پنجم است که واحدی بالای سرشان نیست. خانه‌ها از چوب و کاهگل ساخته شده اند تا سازه سبک باشد و در ارتفاع حدود 20 متری از سطح زمین به مشکل نخورد. قلعه که از بیرون، نمایی از یک کشتی را تداعی می‌کند، در زمان گذشته با فرارسیدن شب و روشن شدن خانه‌ها منظره‌ای بسیار تماشایی را به نمایش می‌گذاشته است. فضاهای مسقف قلعه در فصل‌های گرم از داغی هوا می‌کاستند و در فصول سرد و پربارش، باران و برف را از طریق حصار قلعه به بیرون هدایت می‌کردند. امروز اگر به ایزدخواست سفر کنید، محیط پیرامون قلعه را زمینی خشک و خالی می‌بینید اما در روزگاران دور، سرتاسر آن مزارع کشاورزی بوده است و ساکنان قلعه از پنجره خانه‌ به مزرعه‌های‌شان دید داشته‌اند. در ورودی قلعه پل متحرکی قرار داشته که هنگام خطر و جنگ، بالا کشیده می‌شده تا قلعه امن و نفوذناپذیر بماند. بازی روزگار را ببینید؛ ایزدخواستی که هیچ‌گاه فتح نشد و به‌دست دشمنان نیفتاد، سال‌ها بعد محافظت نشده رها شد تا درمعرض نابودی قرار بگیرد به رغم آن‌که ثبت میراث فرهنگی شده است. سردر قلعه، در ورودی و پل مقابل آن، بازسازی‌شده و غیر از این، کل بنا با خطر فرسایش و تخریب روبه‌روست.
 یادگارهایی که دانش گذشتگان را به رخ می‌کشند
غیر از بنای اصلی قلعه، اجزای درونی آن و دیگر سازه‌‎های شهر هم از نظر معماری، بسیار ارزشمند و مهم‌ بوده‌اند، ازجمله آتشکده قلعه؛چهارطاقی باشکوهی که بعد از اسلام آوردن ساکنان شهر، به مسجد تغییر کاربری داده است و آن را یکی از قدیمی‌ترین مساجد احداث شده در ایران می‌دانند. کاروانسرای شاه‌عباسی ایزدخواست، بنایی با 4 هزار مترمربع زیربنا، هنر دست معماران و استادکارهای دوره صفوی است که خود گواه رونق و اهمیت این شهر در زمان گذشته است و سنگ‌قبرهای به‌جامانده در حیاط کاروانسرا، نماینده‌ صنعت پرسابقه حجاری در ایران هستند. روبه‌روی کاروانسرا، بر فراز جایی که زمانی رودخانه‌ای از آن عبور می‌کرده، پلی وجود دارد که قدمت آن هم به دوران صفوی می‌رسد. سد ایزدخواست نخستین نمونه سد قوسی در ایران و جهان است و خبر از دانشی بی‌مانند می‌دهد؛ در اروپا تازه از حدود قرن هجدهم میلادی بود که مهندسان به اهمیت و مقاومت سدهای قوسی پی بردند.
 
ایزدخواست در نگاه دیگران
عکاسان، نقاش‌ها و سفرنامه‌نویسان خارجی، ایزدخواست را چطور دیده‌اند؟


شهر و قلعه ایزدخواست که امروز غبار فراموشی بر چهره‌اش نشسته‌، روزگاری از شهرت جهانی برخوردار بوده است. عکس‌ها، نقاشی‌ها و روایت سیاحان خارجی نشان می‌دهد که ایزدخواست در دوران رونق اش، قدر دیده است. در ادامه ایزدخواست را از نگاه این افراد می‌بینیم.
 خانه‌ها رو به فنا می‌روند
«ارنست هولستر»، عکاس و جهانگرد آلمانی است که در دوران ناصرالدین‌شاه قاجار به ایران آمد و در مدت سکونت ۲۰ساله‌اش در اصفهان، عکس‌های مهمی از این شهر و شهرهای اطراف آن ثبت کرد. هولستر در کتاب خود درباره ایزدخواست چنین می‌نویسد: «این دهکده روی صخره منفردی در یک تنگه یا دره باریک، سر شاهراه اصفهان به شیراز قرار گرفته است. بیشتر خانه‌ها که روی لبه صخره ساخته شده‌اند، پنجره، بالکن و مبال دارند. ساختن پنجره در مقایسه با دیگر محل‌های محصور (خانه و حیاط) پیشرفتی به‌شمار می‌رود. در سال‌های اخیر به این خانه‌ها توجهی نشده و دارند رو به فنا می‌روند. نه‌چندان دور از صخره، کمی بالاتر، روی زمین مسطح دارند ده تازه‌ای می‌سازند.»
 اهالی ایزدخواست شاعرانه زندگی می‌کنند
مادام «دیولافوا» همسر «مارسل دیولافوا» مهندس و باستان‌شناس فرانسوی بود که همراه همسرش ازسوی دولت فرانسه برای کاوش‌های باستان‌شناسی به ایران سفر کرد. او که بخت دیدار با ایزدخواست را داشته، در سفرنامه‌اش درباره این شهر می‌نویسد: «این قصبه روی صخره عظیمی که تقریبا 500متر طول و 170متر عرض دارد، درمیان دشت پرحاصل و باغ‌های سرسبز سر‌برآورده‌است و منظره قشنگ و چشمگیری دارد. دیوارهای خانه‌ها در سراشیبی این صخره به‌طور قائم بالای یکدیگر قرار گرفته‌اند. این قلعه طبیعی به‌واسطه یک پل با دشت ارتباط دارد و درطول آن، کوچه‌های موازی امتداد یافته‌است. از تمام خانه‌ها منظره دشت و بیابان دیده می‌شود. بازشدن درها به‌سوی دشت، دور بودن از خندق و تهویه این منازل به هم فشرده به‌کلی برخلاف اصول معمول کشور ایران است. جمعیت ایزدخواست که نسبت به وسعت قصبه زیاد به‌نظر می‌آید، از زندگانی متوقعانه‌ای که شعرای ایران به تعریف و توصیف آن پرداخته‌اند، بهره‌مند هستند. این راحتی از حاصلخیزی زمین و آب‌های فراوان است که در هنگام بهار از هر طرفِ این صخره مانند سیل جاری می‌شود و زراعت حبوبات را سهل می‌کند. نان ایزدخواست در خوبی شهرتی پیدا کرده‌است. به هر حال من در تبریز تعریف نان این قصبه را شنیده بودم. اهالی این دهکده اغلب نانوا یاخمیرگیر هستند و مال‌التجاره خود را مانند شیرینی‌های مونتیلمار درمعرض فروش قرار می‌دهند. مسافران از این نان زیاد می‌خرند و به‌عنوان ارمغان با خود می‌برند یا برای روزهای دیگر آن را ذخیره می‌کنند. تجارت و کسب در این‌جا منصفانه است و مسافران را مانند سایر جاها لخت نمی‌کنند. آذوقه و میوه با بهای کم و با وزن به فروش می‌رسد، اما نمی‌توان خاکروبه‌دان این روستا را ستود. سکنه این دهکده نمی‌دانند یا نمی‌توانند حفره و مجرایی برای فاضلاب در کوه حفر کنند و همه کثافات را در کوچه می‌ریزند. آن چه مایع است، با آب سیل مخلوط و از کوه سرازیر می‌شود و قسمت جامد را روی هم جمع می‌کنند و از آن تپه نوک‌تیزی تشکیل می‌دهند و چون سر آن به بام خانه‌ها رسید، با کلنگ به آن حمله‌ور می شوند  و برای حاصلخیزی زمین آن را بار الاغ می کنند و به مزارع می‌برند و این کودها زمین را بسیار حاصلخیز می‌کنند.»


منابع: jazebeha.com، الی‌گشت، هم‌اقلیم
 blog.rahbal.com، کجارو، روزنامه اصفهان زیبا