سلبریتی‌ها یا آتش بیاران معرکه؟!

محبوبیت امانتی است که از طرف مردم به بعضی، به‌دلیل داشتن استعداد‌های خاص در زمینه‌های ورزشی، هنری یا موارد دیگر داده می‌شود. این امانت باید همانگونه که سپرده شده مورد مراقبت و نگهداری قرار گیرد، در غیر این‌صورت از دارندگان آن باید سلب صلاحیت شود. در جریانات اخیر یعنی بعد از فوت مرحومه مهسا امینی دختری که از کردستان به تهران آمده بود و هنوز حقایق موضوع فوت وی روشن نشده، عده‌ای عجولانه وارد میدان شده و مشغول ریختن بنزین به آتش بعضی از اعتراضات گردیدند، بدون اینکه از واقعیت موضوع خبردار شوند.
افرادی که به برکت صداوسیمای جمهوری اسلامی به پول‌های کلان و نجومی رسیدند یا از طریق میادین ورزشی با حمایت نهاد‌های مربوط به ورزش و مردم دارای اسم و رسمی شدند به جای اینکه جوانان را دعوت به آرامش کنند در جریانی قرار گرفتند که حرف‌ها و بیانیه‌های معاندان و منافقان خارج از کشور را تکرار کرده و جوانان را تحریک به مقابله با نیرو‌های امنیت و وارد آوردن زیان به سازمان‌ها، ابزار و امکانات مردمی کردند. افرادی که در این جریانات از معروفیت خود سوءاستفاده کردند، همان‌هایی هستند که از شبکه‌های تلویزیونی به پول‌های نجومی، کاخ‌ها، قصر‌ها و هواپیمای خصوصی رسیدند، اما اینک فراموش کرده‌اند که این قدرت اقتصادی از کجا به آن‌ها رسیده‌است. مثلاً آقای مدیری که ناگهان از کوچه‌های برره سر از قصر‌ها و کاخ‌ها درآورد در مورد برنامه‌ای که پول آن را تمام و کمال از تلویزیون گرفته دستور عدم پخش می‌دهد، اگر وی واقعاً چنین نظری دارد، باید پول برنامه‌های پخش نشده را به بیت‌المال پس بدهد و سپس دستور عدم نمایش صادر کند.
آقای مدیری که تا آخرین ریال پول‌ها را دریافت کرده، حالا ژست روشنفکری و حمایت به خود گرفته‌است؛ عملکرد بعضی از چهره‌ها ضرب‌المثل نان به نرخ روز خوردن را به ذهن متبادر می‌کند، چراکه این افراد با بازی در نقش زلیخا و نقش‌های دیگر به برکت تلویزیون و رانت‌های هنری به پول‌ها و معروفیت رسیده‌اند و اینک در مقابل مردمی که با حمایت آن‌ها این امانت به آن‌ها رسیده بود ایستاده‌اند. متأسفانه این اولین‌بار نیست که بعضی از چهره‌های هنری و ورزشی بر خلاف مسیر آب شنا و حرف‌ها و بیانیه‌هایی صادر می‌کنند که به هیچ عنوان با عقل، منطق و درک سیاسی تطابق ندارد.
از نظر رفتار‌شناسی بعضی از این افراد تصور می‌کردند با این سر و صدا‌ها و با چند جوان این نظام سرنگون می‌شود و آن‌ها می‌خواستند در نظام آینده جایی برای خود ذخیره کنند؛ در حالی که غافل از این واقعیت هستند که این نظام بر خون‌های شهدا و بر شانه‌های مردم و نه شانه‌های مردم رفاه زده و راحت‌طلبی ایستاده که تابستان خود را در آنتالیا و زمستان خود را در امارات می‌گذرانند. مردمی پای این انقلاب هستند که تمام سختی‌های کشور را به دوش کشیده و فرزند و برادر تقدیم نظام و انقلاب کردند، تحریم‌ها و کمبود‌ها فشار اصلی خود را به آن‌ها وارد کرده‌است. این مردم با آن‌هایی که با سفارش تلفنی سینه بلدرچین و سبزیجات کوه آلپ در منزلشان برده می‌شود، متفاوت است.


متأسفانه در حالی بعضی از این سلبریتی‌ها اسیر جو ناشی از ناراحتی درگذشت مرحومه مهسا امینی به واکنش کشانده شدند که این واکنش از حقیقت فرسنگ‌ها فاصله دارد. از طرف دیگر در بررسی‌های میدانی ملاحظه می‌شود، جوانان دهه ۷۰ و ۸۰ اکثریت افراد حاضر را در تجمعات تشکیل می‌دادند، جوانانی که لبریز از هیجانات تخلیه نشده هستند. در این زمینه هم دولت‌های گذشته کوتاهی کردند و امکانات تخلیه انرژی و هیجان‌ها را برای جوانان جامعه فراهم نکردند و همین موجب شده تا این‌ها آمدن به خیابان و سر و صدا کردن را برای خود به نوعی تفریح سیاسی قلمداد کنند. البته تلویزیون‌های بیگانه دشمن و شبکه‌هایی که بودجه‌های آن‌ها از طرف سازمان‌های صهیونیستی و جاسوسی تأمین می‌شود و به انتشار اخبار دروغ و بزرگنمایی اخبار مشغول هستند باید بدانند این حرکات نمی‌تواند ذره‌ای نظام را از مسیر اصلی خود منحرف کند. فرزندان ایران همان‌ها هستند که دست بسته به شهادت رسیدند ولی یک وجب از خاک کشور را به دشمن ندادند، ایشان هنوز هم در جامعه هستند.
اینجانب در سفری به یکی از شهر‌های غربی مشاهده کردم که پرچم اقلیم کردستان در دست بعضی از جوانان بود. دخالت دولت‌ها و کشور‌های کوچک همسایه ما که نسبت به قدرت و عظمت ایران و نیرو‌های نظامی ایران دارای ترس، حقد و وحشت هستند، آن‌ها را وادار به تفرقه‌افکنی در میان ایرانیان کرده‌است. این گروه‌ها و هواداران‌شان باید بدانند تا لحظه‌ای که آخرین فرزندان وفادار به نظام زنده هستند، ایران تجزیه نخواهد شد و وجبی از خاک ایران از پیکر مقدسش جدا نخواهد گردید. دخالت‌ها و تحریکات بعضی از کشور‌های همسایه و همچنین دخالت‌های سازمان‌های موساد، سی‌آی‌ای و سایر سازمان‌های جاسوسی پشتوانه این حرکات است.
مردم ما به خوبی می‌دانند آن‌ها که کشته‌سازی می‌کنند و اخبار را به شکل وارونه و مضاعف جلو‌ه‌گر می‌شوند دوست ما نیستند. قصد آن‌ها این است که ایران ضعیف و تجزیه شده وجود داشته باشد نه ایران قدرتمند که قدرت اول منطقه محسوب شود. به امثال آقای مدیری، کریمی یا خانم ریاحی اعلام می‌شود که از این به بعد جایی در هنر و همچنین صداوسیما و سینمای ایران ندارند و دیگر مردم گرایشی به آن‌ها نخواهند داشت. البته از مدیر محترم صداوسیما درخواست می‌کنم که این حرکات را که از سوی این افراد ملاحظه می‌شود، در نظر داشته باشد و هزاران جوان بااستعداد را که در حسرت تلویزیون مانده‌اند به این رسانه آورد و اجازه ندهد مافیای هنری و رانتخواران هنری بیشتر از این از اموال مردم ارتزاق و به اهداف ملی خیانت کند.  جامعه شناس و متخصص علوم رفتاری