امید به زندگی 76 سال! این آمار از کجاست؟

یک جمعیت شناس: مسئولان واژه «امید به زندگی» را با «امیدِ زندگی‌» اشتباه گرفته‌اند حميد رضا خالدي
آرمان امروز: چند روز پيش رئيس سازمان نظام پزشکي کشور اعلام کرد که «شاخص اميد به زندگي ما از نُرم دنيا بالاتر آمده است و در حال حاضر شاخص اميد به زندگي کشور ميانگين حدود 72، 74 و 76 سال است.» اين آمار اما با واکنش هاي تندي از سوي منتقدان همراه بود. منتقداني که معتقد بودند اين آمار نه تنها درست نيست که دقيقا برعکس است و بازي با کلمات به حساب مي آيد. يعني سن اميد زندگي در ايران در سالهاي اخير کاهش چشمگيري پيدا کرده است.
با اين وجود به نظر مي‌رسد که در اين خبر‌، اشتباهي در تعريف رخ داده است. اشتباهي شايد عمدي که تلاش مي‌کرده تا با استفاده از يک واقعيت علمي‌، وضعيت رواني و اجتماعي جامعه را به‌گونه‌اي تصوير کند که در آن همه چيز خوب است و زيبا!  شهلا کاظمي پور، جمعيت شناس در گفت‌وگو با «آرمان امروز» با تاکيد براينکه خبر منتشر شده را بايد با دقت بيشتري تفسير کرد، گفت: «ببينيد ما يک واژه «اميد زندگي‌» داريم و يک واژه «‌اميد به زندگي». واژه «‌اميد زندگي » معمولا از سوي وزارت بهداشت منتشر مي‌شود و به آمار مرگ و مير در کشور برمي‌گردد. برهمين اساس با توجه به توسعه بهداشت و وسايل رفاهي، آمار مرگ و مير در ايران کاهش يافته و درعوض سن فوت شدگان افزايش پيدا کرده است.  اما واژه «‌اميد به زندگي» به شرايط جامعه شناسي و روانشناسي و شاخصه‌هايي مانند اميد به آينده و اعتماد اجتماعي برمي‌گردد. واقعيت اين است که براساس گزارش هاي منتشر شده از سوي مجامع بين الملي و حتي وزارت بهداشت، اميد به آينده و اعتماد اجتماعي در ايران به شدت کاهش داشته است که اين امر مي تواند زنگ خطري براي اعتماد اجتماعي باشد.
اين جامعه شناس تاکيد مي کند: تا زمان‌که مردم ما شاهد چندگانگي‌هايي در اظهارات مسئولان، اختلاس و دزدي‌ها، برخوردهاي سلبي با منتقدان و... هستند، مسلما نمي‌توان انتظار داشت که شاخصه «‌اميد به زندگي» افزايش پيدا کند. نتيجه حرکت در چنين مسيري نيز چيزي نيست جز کاهش اعتماد عمومي مردم به دولت و مسئولان و يا افزايش مهاجرت – به خصوص در بين جوانان.


روند نزولي اميد به زندگي
 اين گفته‌ها در شرايطي مطرح مي‌شود که در شاخص‌ اميد به زندگي، نشاط و شادي جامعه به‌عنوان عنصر اصلي تاثيرگذار است و سپس توسعه اقتصادي، بهبود شرايط محيطي و استانداردهاي زندگي و پيشرفت خدمات پزشکي تاثيرگذار خواهد بود. ارديبهشت امسال اينفوگرافيکي از منبع WorldhappinessReport منتشر شد که در آن به شادترين کشور هاي جهان در سال 2022 پرداخته شد.  در ميان کشور هاي بررسي شده يعني 146 کشور ايران در جايگاه 110 قرار داشت، يعني پايين تر از کشور هايي همچون عراق‌، ونزوئلا‌، نيجر‌، ليبريا و گامبيا. از سوي ديگر، توسعه اقتصادي نيز که يکي از شاخص‌هاي آن تورم است، را مي‌توان ملاک اميد به زندگي دانست. در شرايطي که نرخ بيکاري و تورم در کشور هر روز بالاتر مي‌رود، اين شاخص نيز نمي‌تواند ملاک افزايش اميد به زندگي در ايران باشد.  براي مثال، اميد به زندگي در افراد 65 ساله در ايالات متحده و ژاپن به ترتيب 84 و 86 سال است. همچنين وضعيت روحي و رواني حاکم برجامعه يکي ديگراز مهمترين معيارهاي تعيين شاخصه اميد به زندگي است که به نظر نمي رسد در ايران چندان وضعيت مطلوبي داشته باشد.
نگاه روانشناسي به اميد به زندگي
دکتر ناصر قاسم زاده‌، روانشناس با تاييد اين موضوع در گفت و گو با «آرمان امروز» مي‌گويد:اصولا «اميد به زندگي» وابسته به شاخص هايي مانند سبک زندگي و حذف ريسک ها ، حمايت ها و سرمايه هاي اجتماعي و رضايت از زندگي و همه عواملي است که بهداشت روح و جسم را تحت تاثير قرار مي دهد. وي با تاکيد براينکه به نظر نمي رسد اين شاخصه در سالهاي کنوني در وضعيت چندان مطلوبي قرار داشته باشد مي گويد: به اعتقاد اکثر کارشناسان و روانشناسان و جامعه شناسان‌، ريشه اکثر شاخصه هاي اميد به زندگي در وضعيت اقتصادي مردم و کشور خلاصه مي شود.  وي مي افزايد: الان تقريبا تمامي جامعه شناسان و روانشناسان براين مساله متفق القول هستند که طبقه متوسط جامعه به خاطر فشارهاي اقتصادي در حال حذف شدن و پيوستن به طيف فرودست و کم برخوردار جامعه هستند. بدين ترتيب جامعه به يک دو قطبي فرودست و سرمايه دار بدل شده است که 10 درصد آنها را ثروتمندان و 90 درصد آنها را فرودستان تشکيل مي دهد. 90 درصديکه اصلا چيزي به نام اميد به زندگي براي آنها مفهوم و معنايي ندارد. چرا که اصلي ترين دغدغه آنها، گذراندن روزگار و تامين حداقل هاي زندگي است.  واقعيت اين است که براي رسيدن به زندگي مطلوبي که اميد به زندگي در آن موج بزند بايد يکسري شاخصه هاي جهاني در نظر گرفته شود. مثلا شهروند ايراني بايد 2 روز آخر هفته را به تفريح و استراحت بپردازد يا حداقل سالي دو بار به سفر برود. اما در شرايط کنوني چند درصد از 90 درصد طبقه فرودست جامعه مي توانند اينگونه زندگي کنند؟!
وي با بيان اينکه در مورد شادي نيز کشور ما در پايين ليست شادترين کشورهاست مي گويد:آخر جوانان و خانواده هاي ما چطور مي توانند شايد باشند؟ الان اگر يک جوان بخواهد با دوستانش يک شب ، تفريحي ساده و سالم را داشته باشد بايد حداقل نصف حقوق مصوب يک کارگر را هزينه کند. خب.. مگر چند درصد جوانان ما چنين توانايي و پتانسيلي را دارند؟ از سويي والدين آنها نيز که اکثرا چند شغله هستند، شب ها مانند يک مرده متحرک به خانه مي آيند و ديگر رمقي براي سروکله زدن با آنها ندارند. درمجموع مي توان گفت که 9 درصد اميد به زندگي زمينه اقتصادي دارد. بنابراين اگرعدالت – همانگونه که رئيس جمهور در ابتداي انتخابش ادعا مي کرد- محقق مي شد مسلما امروز شاهد اغاز سير سعودي شاخصه اميد به زندگي در کشور بوديم نه اينکه با ناآرامي و درگيري مواجه باشيم! چرا که اصولا ناآرامي هايي اينچنيني زماني رخ مي دهد که مردم از «تغيير» و اصلاح نااميد مي شوند و براي همين به برگزاري تجمع هاي اعتراضي رو مي آورند. پس اگر مي خواهيم اميد به زندگي را در ايرانيان تقويت کنيم يا به ناآرامي ها خاتمه دهيم، بايد يکبار براي هميشه وضعيت بيمارگونه اقتصاد کشورمان را اصلاح و درمان کنيم.