منابع«جامعه پذیری سیاسی» کجای کار ایراد دارد؟

هوشمند سفیدی
«لوسین پای»، جامعه پذیری را، فرآیندی می‌داند که به واسطه آن، فرد نسبت به جهان سیاسی، خودآگاهی می‌یابد و نحوۀ فهم حوادث سیاسی و نحوه قضاوت در مورد آن‌ها را کسب می‌کند؛ «جامعه پذیری سیاسی»، جریانی مستمر در تمام طول زندگی است که طی آن «شخصیت سیاسی» افراد شکل می گیرد؛ فراگردی که به واسطه آن، فرد «دانش سیاسی» و «مهارت های سیاسی» لازم را برای مشارکت فعال و موثر در عرصه سیاسی کسب می کند... لذا اختلال در این فرآیند، موجب بی تفاوتی سیاسی و عدم مشارکت آگاهانه شهروندان در عرصه‌های سیاسی خواهد بود.
به طور کلی، جامعه پذیری سیاسی: یعنی انتقال «فرهنگ سیاسی» از نسلی به نسل دیگر و یا شکل‌گیری ایستارها و هنجارهای سیاسی فرد و روند حفظ یا دگرگونی فرهنگ های سیاسی، روندی که افراد وارد فرهنگ سیاسی شده و سمت گیری‌هایشان نسبت به اهداف سیاسی شکل می گیرد؛ به عبارت دیگر، نوعی فرآیند مستمر یادگیری است که به موجب آن افراد ضمن آشنا شدن با «نظام سیاسی»، از طریق کسب اطلاعات و تجربیات، به وظایف، حقوق و نقش‌های خویش، خصوصاً وظایف سیاسی در جامعه پی می برند، در این فرآیند، ارزش‌ها، ایستارها، نهادها، اعتقادات و آداب و رسوم و به تبع آن‌ها، مسائل سیاسی از نسلی به نسل دیگر انتقال‌می‌یابد.
 «کولمن»،«جامعه پذیری سیاسی»را این‌گونه تعریف می‌کند: فرآیندی که افراد از طریق آن، ایستارها و احساساتی را در قبال نظام سیاسی و نقش‌هایی که در آن دارند، کسب می‌کنند. این فرآیند شامل: شناخت(دانسته‌ها و یا باورهای فرد در مورد نظام سیاسی و موجودیت و روش کار آن)؛ احساسات (نحوه احساس فرد در قبال نظام از جمله حس وفاداری و احساس تکلیف مدنی) و احساس شایستگی سیاسی (نقش بالفعل یا بالقوه فرد در نظام سیاسی) هستند.


بنابراین، «جامعه پذیری سیاسی» و یا «اجتماعی شدن» از سه مسیر انجام می پذیرد: صرفاً نظام رسمی و نهادهای دولتی (جوامع بسته)؛ نهادهای مدنی (جوامع دموکراتیک) و نهادهای رسمی در جامعه پذیری اولیه و نهادهای مدنی در مرحله ثانویه.
به طور کلی، عاملان جامعه پذیری سیاسی را می توان از بُعد مرحله ای طبقه بندی کرد و براین اساس، نهادهای اولیه شامل: خانواده، مدرسه و گروه همسالان و نهادهای ثانویه شامل: نهادهای مذهبی، احزاب سیاسی، حرفه، طبقه، منزلت اجتماعی، رسانه‌ها و گروه‌های نفوذ، اتحادیه ها و سازمان های مدنی هستند.
نکته مهم اینکه تأمل کنیم در عصر حاضر کدامیک از این عوامل نقش تعیین کننده ای را در جامعه پذیری سیاسی بازی می کنند؟ برای پاسخ به این پرسش، نیم نگاهی به فرهنگ سیاسی ایرانیان خالی از لطف نیست.
جامعه ایران، اینک در وضعیت دشوار و پیچیده مرحله گذار از جامعه سنتی به جامعه متجدد قرار دارد. فرهنگ سیاسی ایرانیان نیز به پیروی از این مرحله گذار، میان دو شکل متناقض اشکال ساخت اقتدارگرایانه و ساخت دموکراتیک در کنار یکدیگر قرار دارند و روی هم قرار گرفته‌اند. براساس یافته‌های یک تحقیق، الگوی واحدی بر فرهنگ سیاسی جامعه ایران حاکم نیست و فرهنگ سیاسی در بازه «اقتدارگرایی و دموکراتیک» در «نوسان» است.
 در جامعه ایران، گذر از «ارزش‌های ابراز بقا»به «ارزش‌های ابراز وجود» صورت گرفته است، اما در بعد غلبه «ارزش‌های عقلانی» بر «ارزش‌های سنتی»، روند معکوسی وجود دارد. بنابراین، مانع اصلی دموکراتیک شدن فرهنگ سیاسی جامعه، پایداری ارزش‌های سنتی است. (شریفی، 1393: 107-106) از طرفی ارزش‌های ابراز وجود در میان جوانان، میانسالان و افراد مسن ایرانی، نشان می‌دهد بیشترین میزان ظهور «ارزش‌های ابراز وجود» در میان نسل جوانتر و کمترین آن در میان نسل مسن‌تر است (احمدی، 1392: 147 - 145) این، به آن معنی است که با توجه به جوانی جمعیت ایران و تدام آن در آینده، گرایش به سمت ارزش‌های ابراز وجود، بیشتر هم خواهد شد.
در اینجا ذکر این نکته لازم است که وقتی از ارزش های سنتی حرف می زنیم، مراد کل این ارزش ها نیست چرا که سنت نیز از منابع ارزشمند یک جامعه برای حرکت به سمت ایده آل هاست، لیکن باید سنت ها را پالایش کرد و آن ها را بازسازی و تعالی بخشید و برخی از سنن که غیرقابل قبول بوده و براساس معرفت غیرعلمی و جادویی نضج گرفته اند، نیازمند پالایش خواهند بود.
با توجه به مباحث مذکور، می توان نتیجه گرفت:
1-آنچه امروزه تحت عنوان هفتادی ها یا هشتادی ها و حتی قبل از مقاطع زمانی مذکور مطرح است، تحت تأثیر همه عاملان جامعه پذیری سیاسی بوده اند، لیکن مهمترین عامل نهادهای ثانویه جامعه پذیری سیاسی و به طور اخص، رسانه های مجازی بوده اند و این عامل در آینده، نقش بیشتری را هم ایفاء خواهد کرد؛ در چنین وضعیتی، ارزش ها و هنجارهایی که به نسل‌های جدید عرضه می شود، صرفاً ارزش های محلی، بومی و ملی نخواهند بود ما امروز با پدیده « انسان جهانی» مواجه هستیم تا « انسان ملی».
یک نکته ظریف دیگر آنکه آیا سایر علاملان موثر در جامعه پذیری سیاسی، از تکنولوژی نوین ارتباطی، استفاده بهینه ای می کنند یا نه. 2-وضعیت فرهنگ سیاسی ایرانیان در حالتی پارادوکسیکال قرار دارد و نبردی پنهان میام فرهنگ سیاسی نسل قدیم و نسل جدید و به عبارتی بهتر، ارزش های سنتی و جدید در جریان است و اگر سیاستگذاری سیاسی نتواند این وضعیت را بسامان کند، این رو در رویی تشدید خواهد یافت. 3- توجه به لزوم نقش آفرینی، نهادهای ثانویه موثر در جامعه پذیری سیاسی و به ویژه احزاب سیاسی و سایر نهادهای مدنی ضرورت دارد.
4- بازنگری واقع بینانه در جامعه پذیری کل به ویژه فرآیند جامعه پذیری سیاسی افراد، سیاستگذاری پویا در این زمینه، اتخاذ سیاست فعال در فضای رسانه های اجتماعی و پرهیز از مقابله ای که به نظر می رسد کارساز نیست و نخواهد بود، فعال سازی ظرفیت های فرهنگی ملی و مذهبی، توجه به واقعیت و ارزش‌های اجتماعی- سیاسی جدید، خلق زندگی شایسته و بهتر برای همه، جملگی می توانند وضعیتی ایده آل را شکل‌دهند.