مردانِ بي‌ريش مغلوب زنان سيبيلو

سهند  الوفي
مقدمه
چندي پيش در مقاله‌اي كه در Herald Tribune به نام «زنانه شدن هنر» چاپ شده بود، خواندم كه در حال حاضر در فرانسه و انگليس تعداد زناني كه تئاتر مي‌بينند، رمان مي‌خوانند، فيلم مي‌بينند و در كنسرت‌ها شركت مي‌كنند، به مراتب از مردان بيشتر است. با خواندن اين مقاله به ياد متني از كلارا كوليور رايس كه همسر يكي از اعضاي هيات مذهبي و تبليغات مسيحي بود، افتادم. «چگونه مي‌توان از كشوري كه زنان آن تا اين اندازه عقب نگه داشته شده‌اند، انتظار پيشرفت داشت؟»
اين متن را اين زن انگليسي حدود 80 سال پيش و در هنگام سفرهايش به ايران در سال‌هاي پيش و پس از جنگ جهاني اول در كتاب «زنان ايراني و راه و رسم زندگي آنان» نوشته است. بنابراين تصميم گرفتم نگاهي جامع بر تاريخ ستيز زنان ايراني براي ورود به عرصه نمايش و تئاتر مدرن بيندازم.
شايد به دليل چاپ مقاله‌ها، پايان‌نامه و كتاب‌هاي نگاشته‌شده‌اي مانند «روند دگرگوني ادبيات نمايشي در ايران» نوشته رسول نظرزاده، نتوان به راحتي گفت كه اين بخش مهم از تاريخ تئاتر مدرن ناديده گرفته شده است اما در عين حال نمي‌توان از كم‌كاري‌هايي كه در اين زمينه صورت گرفته چشم‌پوشي كرد.
بحث اين مقاله نگاهي به تاريخ تلاش زنان ايراني براي حضور روي صحنه تئاتر مدرن است. باشد كه پژوهش‌هايي ساختارگرا، دقيق، گسترده و همه‌جانبه‌تري در اين زمينه صورت گيرد. همچنين اين را كه نمايش در ايران پيش از ورود تئاتر به مفهوم غربي آن چگونه بود، مي‌توان با رجوع به كتاب‌هايي همچون «بنياد نمايش در ايران» از ابوالقاسم جنتي‌عطايي و «نمايش در ايران» از بهرام بيضايي مطالعه  كرد.
تلاش زنان ايراني براي ورود به تئاتر و درام
عبدالحسن ناهيد درباره زنان در عصر قاجار مي‌نويسد: «در عصر قاجار رسم بر اين بوده كه در خيابان‌هاي تهران زنان از يك طرف و مردان از طرف ديگر عبور كنند. سوار شدن زن و مرد بر يك درشكه، اگرچه زن و شوهر يا برادر و خواهر ممنوع بود. زنان غير از ماه رمضان مجاز نبودند بعد از غروب آفتاب در كوچه‌ها و خيابان‌ها رفت و آمد كنند. در غير اين صورت ماموران نظميه آنها را بازداشت مي‌كردند.» (خسروپناه، 1381، 19) 
در اين شرايط و در سال‌هاي بين 1260 تا 1270 شمسي تئاتر و درام مدرن وارد ايران مي‌شود. اين نوع از تئاتر مي‌تواند در كنار نمايش‌هاي سنتي و قبلي كه همگي به شكلي كاملا «مردانه» اجرا مي‌شدند، در بين «مردان» ايران براي خود جا باز كند. در آن زمان زنان نه تنها اجازه حضور در صحنه را نداشتند و نقش‌هاي زنانه با بازيگري مردان به روي صحنه مي‌رفت، بلكه زنان حتي اجازه تماشاي تئاتر را هم  نداشتند.
در واقع تاثير تفكرات ليبراليسم اروپايي بر روشنفكران ايراني نظير ميرزا فتحعلي خان آخوندزاده و اعتصام‌الملك، پدر پروين اعتصامي بود كه توانست زمينه حضور زنان را ابتدا در فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي و سپس روي صحنه تئاتر باز كند.
گام تاثيرگذار ديگر، براي حضور زنان در فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي و تئاتر، انقلاب مشروطه و جنبش‌هايي همچون «جنبش تنباكو» بود. البته پيش و پس از انقلاب مشروطه مي‌توان هنرپيشه‌هاي زن ارمني، يهودي و ترك را روي صحنه تئاتر ايران ديد. با وجود اين، گام بزرگ اما براي سال‌ها حضور زن مسلمان و ايراني به عنوان يك تابو باقي ماند. آرين‌پور مي‌نويسد: «تا پيش از نهضت مشروطه و مدت‌ها بعد از آن، زنان ايران روي از مردان نامحرم، يعني غير از پدر و برادر و عمو و دايي، حتي از پسرعموها و پسردايي‌ها مي‌پوشاندند. آنها هنگام بيرون رفتن از خانه نبايد هيچ عضوي از اعضاي‌شان نمايان مي‌شد و چه بسا ميان دو همسايه يا دو برادر بر سر اينكه يكي به زن ديگري نگاه كرده است، نزاع درمي‌گرفت. دلبستگي مردم بر اين رسم و عادت چنان بود كه در آغاز مشروطيت دولتيان، مردم آزاديخواه را به طرفداري از رفع حجاب متهم مي‌كردند، تا مردم آنان را سست‌عقيده و بي‌دين شناسند و از مشروطه و آزادي رويگردان شوند.» (آرين‌پور، 1382، 4-5) 
در جريان انقلاب مشروطه بود كه روشنفكران اهل اصلاحات سياسي به تاثير تئاتر بر جامعه پي بردند و هنر تئاتر را به يك ابزار قدرتمند براي آموزش مردم تبديل كردند. در ميان دغدغه‌هاي گوناگون آزادي خواهان در تئاتر بود كه دغدغه «زن ايراني» و مساله «جايگاه زنان» در تئاترهاي گوناگون مطرح شد. گروه‌هاي تئاتري در اين دوران تلاش كردند تماشاگران خود كه همه مرد بودند را به بازنگري در رفتارشان با زنان و احقاق حقوق آنها تشويق كنند.
«براي اولين‌بار در زمان سلطنت احمدشاه زنان ارمني، بازيگري در تئاتر را آغاز كردند. آنها نه تنها در مجامع خصوصي خود يا دربار، بلكه براي عموم نيز نمايشنامه‌هايي اجرا مي‌كردند. از جمله نمايشي كه در تاريخ يكشنبه پنجم ماه رجب سال ۱۳۲۹ ه.ق در پارك مسعوديه، خانه ظل‌السلطان به همراه نمايش ديگري اجرا شد. هر دو نمايش به زبان ارمني بود و متن فارسي آنها براي اطلاع تماشاگران به چاپ رسيد. نكته قابل توجهي كه وجود داشت، اين بود كه مقارن با زماني كه زن‌هاي مسلمان حتي از ديدن نمايش‌ها به ‌شدت منع مي‌شدند، زنان ارامنه روي صحنه مي‌رفتند. ارامنه چندين نمايشنامه‌نويس، بازيگر و كارگردان خوب تحويل هنر نمايش ايران دادند كه از پيشگامان اين هنر در ايران محسوب مي‌شوند.» (ملك‌پور، چ2، 1386: 38-39) 
تمامي تلاش‌هاي اين سال‌ها و حضور زنان غيرمسلمان به عنوان بازيگر تئاتر باعث شد كه براي اولين‌بار يك زن ايراني در نمايشي اثر مولير در كنار بازيگران مرد و در مقابل 250 تماشاگر مرد در مدرسه ارامنه تهران به روي صحنه برود. با شكستن اين تابو گروه‌ها و انجمن‌هاي بسياري تشكيل شدند كه در آنها زنان در كنار مردان با وجود تحقيرها، هجمه‌ها، فشارها و گاهي حتي اخلال در اجراها به اجراي نمايشنامه‌هاي گوناگون پرداختند.
علي نصيريان در مورد زن در تئاتر ايران مي‌گويد: «زن در تئاتر ايران وجود نداشت. تئاترهايي كه در دبيرستان بازي مي‌كرديم، تئاترهايي بودند كه زن در آن نقشي نداشت. اگر هم داشت پسرها نقش را ايفا مي‌كردند. بازي زنان منع حساب مي‌شد و در تئاترهاي حرفه‌اي هم مردان نقش زنان را با لباس مبدل بازي مي‌كردند. پيدا شدن زن در انظار آن هم روي سن، جايي كه مردها به تماشا نشسته‌اند، جرم بزرگي محسوب مي‌شد و كسي حاضر به انجام چنين جرمي نبود. اگر هم گاه‌گداري زنان بازي مي‌كردند، زنان كليمي و ارمني بودند يا زن‌هايي كه موقعيت اجتماعي درستي نداشتند. آنها هم با برخوردهاي تندي مواجه مي‌شدند. موقعيت اجتماعي‌شان به خطر مي‌افتاد تا بالاخره اين حصار به دست خانمي به نام ملوك حسيني شكسته شد. بعد از آن خانم رقيه چهره‌آزاد، عصمت صفوي و... تا به امروز كه مي‌بينيم زنان به راحتي جلوي دوربين يا روي صحنه مي‌آيند و در نظر عموم نيز بسيار محترم هستند و از منزلت اجتماعي والايي برخوردارند كه تمام اينها را بايد مرهون تلاش بي‌رياي خانم‌هاي پيشكسوت دانست كه اگر تلاش آنها نبود الان زنان به اين راحتي نمي‌توانستند روي صحنه يا جلوي دوربين بروند يا نام بازيگر به آنها اطلاق شود.» (سوري، 1376: 13) 
مي‌توان گفت پذيرش رسمي زنان ايراني در صحنه تئاتر تا سال 1294 شمسي و راه‌اندازي «كمدي ايراني» توسط نصر و اجراي نمايش‌ها در سالن گراندهتل طول كشيد. اين پذيرش رسمي در سال 1304 شمسي با تشكيل «گروه اپراي زنان ايران» تكميل شد. از اين سال‌ها بود كه زنان توانستند به‌ شكلي فعالانه در عرصه‌هاي گوناگون نمايش همچون نمايشنامه‌نويسي و كارگرداني حضور يابند.


* تيتر برگرفته از كتابي با عنوان «زنان سيبيلو و مردان بي‌ريش؛ نگراني‌هاي جنسيتي در مدرنيته ايراني» تاليف افسانه نجم‌آبادي است
در سال‌هاي بين 1260 تا 1270 شمسي تئاتر و درام مدرن وارد ايران مي‌شود. اين نوع از تئاتر در كنار نمايش‌هاي سنتي و قبلي كه همگي به شكلي كاملا «مردانه» اجرا مي‌شدند در بين «مردان» ايران براي خود جا باز كرد. در آن زمان زنان نه تنها اجازه حضور در صحنه را نداشتند و نقش‌هاي زنانه با بازيگري مردان روي صحنه مي‌رفت، بلكه زنان حتي اجازه تماشاي تئاتر را نيز نداشتند