هجرت در مسیر امامت

نگاه اسلام از لحاظ ارزش‌هاي انساني، برابري زن و مرد است؛ زن، به عنوان نيمي از بشريت و عضوي جدي و غيرقابل‌ چشم‌پوشي در كانون بزرگ جامعه انساني و نيز به عنوان يكي از دو ركن پديدآورنده بنيان خانواده، در طول تاريخ، داوري‌هاي گوناگوني را نسبت به خود ديده است. اما در ديدگاه قرآن كريم تفاوتي ميان زن و مرد در امكان پيمودن راه‌هاي قرب الهي و كسب مقامات عاليه اخروي نيست و در اين ميان جنسيت دخالت ندارد؛ لذا خطابات قرآني در اين زمينه شامل هر دو، به‌طور مساوي مي‌شود. آيه شريفه «إِنّ أكرمكُم عِند‌الله أتقاكُم» (گرامي‌ترين شما نزد خداوند باتقواترين شما است‏) نيز معيار را قرب به خدا قرار داده و جنسيتِ مرد و زن را در آن دخالت نداده است. 
معيار برتري؛ وارستگي است
اگر انسان وارسته شد، مي‏تواند الگوي ديگر انسان‌ها قرار گيرد. اگر مرد باشد الگوي مردم است نه مردان و اگر زن باشد باز الگوي مردم است نه زنان .چه زن و چه مرد، هريك كه خردمندانه و در فرصت حيات دنيايي به شايستگي عمل كند، در آخرت نيز پاداش‌هاي بزرگ و مقامات عالي را به دست مي‌آورد. قرآن كريم به حقانيت اين مطلب تصريح كرده است و مي‌فرمايد: «إِن‌الْمُسْلِمِين والْمُسْلِماتِ والْمُومِنِين والْمُومِناتِ والْقانِتِين والْقانِتاتِ والصادِقِين والصادِقاتِ والصابِرِين والصابِراتِ ...» (مسلماخدا براي مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان باايمان و مردان و زنان عبادت پيشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكيبا... خداوند براي همه آنها مغفرت و پاداش عظيمي فراهم ساخته است) قرآن مي‌خواهد بفرمايد زنان و مردان در پيشگاه خدا يكسانند و هر دو مي‌توانند راه قرب الي‌الله را تا بي‌نهايت ادامه دهند.  در اسلام همان‌گونه كه مرداني چون انبيا، پيامبر اسلام و ائمه معصومين عليهم‌السلام الگوهاي زندگي هستند، بانواني همواره در طول تاريخ پرفرازونشيب بشريت، تحقق‌بخش غيرممكن‌ترين‌ها بوده‌اند، بانواني چون مريم، خديجه، فاطمه زهرا، زينب كبري و فاطمه معصومه - عليهم‌السلام- نيز به عنوان الگو شناخته مي‌شوند و باگذشت هر نسل ازدلاوري‌ها و تدابير نسل گذشته الهام گرفته و قدمي رو به جلو برداشته‌اند. نقش و جايگاه زنان ويژه و غيرقابل انكار است و در دين مبين اسلام نيز با بعثت رسول اكرم صلي‌الله عليه وآله در روزگاري كه مردم براي زن ارزشي قائل نبودند و به او به چشم كالا مي‌نگريستند، تلاش‌ها براي بازپس‌گيري جايگاه زنان در جامعه توسط ايشان آغاز شد. رسول خدا صلي‌الله عليه‌و‌آله با رفتار و گفتارشان، شخصيت حقيقي زن را به او برگرداند؛ ايشان بامحبت بسيار زياد نسبت به دخترشان حضرت زهرا سلام‌الله‌عليها و همسرانش به‌خصوص حضرت خديجه (س) عملا الگويي براي ساير مردم شدند آن هم در روزگاري كه دختران را به بهانه فقر و نداري و مايه شرمندگي، زنده‌به‌گور مي‌كردند.
فاطمه كبري؛ حضرت معصومه (س) 
در ميان دختران امام هفتم حضرت موسي‌بن‌جعفر(ع) از همه برتر، حضرت معصومه(س) بـود كـه او را با عنوان «فاطمه كبري» مي‌خواندند. مطابق قرائن، مادر او همان مادر حضرت رضا(ع)، حضرت نجمه(س) بود كه او را به‌خاطر طهارت و پاكي معنوي، «طاهره» مي‌خواندند. حضرت معصومه(س) در روز اول ذيقعده سال ۱۷۳ هجري قمري، در مدينه چشم بـه جهان گشود و در روز دوازدهم ربيع‌الثاني سال ۲۰۱ در ۲۸ سالگي از ايـن جـهان، رخت بربسته است. روز ولادت و وفات او، در مدارك معتبر، ديده نشده، ولي همان‌گونه كه بعضي از بزرگان گفته‌اند روز وفات آن حضرت، از دهم، يازدهم و دوازدهم ربيع‌الثاني نقل شده است.


ظهور فرق و نحل گوناگون در دوره زندگاني فاطمه معصومه سلام‌الله‌عليها
دوران نوجواني حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌عليها مقارن با ايام امامت برادر بزرگوارش، علي بن موسي‌الرضا(ع) بود. در دوران امامت آن حضرت، فرقه‌ها و مذاهب گوناگون پديد آمد: برخي امامت ديگر برادران آن حضرت را پذيرفتند. گروهي معتقد به جانشيني امام رضا و تفويض منصب ولايت به ايشان بودند؛ اين گروه، قطعيه ناميده شدند. عده‌اي هم خود امام كاظم(ع) را به عنوان «مهدي» شناختند و امامت را به آن حضرت ختم كردند؛ اين گروه به واقفيه معروف شدند. از سوي ديگر در دوره زندگاني فاطمه معصومه سلام‌الله عليها نهضت‌هاي متعدد سياسي - اجتماعي در مناطق به‌ويژه ايران كه محل ظهور دعوت عباسيان بود ظهور و نمود يافت. نهضت شعوبيه، يكي از مهم‌ترين اين جنبش‌هاي ضد مكتبي بود.
نهضت شعوبيه در عصر عباسيان
زمزمه عقايد شعوبيه از اواخر عهد اموي كه «اسماعيل بن سيار» در حضور هشام بن عبدالملك مفاخر ايرانيان را برمي‌شمرد، آغاز شد و با روي كار آمدن عباسيان، تبليغات شعوبيه و مبارزه ايشان با عرب، علني شد. دعوت شعوبيه سه مرحله را پشت سر گذارد: 
1- نخستين مرحله، تسويه ميان جنس عرب و غيرعرب بود كه توانستند در آن پيشرفت كنند.
2-  دومين مرحله، اعلام ضديت و دشمني با جنس عرب بود كه در اين مرحله نيز پيشرفت حاصل كردند.
3-  سومين مرحله اين بود كه شعوبيان با جنس عرب و هرآنچه منسوب به آن بود حتي دين اسلام مخالفت كردند. 
اين مرحله، خطري بزرگ در جهت رشد و اعتلاي اسلام در ايران و مناطق اطراف شد؛ چراكه شعوبيان طرفداران بسياري در ميان شيعيان و خوارج و معتزله و ... داشتند. به‌ عنوان نمونه در مورد رابطه مكتب تشيع با مسلك شعوبي مي‌توان اظهار داشت؛ چون پناهگاه هر دو، ايران بوده است و همچنين تبليغات شيعي بر پايه رفق و مدارا با تمامي مسلمانان و شايسته دانستن خاندان پيامبر عليه‌السلام براي خلافت انجام مي‌شد به‌دور از ادعاي عرب كه خلافت را حق عرب مي‌دانست، زمينه نزديكي هواداران شيعي و شعوبي مهيا شد و در مورد رابطه آنان با خوارج نيز مي‌توان اعتقاد خارجيان كه خلافت را ويژه اعراب و قريش نمي‌دانستند و هركسي را كه متقي‌تر و مومن‌تر بود، شايسته خلافت مي‌پنداشتند سبب‌ساز نزديكي اين دو فرقه دانست.  از سوي ديگر سهل‌انگاري و تسامح خلفاي عباسي نيز اين نهضت را كمك كرد؛ حتي در عصر خلفاي عباسي، برخي شعوبيان كه شديدا ضد عرب بودند و عليه عرب، كتاب مي‌نوشتند به مناصب حكومتي دست يافتند: به عنوان نمونه سهل بن هارون شعوبي، مدير بيت‌الحكمه هاروني و مأموني بود.   (زرين‌كوب، عبدالحسين، (1379)، تاريخ ايران بعد از اسلام، چاپ هشتم، تهران: اميركبير- زيدان، جرجي، (1384)، تاريخ تمدن اسلام، ترجمه علي جواهر كلام، چاپ يازدهم، تهران: امير كبير- نبئي، ابوالفضل، (1376) نهضت‌هاي سياسي مذهبي در تاريخ ايران: از صدر اسلام تا عصر صفوي، مشهد: دانشگاه فردوسي) 
وضعيت شيعيان در عصر هارون
شيعيان و ارادتمندان اهل بيت عليهم‌السلام در عصر خلافت هارون در تنگنا و فشار قرار داشتند و اصحاب خاص امام در تقيه به سر مي‌بردند و كوچك‌ترين حركات‌شان زيرنظر بود. شيخ مفيد در كتاب «الارشاد في معرفه حجج‌الله علي العباد» نمونه بارز آن را در داستان لباسي نقل مي‌كند كه هارون به علي بن يقطين داد؛ اين لباس ويژه خلفا بود و علي بن يقطين آن را به موسي‌بن‌جعفر(ع) اهدا كرد. حضرت آن را قبول نكرد و فرمود: «اين لباس را نگهدار و از دست مده؛ حادثه‌اي برايت پيش مي‌آيد كه به كارت خواهد آمد.» چندي بعد يكي از خدمتگزاران علي بن يقطين نزد هارون شكايت كرد و گفت: «لباس مخصوص را به موسي‌بن‌جعفر(ع) اهدا كرده است.» هارون بلافاصله او را احضار كرد و از لباس پرسش كرد. او گفت: «آن را در بقچه‌اي نگه داشته‌ام.» هارون دستور دارد تا فورا آن را بياورد. وقتي كه نگاهش به لباس افتاد، گفت: «بعدازاين، هرگز سخن سعايت‌كننده‌اي را درباره تو باور نخواهم كرد.» 
هجرت حضرت معصومه (س) 
طبري به اين مطلب اشاره داشته كه پس از شهادت امام كاظم و به حكومت رسيدن مأمون به سال ۱۹۸ هجري، زندگي براي خانواده امام دشوارتر شد، تا جايي كه سرانجام، امام رضا با اكراه و اجبار خواسته مأمون را پذيرفت و ولايتعهدي ظاهري او را بر عهده گرفت. وقتي امام هشتم را در شعبان ۲۰۰ق از مدينه به خراسان مي‌بردند، خانواده خويش را جمع كرد و به آنها فرمود: «اين آخرين ديدارماست، من ديگر حرم جدم را نخواهم ديد.» و بدين‌سان، فاطمه معصومه عليهاالسلام به رنج دوري ايشان مبتلا شد.  در آغازين ماه‌هاي سال ۲۰۱ ق، فاطمه معصومه (س) كه در اشتياق ديدار برادر مي‌سوخت از آزادي و امنيت نسبي به دست‌آمده استفاده كرد و با كاروان خراسان، عازم ديدار برادر شد. اما چون كاروان به نزديك ساوه رسيد، ولي در آنجا عده‌اي از ماموران حكومتي و مخالفان اهل‌بيت عليهم‌السلام با همراهان حضرت به نبرد و جنگ پرداختند كه عده‌اي از آنان در اين حادثه غم‌انگيز به شهادت رسيدند. حضرت معصومه (س) درحالي كه از غم و اندوه دوري از برادر، بيمار و ناتوان شده بود، از اطرافيان در مورد «قم» پرس‌وجو كرد، چراكه بارها در حديثي از پدر و جدش شنيده بود كه «قم، حرم ما اهل‌بيت، آشيان آل محمد و پناهگاه شيعيان است، خاك آن مقدس است، اهل آن از ما هستند و ما از آنهاييم.» گفتند: «تا قم، ده فرسنگ فاصله است.» فرمود: «پس، مرا به قم ببريد.» (مجلسي، بحارالانوار، ج57: ۲۱۸)  خبر حضور فاطمه معصومه سلام‌الله‌عليها در ساوه و بيماري ايشان به قم رسيد. بزرگان شهر، از جمله موسي بن خزرج اشعري صحابه امام رضا عليه ‌السلام، به پيشواز ايشان شتافتند تا آن حضرت را به قم دعوت كنند و در قم از ايشان مراقبت و پذيرايي كنند. فاطمه معصومه سلام‌الله‌عليها، درحالي كه موسي خود زمام ناقه را بر دوش گرفته بود، باشكوه و احترام به قم و در منزل موسي بن خزرج وارد شد و افتخار ميزباني آن حضرت نصيب او شد .مردم قم با شور و شادي از دختر رسول خدا استقبال كردند. خانه موسي بن خزرج محل آمد و شد و عيادت زنان و مردان دوستدار اهل‌بيت عليهم‌السلام و محدثان و راويان حديث و جويندگان حكمت و معنويت گرديده بود. سرانجام، آن‌همه شوق و شوروشعف از اجلال نزول كوكب ولايت و توفيق زيارت بانويي از تبار فاطمه اطهر (س) با افول نجمه آسمان عصمت و طهارت مبدل به دنيايي از حزن و اندوه شد و اين غروب غم‌انگيز عاشقان امامت و ولايت را در سوگ و عزا نشاند. (ناصرالشريعه، تاريخ قم: ۱۶۶) 
 پيامدهاي هجرت حضرت معصومه (س) به ايران 
۱) تداوم حضور امامزادگان در ايران و گسترش فرهنگ جهاد و شهادت
در پي انتقال اجباري امام رضا‌(ع) به خراسان، حضرت معصومه عليهاالسلام كه پيام‌آور فرهنگ و معارف اهل‌بيت عليهم‌السلام و مدافع مظلوميت امامان شيعه و تداوم‌بخش راه پدر بزرگوارش در مبارزه با طاغوت‌هاي زمان بود، با تأسي از امام خويش، هجرت را بر ماندن ترجيح داد و راهي مرو شد. بر اساس شواهد تاريخي، مسير حركت كاروان حضرت معصومه عليهاالسلام، مسيري بود كه حركت امام رضا عليه‌السلام از آن مسير، ممنوع شده بود. (ابن بابويه، عيون اخبارالرضا، صفحه481)  حركت كاروان حضرت معصومه عليهاالسلام از اين مسير ممنوعه و حضور ايشان در بين دوستداران و محبان اهل‌بيت عليها‌السلام، بيانگر نوعي مبارزه و مخالفت آشكار با حكومت عباسي بود. به اعتقاد برخي علما و محققان شيعه، عوامل حكومتي بني عباس، در شهر ساوه به كاروان حامل آن حضرت حمله كرده و همراهان ايشان را به شهادت رساندند و آن حضرت را نيز مسموم كردند.  مادلونگ در كتاب «تشيع امامي و زيدي در ايران» مي‌گويد با اين ‌وصف، به نظر مي‌رسد نظر مولف كتاب تاريخ قم - وفات حضرت معصومه عليها‌السلام بر اثر بيماري - ناشي از موضع محافظه‌كارانه اغلب اشعريان در قبال دولت عباسي بوده است؛ رهبران اشعري‌هاي قم كه با حمايت حاكم عباسي، آنجا را در كنترل داشتند، ايضا به عنوان پاسداران امامي مذهبان عمل مي‌كردند.  پس از رحلت و به قولي شهادت حضرت معصومه عليهاالسلام و تاكيد امامان اهل‌بيت عليهم‌السلام بر زيارت آن بانوي كريمه، شهر قم، مضجع فرزندان ائمه و مدفن علما و سادات بلاد مختلف اسلامي شد. شيعيان قم، با استقبال از سادات و پيروان اهل‌بيت عليهم‌السلام، موجبات توجه بيش‌ازپيش امامزادگان و منسوبان اهل‌بيت عليهم‌السلام به اين منطقه را فراهم كردند. از نيمه‌هاي قرن سوم هجري، ساداتي از فرزندان ائمه (حسني، حسيني، موسوي، رضوي) و همچنين از فرزندان محمد حنفيه، زيد بن علي، اسماعيل بن امام صادق، وارد قم شدند. ابن عنبه در كتاب «عمده الطالب في انساب آل ابي طالب» صفحه ۱۸۲ آورده است اولين كسي كه از سادات رضوي، در سال ۲۵۹ق از كوفه به قم آمد، جد سادات رضوي، ابوجعفر موسي بن محمد بن علي بن موسي‌الرضا عليه‌السلام ملقب به «موسي مبرقع» است. 
۲) تاسيس و توسعه حوزه علميه قم
تاريخ اين كانون علم و فقاهت، به قرن‌ها قبل برمي‌گردد. ابراهيم بن هاشم قمي، سعدبن عبدالله قمي، احمد بن اسحاق قمي، علي بن بابويه قمي و ده‌ها محدث و عالم شيعي از اوايل قرن سوم هجري به بعد، زمينه گسترش علم و ادب و حديث را در اين شهر ايجاد كرده بودند. حوزه علميه قم، خاستگاه علماي بزرگي همچون مرحوم ميرزاي قمي، ملاصدرا فيلسوف نامي شيعه، فيض كاشاني، شيخ عبدالكريم حائري، آيت‌الله‌العظمي بروجردي و آيت‌الله‌العظمي امام خميني بود كه براي معرفي علمي و عملي اسلام به جهانيان تلاش كردند و يكي از نتايج عظيم تلاش‌هاي پيگير آنان، پيروزي انقلاب اسلامي ايران بود كه باعث شد شهر قم به عنوان مركز ثقل جغرافياي معرفتي جهان تشيع، محور نشر معارف اهل‌بيت عليهم‌السلام در عالم شود. به نظر مي‌رسد وضعيت كنوني شهر قم كه علامه مجلسي در جلاء العيون آورده است، تحقق وعده امام صادق عليه‌السلام است كه فرمود: «زماني مي‌رسد كه از قم، علم و دانش به ديگر شهرها - از شرق تا غرب عالم، منتشر مي‌شود، تا جايي كه اين شهر، اسوه و الگوي شهرهاي ديگر شده و هيچ‌كس در روي زمين باقي نمي‌ماند كه از قم به او بهره‌هاي علمي و ديني نرسد تا آنكه زمان ظهور حجت خدا و قائم ما فرارسد». 
۳) تغيير نگرش ايرانيان
از مردسالاري به شايسته‌سالاري و تكريم مقام زن
بعثت نبي مكرم اسلام عليه‌السلام، نويدبخش رهايي زنان از يوغ جهل و ناداني بود. آيات نوراني وحي، زنان و مردان را مكمل يكديگر برشمرد. (سوره بقره: ۱۸۷) و تنها مايه برتري را، تقوي دانست. (سوره حجرات: ۱۳) در اين راستا، زنان بزرگي در اسلام به منصه ظهور رسيدند كه آوازه معرفت و معنويت آنان، عالم‌گير شد؛ يكي از آنان ام‌الائمه - فاطمه زهرا عليهاالسلام - بود كه امام رضا(ع) در مورد حجيت ايشان بر ائمه اطهار عليهم‌السلام فرمود: «نحن حجج‌الله عليكم و اُمنا فاطمه حجه‌الله علينا»؛ ما حجت‌هاي خدا بر شماييم و مادر ما فاطمه عليهاالسلام، حجت خدا بر ما (اهل بيت عليهم‌السلام) است. فاطمه معصومه عليهاالسلام نيز چون حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌عليها داراي مقام شفاعت است. به شفاعت اين بانوي گرامي، بسياري از شيعيان داخل بهشت مي‌شوند. شيخ شوشتري در كتاب مجالس المومنين روايتي از امام صادق عليه‌السلام آورده كه مي‌فرمايد: آگاه باشيد، براي بهشت هشت در است؛ سه در از آنها به سوي قم باز مي‌شود. در آنجا بانويي قبض روح مي‌شود. او از جمله فرزندانم و نامش فاطمه - دختر موسي - است. به شفاعت او همه شيعيان داخل بهشت مي‌شوند.  صدور زيارت‌نامه مخصوص فاطمه معصومه عليهاالسلام، از جانب امام رضا عليه‌السلام نشان‌دهنده مقام عظيم آن بانوي بزرگوار است؛ امام هشتم در اين زيارت‌نامه، اينچنين خواهر خويش را خطاب مي‌فرمايد: «يا فاطمه اشفعي لي في الجنه؛ فان لك عند‌الله شأنا من الشأن» (مجلسي: ۹۹/ ۲۹۷)؛ دارابودن مقام شفاعت، نشان از داشتن وجاهت نزد خداوند و پيمودن مراحل كمال معنوي، توسط اين بانوي كريمه است؛ زيرا خداوند در قرآن فرموده است: «و لا يشفعون إلا لمن ارتضي و هم من خشيته مشفقون». (سوره انبياء: ۲۸) مسلمانان جهان و به خصوص شيعيان كه معتقد به اصل شفاعت هستند از نقاط مختلف دنيا به زيارت آن حضرت نائل مي‌شوند و از آن بانوي جليل‌القدر براي شفاعت در آخرت، استمداد مي‌كنند. اين موضوع باعث تغيير نگرش فردمحوري در بين مسلمانان و به خصوص مردان ايراني شده و امروزه به بركت حضور آرامگاه فاطمه معصومه سلام‌الله‌عليها در ايران، زنان فرهيخته زيادي در قم و ساير مناطق ايران، با آزادي كامل به فعاليت در حوزه‌هاي مختلف عقيدتي، سياسي، اجتماعي مشغول هستند و برخي از ايشان، در مقام اجتهاد و پرچمداران علوم اهل‌بيت عليهم‌السلام در عالم اسلام هستند.
جايگاه حضرت معصومه سلام‌الله‌عليها
لقب «معصومه» را امام رضا عليه‌السلام به خواهر خود عطا فرمود: آن حضرت در روايتي فرمود: منْ زار الْمعصُومه بِقُمْ كمنْ زارني؛ «هر كس معصومه را در قم زيارت كند، مانند كسي است كه مرا زيارت كرده است». (ناسخ‌التواريخ، ج ۳، ص ۶۸، به نقل از كريمه اهل‌بيت، ص ۳۲.)  اين لقب، كه از سوي امام معصوم به اين بانوي بزرگوار داده شده، گوياي جايگاه والاي ايشان است. امام رضا عليه‌السلام در روايتي ديگر مي‌فرمايد: هر كس نتواند به زيارت من بيايد، برادرم را در ري يا خواهرم را در «قم» زيارت كند كه ثواب زيارت مرا در مي‌يابد.  (زبده التصانيف، ج 6، ص 159، به نقل از كريمه اهل بيت، ص 3.)  ديگر حضرت معصومه سلام‌الله‌عليها «كريمه اهل‌بيت» است. اين لقب نيز بر اساس روياي صادقانه يكي از بزرگان، از سوي اهل‌بيت به اين بانوي گرانقدر داده شده است. ماجراي اين روياي صادقانه بدين شرح است:  مرحوم آيت‌الله سيد محمود مرعشي نجفي، پدر بزرگوار آيت‌الله سيد شهاب‌الدين مرعشي (ره) بسيار علاقه‌مند بود كه محل قبر شريف حضرت صديقه طاهره سلام‌الله‌عليها را به دست آورد. ختم مجربي انتخاب كرد و چهل شب به آن پرداخت. شب چهلم پس از به پايان رساندن ختم و توسل بسيار، استراحت كرد. در عالم رويا به محضر مقدس حضرت امام باقر عليه‌السلام يا امام صادق عليه‌السلام مشرف شد. امام به ايشان فرمودند: « عليك بِكرِيمه اهْل الْبيت »؛ يعني به دامان كريمه اهل بيت چنگ بزن. ايشان به گمان اينكه منظور امام عليه السلام حضرت زهرا سلام‌الله عليهاست، عرض كرد: «قربانت گردم، من اين ختم قرآن را براي دانستن محل دقيق قبر شريف آن حضرت گرفتم تا بهتر به زيارتش مشرف شوم.» امام فرمود: «منظور من، قبر شريف حضرت معصومه در قم است.» سپس افزود: «به دليل مصالحي، خداوند مي‌خواهد محل قبر شريف حضرت زهرا سلام‌الله عليها پنهان بماند؛ از اين رو قبر حضرت معصومه سلام‌الله عليها را تجلي‌گاه قبر شريف حضرت زهرا سلام‌الله عليها قرار داده است. اگر قرار بود قبر آن حضرت ظاهر باشد و جلال و جبروتي براي آن مقدر بود، خداوند همان جلال و جبروت را به قبر مطهر حضرت معصومه سلام‌الله عليها داده است.» مرحوم مرعشي نجفي هنگامي كه از خواب برخاست، تصميم گرفت رخت سفر بربندد و به قصد زيارت حضرت معصومه سلام‌الله‌عليها رهسپار ايران شود. وي بي‌درنگ آماده سفر شد و همراه خانواده‌اش نجف اشرف را به قصد زيارت كريمه اهل ‌بيت ترك كرد. (كريمه اهل‌بيت، ص ۴۳.) 
توسل صدرالمتألهين
ملاصدرا، از علماي رباني و حكماي بي‌نظير قرن يازدهم هـ. ق (۱۰۵۰ هـ. ق، وفات در بصره) است. او صاحب تاليفات بي‌نظيري چون: «اسفار اربعه»، «شرح الاصول من الكافي»، «شرح الهدايه» و «شرح حكمه اشراق» است. وي مدتي از عمر شريف خود را در كهك قم سپري كرد و مشغول تاليف بعضي از كتاب‌هاي خود چون اسفار اربعه بود. هروقت برايش مشكل علمي يا مطلب مبهمي پيش مي‌آمد، به قم آمده، به حرم مطهر حضرت معصومه سلام‌الله‌عليها مشرف مي‌شد و با توسل به آن حضرت، از او استمداد كرده و مشكل علمي‌اش آسان و حل مي‌شد.  آن‌گونه كه مرحوم ميرزاعلي اكبر حكمي يزدي در حاشيه كتاب «اسفار اربعه» ـ در بحث اتحاد عاقل به معقول از قول مولف محترم، مرحوم صدرالمتألهين - مرقوم فرمودند: «يكي از مواردي كه با توسل به حضرت معصومه سلام‌الله‌عليها مشكل علمي‌اش حل شد، بحث اتحاد عاقل به معقول مي‌باشد». اتحاد عاقل به معقول، درس‌هاي آيت‌الله حسن‌زاده آملي، چاپ اول، ص ۱۰۸
شيفتگي علامه طباطبايي 
به درگاه حضرت معصومه 
مرحوم علامه سيد محمدحسين طباطبايي، صاحب تفسير بي‌نظير «الميزان» نهايت ارادت و تواضع را نسبت به حضرت معصومه سلام‌الله‌عليها ابراز مي‌كرد. علامه شهيد مطهري، هرگاه نام مرحوم علامه طباطبايي را به زبان مي‌آورد، مي‌گفت: «روحي له الفداء» روحم به فداي او باد. يكي از دانشمندان از استاد مطهري پرسيد: «دليل اين‌همه تجليل و احترام شما از علامه طباطبايي چيست؟» استاد مطهري در پاسخ فرمود: «من فيلسوف و عارف بسيار ديده‌ام و احترام من به علامه طباطبايي به‌خاطر فيلسوف بودن ايشان نمي‌باشد، بلكه ازاين‌جهت است كه او عاشق و دلباخته اهل‌بيت عليهم‌السلام است، چرا كه علامه طباطبايي در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضريح مقدس حضرت معصومه سلام‌الله‌عليها افطار مي‌كرد. ابتدا پياده از منزل تا حرم مطهر (باتوجه‌به آن سنين پيري و دوري راه) مشرف مي‌شد. ضريح مقدس را مي‌بوسيد، سپس به خانه مي‌رفت و غذا مي‌خورد.» (حضرت معصومه عليها السلام چشمه جوشان كوثر، محمد محمدي اشتهاردي، ص 90-91) 
جايگاه حضرت معصومه سلام‌الله‌عليها 
در كلام معصومان عليهم‌السلام
در پايان به برخي احاديث و روايات از ائمه اطهار عليهم‌السلام كه در وصف يا شأن حضرت فاطمه معصومه (س) گفته شده، خواهيم پرداخت؛ 
امام صادق عليه‌السلام:  إنّ لنا حرماً و هُو بلده قُمّ و ستُدفنُ فيها امْرأه مِن أولادِي تُسمّي فاطِمه، فمن زارها وجبت لهُ الجنّه؛  ما را حرمي است و آن «قم » است و به زودي بانويي از فرزندان من به نام فاطمه در آن دفن خواهد شد. هر كس او را زيارت كند، بهشت بر او واجب شود. (بحار الأنوار، ج۵۷، ص۲۱۶) 
همچنين در حديثي ديگر از آن حضرت نقل شده است:  و تدخُلُ بِشفاعتِها شِيعتي الجنّه بِأجمعِهِم؛   همه شيعيان من با شفاعت او (فاطمه معصومه عليهاالسلام) وارد بهشت خواهند شد. (بحار الأنوار، ج۵۷، ص ۲۲۸)
امام رضا عليه‌السلام:  من زارها عارِفاً بِحقِّها فلهُ الجنّه؛ هر كس او را با شناخت زيارت كند، بهشت پاداش او خواهد بود.  (بحار الأنوار، ج۹۹، ص۲۶۶) 
امام جواد عليه‌السلام: من زار قبر عمّتي بِقُمّ، فلهُ الجنّه؛ هر كس قبر عمّه‏ام (حضرت معصومه عليهاالسلام) را در قم زيارت كند، بهشت پاداش او است.  (كامل از زيارات، ص ۵۳۶) 
    لقب «معصومه» را امام رضا عليه‌السلام به خواهر خود عطا فرمود: آن حضرت در روايتي فرمود: منْ زار الْمعصُومة بِقُمْ كمنْ زارنى؛ «هر كس معصومه را در قم زيارت كند، مانند كسي است كه مرا زيارت كرده است.»
    دوران نوجواني حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌عليها مقارن با ايام امامت برادر بزرگوارش، علي بن موسي‌الرضا(ع) بود. در دوران امامت آن حضرت، فرقه‌ها و مذاهب گوناگون پديد آمد: برخي امامت ديگر برادران آن حضرت را پذيرفتند. گروهي معتقد به جانشيني امام رضا و تفويض منصب ولايت به ايشان بودند؛ اين گروه، قطعيه ناميده شدند. عده‌اي هم خود امام كاظم(ع) را به عنوان «مهدي» شناختند و امامت را به آن حضرت ختم كردند؛ اين گروه به واقفيه معروف شدند. 
    در دوره زندگاني فاطمه معصومه سلام‌الله عليها نهضت‌هاي متعدد سياسي-اجتماعي در مناطق به‌ويژه ايران كه محل ظهور دعوت عباسيان بود ظهور و نمود يافت. نهضت شعوبيه، يكي از مهم‌ترين اين جنبش‌هاي ضد مكتبي بود.
    طبري به اين مطلب اشاره داشته كه پس از شهادت امام كاظم و به حكومت رسيدن مأمون به سال ۱۹۸ هجري، زندگي براي خانواده امام دشوارتر شد تا جايي كه سرانجام، امام رضا با اكراه و اجبار خواسته مأمون را پذيرفت و ولايتعهدي ظاهري او را برعهده گرفت. وقتي امام هشتم را در شعبان ۲۰۰ق از مدينه به خراسان مي‌بردند، خانواده خويش را جمع كرد و به آنها فرمود: «اين آخرين ديدار ماست، من ديگر حرم جدم را نخواهم ديد.» و بدين‌سان، فاطمه معصومه عليهاالسلام به رنج دوري ايشان مبتلا شد.