پروژه‌های مشترک دکتر حجازی و روزنامه خراسان 71سال قبل

جواد نوائیان رودسری – مشهدی های سن و سال دار، دکتر موسی‌ حجازی را می‌شناسند؛ پزشک دست به خیری که قرن گذشته مشهد، مشحون از تکاپوهای خیرخواهانه اوست. به تازگی ضمن بررسی بایگانی روزنامه خراسان، به نمونه های جالبی از رویکردهای رسانه‌ای دکتر حجازی برخورد کردم که شاید کمتر کسی از آن ها آگاه باشد؛ هر چند که حدود دو سال قبل با همت «فرنود فغفور مغربی» و «محمدرضا فیضی»، پژوهشی آبرومند درباره زندگی دکتر موسی‌ حجازی انجام شده و در یکی از جراید انتشار یافته‌است – و من هم در بخش‌هایی از این نوشتار، از این پژوهش ارزشمند و کم‌نظیر بهره برده‌ام – اما آن‌چه از محتوای مندرج و تصاویر انتشار یافته در روزنامه خراسان به دست می‌آید، چشم‌انداز متفاوتی از سیما و شخصیت دکتر حجازی را پیش روی ما قرار می‌دهد که نشان دهنده بینش و نگاه صحیح وی به مقوله فعالیت‌های خیریه درمانی و تلاش او برای استفاده از تمام ظرفیت‌ها، در راستای تقویت این نوع از فعالیت‌های عام‌المنفعه است.
چند کلمه درباره دکتر موسی حجازی
پیش از آن‌که بخواهیم درباره گزارش‌های روزنامه خراسان و ارتباط آن با فعالیت‌های دکتر موسی حجازی صحبت کنیم، باید مختصری درباره او بدانیم؛ دکتر موسی‌ حجازی متولد سال 1256ش، ملقب به «طبیب اعظم»، فرزند رضاقلی‌خان مستوفی، از دولتمردان دوره ناصرالدین‌شاه است. مادر موسی‌خان، از ندیمه‌های مهدعلیا، مادرِ شاه قاجار بود و لقب «طبیب اعظم» را هم، او از مهدعلیا برای پسرش گرفت. موسی‌خان بعد از اتمام مقدمات، به مدرسه دارالفنون رفت و پزشکی خواند؛ آن‌گاه برای تکمیل دانش، راه فرانسه را در پیش گرفت و پس از چند سال توقف و تحصیل، به ایران بازگشت و در تهران به کار طبابت پرداخت. دوران حضور و فعالیت‌های پزشکی طبیب اعظم در پایتخت، احتمالاً با انقلاب مشروطه و حوادث بعد از آن، همزمان بوده‌است. مدت توقف دکتر حجازی در تهران معلوم نیست اما از قرار معلوم، در زمان حکومت علی‌نقی میرزا رکن‌الدوله در مشهد، به این شهر دعوت شد و بعدها، در کنار طبابت، مسئولیت پزشکی قانونی مشهد را هم برعهده گرفت. از این منظر، باید دکتر موسی‌ حجازی را نخستین پزشک قانونی مشهد بدانیم. وی طی دوران حضورش در این شهر، با اشرف‌الملوک دفتری، برادرزاده دکتر مصدق، ازدواج کرد و ظاهراً در دوران حکومت کلنل محمدتقی‌خان پسیان، رئیس بهداری و امور بهداشتی شهر مشهد شد. او طی دهه‌های بعد، برای خودش در مشهد سه مطب تأسیس کرد؛ اولی در محله چهارباغ و کوچه مخابرات، دومی در خیابان خاکی و سومی در «تَه‌پُل محله» یا به قول مشهدی‌ها «تَپُّل محله» در محله نوغان. به این ترتیب، سعی می‌کرد همواره در دسترس مردم باشد. بعید نیست که تصمیم مرحوم دکتر شیخ برای تأسیس مطب‌های متعدد در نقاط مختلف شهر نیز - که چندی پیش در همین صفحه به آن اشاره کردیم - به تأسی از رویکرد دکتر حجازی گرفته شده‌باشد. منزل دکتر حجازی در خیابان سناباد، کوچه طاهری نیز، مکانی برای طبابت و درمان بیماران بود. او در رسیدگی به افراد بی‌بضاعت و ارائه خدمات رایگان به آن ها، از هیچ کمک و اقدامی دریغ نمی‌کرد.
تلاش برای توسعه زیرساخت‌های درمانی


دکتر حجازی طی دوران حضورش در مشهد به فکر ایجاد و توسعه زیرساخت‌های بهداشتی و درمانی در این شهر افتاد. نخستین گام‌ها را در این زمینه، افراد خیّری مانند احترام‌السلطنه قهرمان، با تأسیس بیمارستان منتصریه برداشته‌بودند. با این حال، این اقدامات به هیچ وجه نیاز شهر پرجمعیتی مانند مشهد را تأمین نمی‌کرد؛ به ویژه شرایط برای بیماران خاص، اصلا مناسب و متناسب نبود. او در سال 1328ش، موفق به تأسیس بیمارستان تخصصی مسلولین در زمین اهدایی دوست قدیمی‌اش مرحوم توکلی شد؛ بیمارستانی که امروزه با نام «دکتر شریعتی» شناخته می‌شود و مرقد دکتر حجازی نیز، در گوشه‌ای از آن‌ قرار دارد. تجربه تلاش برای تأسیس بیمارستان مسلولین، به دکتر در طراحی و ساخت بیمارستانی برای بیماران مبتلا به امراض روانی هم کمک کرد. او برای تامین هزینه‌های مالی مورد نیازی که باید برای ساخت بیمارستان مسلولین صرف می‌شد، رنج و مشقّت فراوانی کشید. از شواهد چنین بر می‌آید که آن مرحوم، در گام بلند بعدی‌اش، به اهمیت استفاده از ظرفیت رسانه‌ها برای جلب کمک‌های مردمی و پیشرفت سریع پروژه‌های بهداشتی و درمانی، پی برده بود و به همین دلیل، ارتباطی منظم و کارآمد را با روزنامه خراسان برقرار کرد؛ ارتباطی که به همکاری‌های گسترده این روزنامه دیرپا، با دکتر موسی‌ حجازی، برای تکمیل و افتتاح پروژه‌های بهداشتی و درمانی وی انجامید.
مانور مطبوعاتی دکتر حجازی
تاریخ برقراری ارتباط میان دکتر موسی‌ حجازی و روزنامه خراسان، به همان ماه‌های نخست انتشار دوره دوم روزنامه در سال 1328ش باز می‌گردد. در مهرماه این سال، دکتر حجازی با دعوت از خبرنگار روزنامه خراسان برای همراهی با استاندار وقت، در بازدید از پروژه نیمه‌تمام ساخت نخستین بیمارستان مجهز امراض روانی (تیمارستان) در جاده خواجه‌ربیع (جایی در نزدیکی روستای قدیمی سمزقند و حاشیه خیابانی که امروزه با نام خیابان آیت‌ا... عبادی شناخته می‌شود)، فعالیت‌ها و نیازهای خود را برای تکمیل پروژه، رسانه‌ای کرد. نکته جالب توجه این است که در آن زمان، بیماران روانی، با عنوان «دیوانه» و «مجنون» شناخته می‌شدند و به طور کلی، نگاه عموم به ساخت مکانی برای نگهداری آن ها که قطعاً پرهزینه هم به حساب می‌آمد، مثبت نبود. روزنامه خراسان، با توجه به اهمیت این مسئله و در راستای همکاری با این پروژه خیرخواهانه، دست به انتشار یادداشت‌ها و اخبار منظمی زد که مشهورترین آن ها، سلسله یادداشت‌هایی با عنوان «سیاحت تیمارستان» در قالب سرمقاله و در صفحه نخست بود. این یادداشت‌ها، بعد از بازدید خبرنگار و مسئولان روزنامه خراسان، از شرایط وحشتناک تیمارستان قدیمی مشهد که در آن زمان، صرفاً برای نگهداری از بیماران روانی، در شکلی بسیار زننده و نامناسب و به دور از کمترین امکانات رفاهی و بهداشتی، در محلی نزدیک به سالن ورزشی مهران فعلی ساخته شده‌بود و بعد از آن، بازدید از ساختمان جدید بیمارستانی که به همت دکتر موسی‌ حجازی در حال ساخت بود، به رشته تحریر درآمد. هدف از نگارش این یادداشت‌ها، یک مانور رسانه‌ای برای بیدار کردن اذهان عمومی بود. خمیرمایه مندرجات این یادداشت‌ها که به صورت فنی و با نگاه کارشناسانه، اما با ذوق ادبی و ژورنالیستی به رشته تحریر درآمده، بی‌شک از دکتر موسی‌ حجازی است و مروری بر برخی فرازهای آن ها، می‌تواند ما را با دیدگاه‌های این پزشک شریف، بیشتر آشنا کند.
به عنوان نمونه
در یادداشت «سیاحت تیمارستان»، مربوط به شماره 83 روزنامه خراسان، مورخ 11 مهرماه سال 1328، نویسنده به وضعیت تیمارستان قدیمی شهر مشهد که به آن اشاره کردیم، می‌پردازد و می‌نویسد: «ما نفهمیدیم وسیله معالجه مجانین در تیمارستان چیست و چگونه آن ها را معالجه می‌کنند؟ چرا که در آن‌جا هیچ وسیله‌ای ندیدیم و جز همان اطاق‌های کثیف و متعفن و خراب که بیشتر به جنون و دیوانگی و عصبانیت آن ها کمک می‌کند و صحت مزاجشان را مختل می‌نماید، چیز دیگری وجود ندارد. گویا این مجازات دیوانگی است و هر فلک‌زده‌ای که مبتلا به جنون شد، مجازاتش آن است که او را در همچو محلی زندانی کنند. پس چرا اسمش تیمارستان است؟! این که معنی تیمار و غمخواری نیست. خوب بود اسمش را زندان مجانین می‌گذاشتند، آن هم زندانی که اگر یک جانی قسی‌القلب خونخوار را به آن جا ببرند، در حقش ظلم کرده‌اند.» نویسنده سپس، با مهارت تمام، به اقدامات دکتر موسی حجازی ورود می‌کند و ادامه می‌دهد: «اگر واقعاً تیمارستان است، باید به صورت یک بیمارستان باشد، چه فرق می‌کند؟ این ها هم مریض‌اند، طبیعت در حق آن ها ظلم کرده، ما نباید ظلم بکنیم. باید اطاق تمیز، آفتابگیر، تختخواب، ملافه و روپوش داشته‌باشند. پرستارهای آموزش‌دیده و دلسوز و مهربان مراقب حالشان بوده، با آن ها به لطف و مدارا و رأفت رفتار کنند.» پس از این پیشنهادها، با آن نثر زیبا که بی‌تردید در ذهن مخاطب جا می‌گیرد و وی را به ضرورت این اقدام واقف می‌کند، نویسنده به اصل قضیه می‌پردازد و درباره تیمارستان جدید، شرح مبسوطی می‌دهد؛ شرحی که هم نمایانگر استفاده دکتر موسی‌ حجازی از ظرفیت و توانمندی خیّرین مشهدی است و هم به نوعی، بخشی از تاریخچه بیمارستان امراض روانی حجازی را پیش روی ما قرار می‌دهد: «نقشه ساختمان را آقای مهندس گرایلی مجاناً کشیده و داده‌است و عبارت از 9 اطاق مردانه و 9 اطاق زنانه و دو سالن غذاخوری 5×9 و آشپزخانه و غیره است و گنجایش نگهداری صد مجنون را خواهد داشت. ساختمان با مساعی دکتر حجازی شروع شده ولی معلوم نیست چه موقع به پایان خواهد رسید و کِی برای انتقال مجانین حاضر می‌شود.» افزون بر این‌ها، تقریباً هر هفته یک‌بار، خبری درباره ساخت تیمارستان، در بخش «در کشور ما» روزنامه خراسان، با هدف توجه بیشتر مردم به این مسئله منتشر می‌شد. گاهی نیز، عکس‌هایی از این مکان، در صفحات روزنامه چاپ می‌شد که اقدام مهمی در فعالیت‌های رسانه‌ای به حساب می‌آمد. کار ساخت این بیمارستان،   پیش از درگذشت دکتر حجازی، در   23 مردادماه سال 1332ش به پایان رسید.