۲۵ سال بعد بوی باروت در بن علی‌!

امید مافی
این انقراضِ واقعیت نیست. این خود حقیقت است و باید در چنین ساعاتی بی پرده از جنگجویانی نوشت که بیست و پنج سال پس از ملبورن شرجی با خوف و وهم بیگانه شدند تا غرق در صلابت خویش به برپایی جشن صعود در شب پرستاره بن علی بنشینند.انگار قرار است تاریخ تکرار شود و جشنی که دو دهه پیش پس از شکار یاران هری کیول و دیگر کانگوروها برپا کردیم، اینبار هزاران کیلومتر آن سوتر از ملبورن در دوحه شکل بگیرد. شاگردان کارلوس که ولزی ها را سوار بر قطاری گیج از ریل ها خارج کردند، حالا برای آنکه آرزوی دیرینه یک کشور را محقق سازند گریزی ندارند جز آنکه از ابتدا بر روی قفس توری سنگربانی به نام» استفن» آتش بریزند و کار را تمام کنند. حریف ایران در ایستگاه سوم قشون جوانی است که با پرس خفه کننده از درون زمین حریف به دنبال مسدود کردن تمامی راه هاست. تیم جاه طلبی که با اتکا به کریستین پولیسیک، پلی میکر ششدانگ خود به دنبال آن است دوئل های میانه میدان را ببرد و پل های رسیدن ایران به دروازه امریکا را ویران کند. این سوتر اما کارلوس در قامت فرمانده ای سرد و گرم چشیده خوب می داند چطور باید کمربندها را محکم ببندد و کارد را به استخوان حریفی که سه شیرها را متوقف کرده و سایه اش سنگین شده برساند. بی شک یک دیوار دفاعی بلند با کمترین ضریب اشتباه و یک خط میانی جنگجو و البته خط آتشی که با وجود سردار و مهدی طارمی هر حریفی را می ترساند و می لرزاند، قادر خواهد بود در شب نشینی شلوغ ستارها بدرخشد و ریسه ببندد و چراغ های رابطه را تا همیشه روشن نگه دارد. تا شب چیزی نمانده. خاورمیانه حالا بیش از هر وقت دیگر بوی باروت می دهد. وقتی قرار است گرت برهالتر با ردای رهبری امریکا برابر پیرمرد پرتغالی اردوی ایران زانو بزند و ذیل برگه صعود ما را پاراف کند، لابد باید به جیزهای خوب فکر کرد و درست در لحظه موعود تپانچه را به سوی یانکی ها گرفت. این تیم ترکیب آغوش پیچیده ای است از ملت و خیال یوزهایی که به هوای رستگاری وطن آوازه خود را به ارتفاع بلندترین قله ها خواهند رساند. دلمان عجیب روشن است در این عرصات.