«زن، زندگی، آزادی» شعاری علیه زنان

رها عبداللهی: بیش از ۲ ماه است [نا]جنبش «زن، زندگی، آزادی» با ادعای بزرگ‌ترین انقلاب زنانه در ایران سر برآورده و البته بیش از فضای واقعیت در فضای مجازی عرض‌ اندام کرده است. این جنبش مدعی مبارزه با ظلم و خشونت علیه زنان در ایران است و اگرچه آزادی حجاب را پیشانی این مبارزه قرار داده، در ادامه مطالباتی را در جهت اختلاط و آزادی روابط زنان و مردان در همه فضاها، مقابله با نمادهای مذهبی و البته آزادی همجنس‌گرایی ابراز کرده است. این جنبش از همان روزهای ابتدایی اقداماتی را در پرونده خود ثبت کرد که بر خلاف شعار اعلام‌شده‌اش بود؛ از جمله نفرت‌پراکنی، ابراز خشونت شدید و حتی ارتکاب جنایت نسبت به مخالفان و منتقدان، توسل به زور برای همراه کردن مردم،  فحاشی و هتاکی علنی، حمایت از تحرکات تجزیه‌طلبانه و تروریستی، تهدید بازاریان و تعطیلی کسب و کارشان، آسیب به اموال خصوصی و عمومی، اعمال خشونت نسبت به زنان با رفتارهایی چون چادر از سر کشیدن و بی‌احترامی و ضرب و جرح برخی بانوان و شعارهای جنسی و رکیک. هر چند اکنون برای خیلی از ما عیان شده وقایع ۲ ماه اخیر نه انقلاب زنانه است و نه اساسا می‌توان آن را چنان که بازنمایی می‌شود انقلاب یا جنبش نامید و ماهیت آن توطئه‌ای براندازانه است که روی موج‌سازی شبکه‌های مجازی و برخی مطالبات حداقلی با نمود حداکثری سوار شده اما برای عده‌ای که هنوز دل به شعار «زن، زندگی، آزادی» داده و از قِبَل آن به دنبال مطالبات خویشند، باید تبیین شود چگونه این حرکت به ضد خود یعنی زن و زندگی و آزادی تبدیل شده است. هر کدام از این خصوصیاتی که در بالا ذکر شد، برای اثبات این موضوع کافی ا‌ست اما جز اینها، امری که پیشانی این انقلاب به اصطلاح زنانه را به خود اختصاص داده، به تنهایی قادر است آن را به ضد غایت ادعایی خود یعنی زنان تبدیل کند. طرفداران این جنبش ابتدا خود را معتقد به آزادی پوشش نشان دادند اما خیلی زود در حرف و عمل نشان دادند دیکتاتورمآبانه به دنبال حذف حجاب هستند و در آینده‌ای که به دنبال آنند، کسی حق حجاب داشتن نخواهد داشت. در همین نقطه می‌توان ضد زن بودن آنان را فهمید. اول اینکه ضدیت با حجاب به نادیده گرفتن حق انتخاب زنانی که خواهان حجاب هستند منجر می‌شود و دوم اینکه حذف حجاب و ترویج برهنگی در یک جامعه به سرعت آن جامعه را به محیطی ناامن و خشونت‌زده تبدیل می‌کند که نخستین قربانی آن زنان هستند. این گزاره را با توضیحی کوتاه اثبات می‌کنم. نقش زن در رشد یا افول جوامع بیش از مردان است. حکمای اسلامی زن را به دلیل ویژگی‌هایش، روحانی‌تر از مرد می‌دانند و معتقدند او اگر در مسیر پیشرفت قرار گیرد، جامعه را با خود بالا می‌کشد. یکی از این خصوصیات عاطفه است که چنانکه آیت‌الله العظمی جوادی‌آملی می‌فرمایند، اگر در مسیر درست قرار بگیرد و حفظ شود، زنان با امامت عاطفه، هم خود رشد می‌کنند، هم جامعه را به تعالی می‌رسانند اما اگر در مسیر درست قرار نگیرد، جامعه متوحش و اسیر شهوت و خشونت می‌شو‌د. عفاف از جلوه‌های امامت عاطفه است. در نگاه تمدنی، عفاف زن تعیین‌کننده صعود یا سقوط جوامع بشری ا‌ست. حجاب نمود عفاف و تنظیم‌کننده روابط بین زن و مرد در جامعه است، چرا که برای رفت و آمد و اختلاط‌شان قاعده تعیین می‌کند. وقتی حجابی در کار نباشد، برهنگی و افسارگسیختگی و اختلاط ناسالم در عرصه عمومی، جامعه  را به عرصه تحریک جنسی بدل می‌کند و افراد را در یک حال تحریک دائم قرار می‌دهد؛ تحریکی که موجب عدم تمرکز و فشار مداوم روانی به اعصاب می‌شود. تولید خشونت از نخستین پیامدهای چنین وضعیتی‌ است و زنان نخستین قربانیان این خشونت هستند. آمارهای جهانی این را بخوبی نشان می‌دهد. آمار «آژانس حقوق بنیادی اتحادیه اروپایی» که در وین، پایتخت اتریش گزارشی در این خصوص تهیه کرده، نشان می‌دهد یک‌سوم زنان ساکن این اتحادیه در طول زندگی خود دست‌کم یک‌بار مورد حمله و خشونت جسمی یا جنسی قرار گرفته‌اند. این خشونت با فرهنگ برهنگی حاکم بر اروپا ارتباط مستقیم دارد. جالب اینجاست که خشونت علیه زنان در کشورهای حوزه اسکاندیناوی که سطح رفاه بهتری دارند بیشتر است و خشونت 52 درصدی در دانمارک، 47 درصدی در فنلاند و 46 درصدی در سوئد گواه این موضوع است. اما انگلیس با 68 درصد، پیشتاز خشونت جنسی علیه زنان است و اتریش با 35 و پرتغال با 32 درصد، بدترین آمار خشونت جنسی علیه زنان در اتحادیه اروپایی را به خود اختصاص داده‌اند. نکته دیگری که اثبات می‌کند این خشونت‌ها متأثر از برهنگی است، اینکه در گزارشی که یورونیوز از یک نظرسنجی داده، ذکر شده  ۸۳ درصد زنان ۱۶ تا ۳۹ سال در اروپا به منظور جلوگیری از خشونت و آزار و اذیت، اقدام به محدود کردن آزادی‌های فردی خود کرده‌اند. یعنی آنان بخوبی درک کرده‌اند محدودیت در پوشش و روابط تا حدی تأمین‌کننده امنیت‌شان است. تجربه غربی‌ها دلیل خوبی برای ترسیم انتهای مسیری ا‌ست که ما اکنون در ابتدای آن قرار داریم اما پیش از مرور این تجارب، در آموزه‌های دینی ما  چنین عاقبتی پیش‌بینی شده. قاعده قرآنی «ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ»۱ که شناخته شدن به عفاف را عامل دفع آزار معرفی می‌کند، حاکی از تاثیر حجاب در امنیت زنان است. مطلوب، داشتن جامعه‌ای باحجاب است که در آن زنان با انسانیت‌شان دیده می‌شوند نه به عنوان موجودی کهتر و قابل دسترس. در جامعه باحجاب، امنیت اخلاقی برای حضور اجتماعی زن و مرد به طور کامل برقرار است. همچنین وقتی در عرصه عمومی جامعه، به علت تضعیف رفتار عفیفانه، تحریک جنسی بالا رفت، این جامعه نمی‌تواند به طور طبیعی عرصه رشد و تربیت صحیح انسان‌ها باشد، چرا که انسان‌ها به شهوات و هوس‌ها سرگرم شده و از تعالی بازمی‌مانند. فهمیدن اینکه شعار «زن، زندگی، آزادی» چه می‌خواهد و بنا دارد زن ایرانی را به کجا برساند، سخت نیست. فقط کافی است چشم‌مان را روی سطح مطالبات سردمداران و طرفداران آن و کارهایی که برای رسیدن به آن می‌کنند نبندیم تا بفهمیم این به اصطلاح انقلاب زنانه، مسیر تدارک دیده شده دشمنان ایران برای نابودی جامعه ایرانی‌ است.   پی‌نوشت  1 - یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا ای پیغمبر (گرامی) با زنان و دختران خود و زنان مؤمنان بگو که خویشتن را به چادر فرو پوشند، که این کار برای اینکه آنها (به عفّت و حرّیت) شناخته شوند تا از تعرض و جسارت (هوسرانان) آزار نکشند، بسیار نزدیک‌تر است و خدا (در حق خلق) بسیار آمرزنده و مهربان است (احزاب/59).