ایران

نعمت‌اله فاضلي
ایران را فراموش نکنیم. اعتراض کنیم و از «زن، زندگی، آزادی» بگوییم اما فراموش نکنیم که ایران درخت کهنی است که همه بر شاخه های آن نشسته ایم. مراقب باشیم بُن نبریم. ایران نام نیست، واژه نیست، خاک زیر پای ماست، زبان ماست، ساختار ساخت دهنده به عمیق ترین لایه‌های آشکار و پنهان عواطف و باورها و کهن الگوهای ماست. بانو «ژولیا کریستوا» روانکاو بلغاری-فرانسوی در کتاب خواندنی اش «علیه افسردگی ملی» در گفت‌وگو با فیلیپ پتی می گوید: «پرسش کردن از قوانین، هنجارها و ارزش ها، لحظه ای حیاتی در زندگی روانی افراد و جوامع است» (کریستوا ۱۴۰۱: ۱۲). آن را «سرپیچی» می نامد. کریستوا «سرپیچی و عصیان» را ستایش می کند و همسو با «سارتر» می گوید «ما حق عصیان داریم» ( همان ۴۳)، زیرا آن را عامل ضروری برای حیات روانی و متصل‌کردن پیوندهای جامعه می داند؛ اما مدافع  فرانسه است.
به نقل از ژيرودو مي گويد: «ملت ها مانند انسان ها از بي نزاکتي‌هاي نامحسوس مي ميرند»(همان 64). معتقد است «به قابليت از بين بردن لکه هاي ننگي که شوربختي را دوره کرده اند و تمرين همبستگي دربرابر آن ايمان دارم» ( همان 66).
ايران، امروز عصيان و سرپيچي را تمرين مي کند، اين سرپيچي چنان که کريستوا مي گويد اگر براي بازسازي و پرسشگري و در مقابل افسردگي ملي باشد نجات بخش و شادماني افزاست و روح ايران را تر و تازه مي کند. ايران را فراموش نکنيم و ايران و نمادها و نشانه هايش را قرباني هيچ چيز واقعا هيچ چيز نکنيم. چرا که «چو ايران نباشد» ديگر چيزي نخواهد بود و نخواهد ماند.


استاد انسان شناسي و عضو هيات مديره انجمن علمي مطالعات صلح ايران