برای این اعتراف اجباری!

کاسب سنندجی که هنگام رد شدن رئیس‌جمهور از مقابل مغازه‌اش، با ذوق و احترام و کاملاً دلی و از سر ادب یک شهروند به رئیسی شکلات تعارف کرد، مورد تهدید ضدانقلاب قرار گرفت و مجبور شد از میهمان‌نوازی خود عذرخواهی کند!
روز پنج‌شنبه گذشته تصاویر قدم‌زدن سیدابراهیم رئیسی در بازار سنندج از صداوسیما پخش شد و در فضای مجازی هم مورد توجه قرار گرفت. در این تصاویر کسبه بازار با خوشرویی از رئیس‌جمهور که به طور سرزده به محل کارشان آمده بود، استقبال می‌کنند و یکی از کسبه هم با دیدن رئیسی خوشحال می‌شود، داخل مغازه‌اش می‌رود، مشتی شکلات می‌آورد و تعارف می‌کند.
این مراوده صمیمانه به مذاق ضدانقلاب خوش نیامد. آن‌ها چند هفته است که می‌گویند سنندج اوضاع عادی ندارد، مردمش مقابل نظام ایستاده‌اند و بازار هم در اعتصاب است. حالا حضور رئیس‌جمهور و امنیت بازار، باز بودن مغازه‌ها و روی گشاده کسبه نشان داد همه آن ادعا‌ها دروغ بوده است. گرچه پیش از این هم، بار‌ها دروغ بودن این ادعا‌ها حتی با نشان دادن فیلم و با استدلال بیان شده بود، اما این بار حضور یک مقام عالی‌رتبه جایی برای انکار و رد نمی‌گذاشت.
از آنجا که حضور رئیسی دروغ‌های این جماعت را برملا کرده بود، دنبال راه دیگری برای خنثی کردن پاتکی که خورده بودند، گشتند و با خوی دیکتاتوری و خشونتی که همواره داشته‌اند، آن را یافتند. عوامل ضدانقلاب ابتدا در فضای مجازی با انتشار عکس این مغازه‌دار و معرفی هویت و آدرس مغازه او از هموطنان خواستند با او برخورد کنند. شاید برخی تصور می‌کردند ماجرا صرفاً به جنجال و تهدید مجازی ختم می‌شود و اتفاق بیشتری نخواهد افتاد، اما ساعاتی بعد فیلمی از این کاسب بازار سنندج منتشر شد که او در منزلش نشسته و با زبان کردی خودش را اهل یکی از روستا‌های سنندج معرفی می‌کند و تأکید دارد که وابسته به هیچ ارگانی نیست و تاکنون هزار تومانی از دولت دریافت نکرده است و توضیح می‌دهد که: «آن اتفاق ناگهانی پیش آمد و به هیچ وجه برنامه‌ریزی قبلی نبوده است.»


تا اینجای سخنان او نشان می‌دهد که برنامه حضور رئیس‌جمهور در بازار سنندج، سرزده و بدون برنامه‌ریزی قبلی و رفتار مردم با او در بازار هم تصمیم عادی خود مردم بوده است؛ بدون برنامه‌ریزی، بدون اجبار و بدون هیچ ترس و واهمه‌ای.
در ادامه، او می‌گوید: «یک کاسب هستم و مغازه‌ام اجاره‌ای است. اگر با اقدام خودم باعث ناراحتی مردم شدم، از همه مردم کردستان عذر می‌خواهم.» این سخنان او یعنی به من رحم کنید، کاسبی مستأجر هستم و...
روشن است که این مغازه‌دار تحت تهدید قرار گرفته و به خاطر صیانت از حریم خانواده و جان و مالش مجبور شده است تن به خواسته دیکتاتور‌های ضدانقلاب بدهد، چون دیده که در همان مناطق کردنشین، تجزیه‌طلبان به خانه فرد طرفدار نظام کوکتل مولوتف انداخته‌اند، خانه را در حالی که زن و بچه در آن است، آتش زده‌اند یا به منزل فرد دیگری از حامیان نظام رفته‌اند و حتی لباس‌های اهل خانواده را سر دست گرفته‌اند و... طبیعی است که او بترسد و تن به خواسته آنان بدهد.
چند نکته در این زمینه جالب توجه است:
اول آنکه این کاسب از رئیس‌جمهور نترسیده و رفتارش در استقبال از رئیس‌جمهور، تصمیم خودش بوده و مجبور به کاری نشده، اما از دیکتاتوری و توحش تجزیه‌طلبان ضدانقلاب می‌ترسد و سریع موضعش را ظاهراً عوض می‌کند.
دوم آنکه وقتی مردم کردستان از بیم توحش ضدانقلاب جرئت یک شکلات تعارف کردن به رئیس‌جمهور خود را ندارند، آیا به سایر مواضعی که از قول آن‌ها بیان می‌شود، می‌توان اعتماد کرد که اعتراف اجباری نباشد؟ آیا اگر فرزندشان را ضدانقلاب بکشد، آزادی دارند که بگویند ضدانقلاب ما را عزادار کرده است؟ یا مجبور خواهند شد گردن نظام بیندازند؟
سوم آنکه آیا اعتصاب‌هایی که ادعا می‌کنند در مناطق کردنشین رخ داده، به اختیار بوده یا آن‌ها هم اعتصاب اجباری بوده است؟ اعتصاب اجباری، اعتراف اجباری و در کل، انقلاب اجباری!
چهارم آنکه ضدانقلاب در همین بخش از فیلم که مغازه‌دار به رئیسی شکلات تعارف می‌کند، روی حرکت خانمی متمرکز شدند که بی‌اعتنا به ماوقع، حتی به سمت رئیس‌جمهور برنمی‌گردد و به داخل مغازه می‌رود و تمام مدت پشتش به تصویر است. به نظر می‌رسد آن زن در دو راهی مانده؛ استقبال از رئیس‌جمهور و به جان خریدن تهدید‌های ضدانقلاب یا پا گذاشتن روی خوی مهربان و میهمان‌نواز کردی و بی‌اعتنایی به میهمان دولتی و در عوض تأمین امنیت خویش.
فیض‌الله، کاسب سنندجی؛ مردی که به هیچ ارگانی وابسته نیست، با ویدئوی ۵۲ ثانیه‌ای خود، کلی حرف مهم می‌زند و فضا را شفاف می‌کند. از تعارف شیرینی اختیاری تا عذرخواهی اجباری کلی حرف است.
این ماجرا هم گذشت، اما این جای تأمل برای نهاد‌های امنیتی کشور دارد که مردم حتی برای تعارف یک شکلات به رئیس‌جمهور، آزادی و امنیت نداشته باشند.