"جامعه باز"؛ جامعه نقاد، خطاباور و اصلاح گر

هوشمند سفیدی
پوپر که تئوریسن "جامعه باز" است، نگاهی واقع گرایانه به آن دارد و آن را نوعی آرمانشهر تلقی نمی کند، او می گوید: "جامعه باز، جامعه ای مبتنی بر عقل مطلق نیست، و تشکیل جامعه ای بر اساسی خرد مطلق، به اندازه تشکیل یک نظام ناب، غیرممکن است پس، هرگونه تلاش برای تحقق امری غیرممکن، ضرورتاً، نفرت آور، زشت و قبیح خواهد بود" (پوپر، 1384 : 134) "پوپر" همچنین اذعان می دارد: "صفت جادویی را من به جامعه بسته و صفت متعقل و نقاد را به جامعه باز اطلاق کرده‌ام، از این رو، کاربرد این دو اصطلاح، بدون آرمان سازی از جامعه مورد نظر، امکان پذیر نیست، حتی در بازترین جوامعی که تاکنون ظهوریافته اند، نگرش جادویی به طور کلی از زندگی، رخت نبسته است و باور ندارم کلاً از بین برود، با وجود این، برای سنجش اینکه آیا از جامعه بسته به جامعه باز گذر کرده ایم یا نه؛ باید ملاک سودمندی ارائه دهیم، جامعه بسته، هنگامی فرو می ریزد که از مشاهده های اجتماعی، هیبت فوق طبیعی به دل راه ندهیم و در عوض، احساس کنیم که قادریم فعالانه در امور دخل و تصرف کنیم، و به تعقیب منافع و مصالح شخصی یا گروهی بپردازیم". (پوپر، 1396 : 539).
براین اساس، جامعه ای که نقد پذیر باشد، در واقع پیشاپیش و از نظر ذهنی به خطا باوری و افزایش لغزش اعتقادیافته است، پوپر علم نقدپذیر را مثل "جامعه باز" می داند و علم نفوذناپذیر را مثل جامعه بسته؛ زیرا پایۀ معرفتی جامعه بسته، علمی است که حاضر نیست نظریه های خود را در معرض آزمون و خطا یا ابطال قرار دهد و پیشاپیش آن ها را حقایق یقینی تلقی می کند؛ در حالی که علم نقدپذیر، تنها به حقیقت ایمان دارد و بنابراین همیشه آماده است که با سنجش گری، خود را تکامل بخشد، در واقع، او نشان می دهد که چگونه رهیافت های معرفتی، در نقدپذیری، آزاد اندیشی و گریز از جزم اندیشی موثرند و راه را برای پذیرش خطاها و کاستی ها و اصلاح امور باز می کنند، در حالی که علم، جزم اندیشی و مطلق انگاری را که از ویژگی های یک جامعه بسته است، اساس خشونت می داند (لسناف، 1385: 182)
در تاریخ بشر، جامعه بسته، سابقه دیرینه ای دارد؛ "پوپر" غالباً این نوع جامعه را، جامعه ای قبیله‌ای یا قبلیه گرایی می داند و ویژگی های مشترک انواع مختلف آنها معین است: ساختار اجتماعی، هنجارهای اجتماعی و شیوه خاص تفکر از جمله نهادها  رویه های اجتماعی نسبتاً ثابت و بی انعطاف؛ زیرا تفکر در این جوامع جادویی است، نه عقلانی،. همچنین آنچه بر رفتارها حاکم است، "تابو" است؛ لذا، امکان نقد آن ها فراهم نمی شود، براساس آنچه ذکر شد، می توان گفت از یکسو جامعه باز محصول نقد، معرفت علمی، واقع گرایی، خشونت پرهیزی، و اصلاح گری است و از سوی دیگر آن ها را می توان میوه و محصول جامعه باز دانست؛ این عناصر، درواقع، اجزای سازنده جامعه باز هستند و ما که در پی استقرار "جامعه باز" هستیم، نمی توانیم مبانی معرفتی و عناصر اصلی آن را نادیده انگاریم.


در یادداشت های بعد، موضوعات دیگری را درباره جامعه باز مطرح خواهیم کرد.