تکرار نامی جعلی توسط السودانی، سیلی عطایی و اعدام جاسوس MI6


 
 
 


 
 
تکرار نامی جعلی توسط السودانی  کارشناس عرب زبان: حتی جمال عبدالناصر هم از واژه خلیج فارس استفاده می‌کرد     چندی پیش برخلاف انتظارها، محمد‌‌‌ شیاع السودانی،‌‌‌ نخست‌‌‌وزیر عراق در بیانیه‌‌‌ای درباره مسابقات جام ملت‌‌‌های خلیج (فارس) از عبارتی جعلی استفاده کرد. این در حالی است که از عراق به عنوان متحد ایران و از السودانی به عنوان چهره‌‌‌ای نزدیک به ایران انتظار نمی‌‌‌‌‌‌رفت چنین اظهارنظری داشته باشد. مسئله‌ای که به احضار سفیر عراق در تهران به وزارت خارجه منجر   و مراتب اعتراض و ناخشنودی ایران به وی ابلاغ شد، اما به رغم انتقاد شدید تهران و احضار سفیر بغداد به وزارت خارجه، محمد شیاع السودانی در سفرش به آلمان بار دیگر این کار را تکرار کرد. السودانی در پاسخ به سوال خبرنگار شبکه دویچه وله که نام خلیج، فارس است یا عربی؟ مدعی شد: «کشورهای خلیج عربی» این یک واقعیت است و نمی‌خواهیم وارد این مسئله بشویم که عده‌ای تلاش کردند برای آن جنجال آفرینی کنند! این در حالی است که سامی امین کارشناس مسائل سیاسی عرب دربرنامه ای تلویزیونی گفت: ما باید تاریخ و حقایق آن را بازخوانی کنیم، اگر به سخنرانی‌های جمال عبدالناصر رئیس جمهور پیشین مصر مراجعه کنید می‌بینید که حتی او هم از واژه خلیج فارس استفاده می‌کرده است؛ وقتی از مصر به آمریکا مهاجرت کردم به هر برنامه‌ای که می‌رفتم از واژه خلیج فارس استفاده می‌شد و باعث تعجبم شده بود. وقتی بررسی کردم، دیدم تنها کسانی که در دنیا از اسم دیگری برای خلیج فارس استفاده می‌کنند، ما هستیم.    
 
 
 
برخورد سرمربی تیم ملی والیبال با شاگردش بازتاب گسترده‌ای داشت  
سیلی  جهانی!  
 
گروه ورزش/ هفته هفدهم لیگ برتر والیبال درحالی پنج‌شنبه برگزار شد که در دیدار دو تیم مس رفسنجان و لبنیات هراز آمل اتفاق عجیب و غریبی افتاد؛ اتفاقی که توجه رسانه‌های جهانی والیبال را به لیگ برتر ایران جلب کرد. دیدار مس و لبنیات درحالی به پیروزی 3 بر یک شاگردان بهروز عطایی سرمربی آملی‌ها ختم شد که در دست سوم این رقابت و درحالی که هراز با نتیجه ۲ بر صفر جلو بود درگیری بین دو تیم شکل گرفت. در امتیاز ۱۸ بر ۱۴ به سود مس، دوتیم به عملکرد داوری اعتراض داشتند که عطایی در این هنگام سیلی به بازیکن خود زد که با جنجال‌های زیادی همراه شد. عرفان جلالی‌نژاد بازیکن لبنیات که دریافت‌کننده سیلی جانانه عطایی بود، درباره اتفاقاتی که منجر به برخورد فیزیکی بهروز عطایی با او شد، می‌گوید: «اول این‌که قبول دارم اشتباه کردم و اگر آقای عطایی مرا کنترل نمی‌کرد، شاید اتفاقات دیگری رخ می‌داد. متاسفانه وضعیت داوری در لیگ هر روز بدتر از قبل می‌شود و داوران اشتباهات زیادی دارند. در آن صحنه من به خاطر اشتباه محرز داور به‌شدت عصبانی بودم و اعتراضم را به ناظر داوری اعلام کردم که عطایی اجازه نداد این اعتراض‌ها ادامه پیدا کند. هواداران و مربی مس به ما و حتی عطایی که سرمربی تیم ملی هم هست، توهین‌های زیادی کردند و ما هیچ واکنشی به این توهین‌ها نشان ندادیم. امیدوارم کمیته انضباطی همه این اتفاقات را رصد کند و برخورد جدی با آن‌ها داشته باشد. من به خاطر رفتارم از جامعه والیبال و به خصوص آقابهروز عذرخواهی می‌کنم؛ اما سکوت مقابل این اتفاقات سخت است.» هرچند که جلالی‌نژاد بابت اشتباهش عذرخواهی کرد اما عطایی هنوز واکنشی به این اتفاق نداشته است با این حال ویدئوی سیلی زدن او به جلالی در فضای مجازی تاحدی دست به دست شد که بالاخره بازتاب جهانی پیدا کرد. رسانه اروپایی world of volley اقدام عطایی را حمله به بازیکن خواند و در این خصوص نوشت: «در دیدار مس رفسنجان و هراز آمل در لیگ مردان ایران، سرمربی این تیم به خود اجازه داد رفتاری کند که برای متخصصی که در چنین سطحی از والیبال کار می‌کند غیرقابل بخشش است. در این مسابقه شاهد حمله فیزیکی دیگری از سوی سرمربی به بازیکن خود بودیم. بدتر از آن، این سرمربی تیم ملی مردان ایران بود که در مرکز ماجرا قرار داشت. بهروز عطایی به مهاجم تیمش یعنی عرفان جلالی‌نژاد، بازیکن ۲۱ ساله پیشین تیم ملی زیر ۲۱ و ۱۸ سال ایران، سیلی زد. دلیل این اقدام عطایی اعتراض جلالی‌نژاد به تصمیم داور بود که به قیمت از دست دادن یک امتیاز در دست سوم برای تیمش تمام شد. حتی قبل از این که عطایی بخواهد با جلالی نژاد برخورد فیزیکی کند، یکی از بازیکنان دیگرش با ضربه محکمی به سینه بازیکن مدنظر او را هل داد.» نشریه معتبر ورد آف والی درحالی اقدام عطایی را غیرقابل بخشش می‌خواند که معتقد است او به‌عنوان سرمربی تیم ملی والیبال ایران در سطحی از والیبال قرار دارد که اساسا نباید دست به چنین اقداماتی بزند. حال باید منتظر ماند و دید کمیته انضباطی فدراسیون والیبال برای این اقدام آقای سرمربی چه تنبیهی درنظر خواهد گرفت.
 
 
 
 
دار مجازات بر گردن جاسوس MI6
علیرضا اکبری جاسوس انگلیس چه اطلاعاتی درباره شهید فخری زاده به لندن داد؟ ماجرای طرح «سکته» برای نجات شاه ماهی اطلاعاتی چه بود؟
 
توکلی - «علیرضا اکبری » چهره ای که طی روزهای اخیر، نامش با عنوان «ابر جاسوس» بر سر زبان‌ها افتاد و در نهایت نیز روز گذشته حکم اعدام او اجرا شد. ماجرای این ابرجاسوس که سمت معاونت وزارت دفاع را در کارنامه خود دارد، از آن جا شروع می شود که او با سرویس جاسوسی انگلیس به بهانه فعالیت های تجاری و سپس پژوهشی ارتباط برقرار و به اتریش سفر می کند و در همان جا اولین ملاقاتش با افسر اطلاعاتی MI6 با نام مستعار «مارک» رقم می خورد. براساس محتویات پرونده این ابر جاسوس که توسط رسانه قوه قضاییه منتشرشده است، سرویس اطلاعاتی انگلیس با بهره‌گیری از روش‌های نوین جاسوسی، زمینه‌های آلودگی و جاسوسی محکوم را فراهم   و با توجه به اشتغال اکبری در سطوح مدیریتی حساس، وی با علم و آگاهی و به بهانه دریافت روادید برای امور تجاری در انگلیس مبادرت به ارتباط با عوامل سفارت انگلیس می کند و در جلسات و گفت وگوهای مختلف با عامل سفارت انگلیس که به بهانه و در پوشش گرفتن روادید انگلیس در خارج از سفارت انگلیس برگزار می شود، اخبار و اطلاعات طبقه بندی شده مورد نیاز دشمن را دراختیار آن‌ها می گذارد. او در پی یک رویداد که میان ایران و انگلیس رخ داد، اطلاعاتی را درخصوص این که ایران چه تصمیمی درباره این موضوع خواهد گرفت و چه کسی مسئول اصلی است، در اختیار سرویس جاسوسی قرار می دهد. رفته رفته ارتباطات اکبری با MI6 جلوتر می رود و او در مقطعی به افسر اطلاعاتی انگلیس در تهران اعلام  می کند که  منتظر شنیدن پیشنهادهای بعدی من باشید. با گذشت زمان، ارتباطات اکبری با عوامل سفارت انگلیس نیز بیشتر و بیشتر می شود تا آن جا که در یکی از ملاقات های او با ریچارد دالتون سفیر وقت انگلیس در تهران، شخصیت او مورد توجه دالتون قرار می گیرد به طوری که سفیر وقت تاکید و توصیه‌های مکرری در خصوص همکاری با اکبری به مجموعه تحت امر خود و دبیر اول سفارت می کند. در سال ۸۳ برای اکبری روادید انگلیس به صورت وی‌آی‌پی توسط سفارت صادر می‌شود و او به انگلیس سفر می‌کند که در آن جا مجدد با افسر اطلاعاتی انگلیس ملاقات می‌کند. لو دادن اطلاعات مرتبط با شهید فخری‌زاده  درسال ۱۳۸۶، با توجه به محدود بودن سفر و ملاقات در آن مقطع، افسر اطلاعاتی انگلیس به نام جرج، یک دستگاه لپ‌تاپ اپل به منظور ایجاد ارتباط امن و آگاهی از وضعیت اکبری، در اختیار وی قرار می‌دهد. اکبری در این رفت‌وآمدها اطلاعات مهم کشور در مسائل راهبردی در حوزه سیاست داخلی و خارجی، منطقه‌ای، دفاعی، موشکی، مذاکرات هسته‌ای و مباحث اقتصادی مرتبط با تحریم‌ها را جمع‌آوری و به صورت کاملا آگاهانه و هدفمند تحویل افسران اطلاعاتی انگلیس می دهد   وخود او در اعترافات صریحش در خصوص سوالاتی که افسران اطلاعاتی MI6 از وی درباره حوزه‌های مختلف در ایران پرسیده‌اند، بیش از ۲ هزار سوال را بیان کرده است. در این سوالات مطرح‌شده از سوی افسران اطلاعاتی انگلیسی حدود ۱۷۸ نام برده شده که نام شهید هسته ای «فخری‌زاده» نیز به چشم می خورد. اکبری، اطلاعات مهمی را درباره فخری زاده در اختیار MI6 قرار داده و او را فردی کلیدی در سطح تکنیکال معرفی کرده است. آن طور که در گزارش ها آمده، اکبری در زمینه جاسوسی خود به صورت حرفه ای عمل   و متناسب با آخرین نیازمندی‌های سرویس اطلاعاتی MI6 به مسئولان نزدیک و سوالات خاصی را مطرح می کرده است. او در ارتباط با افسران اطلاعاتی انگلیس نیز تدابیر ویژه امنیتی را در دستور کار خود قرار می‌داده و برای ملاقات‌ها ترتیبات خاصی در نظر گرفته می‌شده است؛ برای هر سفر، در هتلی که افسر بیگانه هم آن جا حضور داشته، اتاق رزرو می‌شده، جلسات در سوئیت نفر سوم (رابط اکبری و افسر اطلاعاتی) انجام می‌شده، هنگام ورود به اتاق جلسات باید با ریتم خاصی درِ اتاق به صدا در می‌آمده، هنگام گفت‌وگو، تلویزیون روشن بوده، اگر نوشته‌ای داشته یا مطالب را روی کاغذ می‌نوشته آن را ریزریز می‌کرده و در جایی مثل دست‌شویی می‌ریخته، باید اقدامات ضدمراقبتی پیش از ملاقات‌ها را انجام می‌داده، زمانی که از خانه (در خارج از کشور) بیرون می‌آمده باید یک دلیل می‌داشته و در حضور خانواده نباید با افسر به صورت تلفنی که از قبل به او داده بودند، گفت و گو می‌کرده و تماما پیام‌ها را پاک می‌کرده است. مواجب جاسوسی!  جاسوسی های علیرضا اکبری اما بدون مزد و مواجب نبوده است. در طول سال‌هایی که با MI6 همکاری داشته، هدایا و مبالغ هنگفتی را دریافت کرده بود، اکبری برخی از مبالغ را در داخل کشور دریافت می‌کرد و برخی نیز به حساب اول وی در اتریش و برخی به حساب دوم وی نزد بانک اسپانیایی پرداخت می‌شده است. در زمان اقامت او در اروپا، سرویس اطلاعاتی انگلیس تمام هزینه‌های وی و خانواده‌اش را برعهده گرفته بود. فرزند اکبری، در همان سال‌ها با هزینه و لابی MI6 وارد کالج لندن می‌شود. هزینه‌های مربوط به اقامت، استقرار، خرید مسکن در شأن خانواده، تامین هزینه‌های جاری، خرید خودرو، خرید تجهیزات خانه و پرداختی ماهانه از سوی سرویس اطلاعاتی انگلیس انجام می‌شده است. همچنین اقدامات حمایتی نظیر پشتیبانی امور اداری برای اقامت در اتریش و اسپانیا، گرفتن روادید انگلیس برای وی و خانواده‌اش، انتقال خانواده به اروپا، هزینه‌های مالیاتی و وکالتی به مبلغی   بیش از ۳۵۰ هزار یورو، دریافت مبلغ ۶۰۰ هزار یورو در فروردین ۸۹ در اتریش و ۶۰۰ هزار یورو در اسپانیا نیز از سوی MI6 انجام شده است. و همه این ها تنها بخشی از مبالغ هنگفت دریافت شده اکبری از طرف انگلیسی بوده است. سناریوی سکته ساختگی! نکته جالب ماجرا آن جاست که اکبری یک بار در سال 87 در تور نهادهای امنیتی و اطلاعاتی می افتد اما به قید وثیقه آزاد می شود و در سال 88 به لندن فرار می کند و پس از اجرای سناریوی سکته مغزی ساختگی از یک سو فضای حضور خانواده اش در انگلیس و از سوی دیگر بازنگشتن اش به تهران را توجیه می کند. با وجود همه این ها، او در سال 91 به ایران بازمی‌گردد و با ادامه دادن عملیات های جاسوسی خود، در سال 96 در تور نیروهای گمنام امام زمان(عج) می افتد و دستگیر می شود، اما علیرضا اکبری به جرم افساد فی‌الارض و اقدام گسترده علیه امنیت داخلی و خارجی کشور از طریق انتقال اطلاعات به اعدام محکوم و به دار مجازات آویخته شد. موضوعی که زیاد به مذاق کارفرمای اکبری خوش نیامد. «ریشی سوناک» نخست‌وزیر انگلیس ضمن ابراز ناراحتی از اعدام جاسوس انگلیس نوشت: «از اعدام «علیرضا اکبری» شهروند بریتانیایی-ایرانی متحیر شدم.» «جیمز کلورلی» وزیر خارجه این کشور هم به اعدام «علیرضا اکبری» که برای لندن جاسوسی می‌کرد، واکنش نشان داد و نوشت: این اقدام بدون پاسخ نخواهد ماند. گزافه گویی‌هایی که بدون پاسخ نماند و در واکنش به مداخلات نامتعارف انگلیس از جمله در قلمروی امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران، روز گذشته سایمون شرکلیف، سفیر این کشور در تهران توسط مدیرکل غرب اروپا به وزارت خارجه احضار شد. لندن هم برای این که از قافیه عقب نماند، در اعتراض به اعدام دست نشانده خود، دادستان کل ایران را تحریم کرد. سفارت انگلیس یا لانه جاسوسی شماره2؟ در این میان اما دستگیری و اعدام علیرضا اکبری با واکنش های مختلفی در فضای مجازی همراه شد. درهمین زمینه فواد ایزدی کارشناس بین الملل در صفحه توئیتری خود نوشت: «ناراحتی بریتانیای صغیر و ‎آمریکا از اعدام ‎علیرضا اکبری قابل درک است. معمولا به جاسوس‌ها گفته می‌شه اگر دستگیر هم بشوند در مبادله جاسوس‌ها آزاد می‌شوند. اعدام اکبری کار جذب جاسوس‌های جدید را سخت می‌کنه. (نباید فراموش کرد که) برخورد با عوامل کشورهایی که در پی تجزیه ایران هستند، حق ایران است.» عبدا... گنجی، عضو شورای اطلاع رسانی دولت نیز نام سفارت انگلیس را لانه جاسوسی 2 گذاشت و نوشت: «حالا بستن سفارت یا اخراج سفیر هیچ، حداقل بچه حزب‌اللهی‌ها این جا تاریخ را به هم پیوند دهند که این سفارت کارکردش در امتداد سفارت آمریکاست و می‌شود نام آن را همیشه لانه جاسوسی٢ گذاشت.» عزت‌ا... ضرغامی وزیر میراث فرهنگی نیز روایتی از سرگذشت علیرضا اکبری داشت و در صفحه توئیتر خود نوشت: «تجربه تلخی برای نظام بود.۷۰ ماه سابقه جبهه داشت. در چهارسالی که معاون آقای شمخانی بودم، رفاقت صمیمی و نزدیکی با هم داشتیم. در اردوی آموزشی مدیران، با هم سخنرانی داشتیم! تغییر رفتار او، «سوژه» (کیس) خوبی برای مطالعه است. نگران تکرار این فرایند هستم.» امین فرج نویسنده نیز در یادداشت کوتاهی با عنوان «تلنگری که پرونده علیرضا اکبری به ما می‌زند» نوشت: چند روز است اسمش سر زبان‌ها افتاده است: «علیرضا اکبری». وقتی اسمش را شنیدم و کمی با سوابقش آشنا شدم، ذهنم درگیر این شد که اکبری هم مثل خیلی از دوستان و هم‌نسل‌هایش «بچه انقلاب» بوده، بچه جبهه بوده، عمر و جوانی‌اش را در راه انقلاب صرف کرده؛ دغدغه خدمت به انقلاب داشته؛ راحت بگویم: گذشته‌ و کارنامه جوانی‌اش، حسرت خیلی از ما نسل بعدی‌های انقلاب بوده؛ چه می‌شود که می‌پذیرد به «دشمن» اطلاعات بدهد و با او همکاری کند؟ خدا نکند کسی احساس کند آن چه یک عمر جمع کرده، یک دفعه تباه شده و از کفش رفته! با خودم فکر می‌کنم در دوران بازداشت و دادگاه چه حس و حالی داشته است؟ شب‌های انفرادی را با چه افکاری به صبح رسانده؟ طعم تلخ حسرت و پشیمانی چقدر کامش را تلخ کرده؟