سرخوشي راوي

برداشت اشتباه مسوولان  از جنگ روايت‌ها خسارت مي‌آفريند
يك تصور بسيار نادرست در اغلب جناح حاكم در ايران رواج دارد كه تحت عنوان «جنگ روايت‌ها» شناخته مي‌شود. به تعبير ديگر هر واقعيتي را به امري روايتي تقليل مي‌دهند. گويي كه اگر يك فرد گرسنه تصور كند به او بگويند كه سير است، گرسنگي او‌ برطرف و سير خواهد شد. يا اگر كسي تبليغ كند كه فلان كالا يا ايده يا... خوب است، آن موضوع نيز خوب خواهد شد يا حداقل ديگران آن را مي‌پسندند. به همين علت آنان، ذهنيت منفي مردم به وضعيت كشور را بيش از آنكه ناشي از واقعيت عملكرد خود بدانند، محصول روايت‌هاي ساخته و پرداخته دشمنان و بدخواهان معرفي مي‌كنند. آنان به اين پرسش پاسخ نمي‌دهند كه اگر مي‌توان روايت را جانشين واقعيت كرد، پس چرا شما قادر به انجام اين كار نيستيد؟ اين تصور از قدرتِ روايت تا حدي قابل قبول است، ولي نه چندان كه عمومي باشد يا بتواند واقعيت را مقلوبه كند. روايت‌ها در بسترهاي مناسب ذهني جا مي‌افتند. مثلا اگر كسي دزد و شهره به اين جرم باشد، ممكن است در يك مورد بتوان او را عامل يك سرقت خاص كه ربطي به او نداشته معرفي كرد. به‌ علاوه هر روايتي كه خلاف واقعيت باشد دير يا زود معلوم مي‌شود و مصداق چوپان دروغگو مي‌شوند كه حتي اگر صددرصد واقعيت را هم روايت كنند، مخاطب آن را نمي‌پذيرد. يكي از انتقادات طرفداران جنگ روايت‌ها اين است كه چرا هر گاه كه واقعيت را هم گفته‌ايم، باز هم كسي باور نمي‌كند؟ متوجه نيستند كه پيش‌تر روايت‌هاي غيرواقعي را گفته‌اند و  اكنون برحسب قرينه كسي نمي‌پذيرد كه شما واقعيت را روايت مي‌كنيد. بگذريم. آقاي رييسي در روزهاي اخير تاكيد عجيبي بر بهبود شرايط كشور دارد و معتقد است كه همه آمارها نشان مي‌دهند رشد در كشور است و آينده را روشن مي‌بيند و از نظر ايشان آمارهاي همه نهادهاي ذي‌ربط از رشد اقتصادي، رشد توليد، رشد سرمايه‌گذاري و رشد اشتغال حكايت دارد. مثل آن است كه كسي در تب مي‌سوزد ولي دماسنج دماي بدن او ۳۷ درجه نشان مي‌دهد. خب طبيعي است كه يا دماسنج درست كار نمي‌كند يا چشم بيننده مشكلي دارد كه رقم را به جاي ۳۹ و ۴۰، روي ۳۷ مي‌بيند. آمارهاي آقاي رييسي از اين نوع است. مي‌فرمايند كه يك ميليون شغل ايجاد شده با كد ملي و كد بيمه و آدرس و... خيلي صريح بايد گفت كه بدون ترديد خالص مشاغل ايجاد شده مطابق گزارش‌هاي رسمي طي يك سال از تابستان ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۱ بسيار كمتر از اين رقم است. شايد نزديك به يك‌سوم باشد. آن هم ربطي به سرمايه‌گذاري دولت جديد ندارد، بيشتر محصول پايان يافتن كرونا است كه بيش از ۵۵۰ هزار شغل از ميان رفته دوباره به جايگاه قبلي بازگشت و در بخش كشاورزي وضعيت سرجمع تعداد شاغلين كمتر نيز شده است. (ر.ك. گزارش فصلي اقتصاد ايران ۱۴۰۱) و احتمالا در ادامه نيز اين روند كندتر خواهد شد. پس اين اولين آمار مهم ايشان كه به كلي نادرست است. آمار بعدي كه اصلا به آن اشاره نمي‌كنند، نرخ تورم است. اين نرخ دقيقا محصول رشد نقدينگي است. ايشان از همان ابتدا كه آمدند مدعي بودند كه از بانك مركزي استقراض نخواهند كرد تا مبادا نقدينگي زياد شود. اين را مي‌توان يك ادعاي نادرست ناميد. فرض كنيد كه كسي بگويد من از حسن قرض نمي‌كنم و از حسين قرض مي‌كنم. چون حسين هم پولي براي قرض دادن ندارد، لذا به حسن مي‌گويند به او قرض دهد سپس از حسين قرض مي‌كنند. دقيقا به همين سادگي. بدهي بانك‌ها به بانك مركزي سرسام‌آور است، ولي اين بدهي ناشي از اقدامات دولت است. حالا فرض كنيم كه حتي يك ريال هم از بانك مركزي قرض نكنند، چه اهميتي دارد، به ويژه هنگامي كه تورم نقطه به نقطه به بالاي ۵۰درصد رسيده است. اين وضعيت بدتري است كه شما قرض نكنيد ولي تورم ركورد بزند.
بنابراين تاكيد بر تبليغ و روايت توخالي و اميد دادن به اينكه آينده درخشان است، مطلقا مورد توجه كسي قرار نمي‌گيرد. اگر واقعا آينده درخشان است بايد گفت كه چرا و براساس چه منطقي چنين مي‌بينند؟ دلايل آن را بگوييد تا ديگران هم قانع شوند. و الا اين ادعاي بلادليل و غيرموجه است و براي دل خوش كردن خود و مردم است.
خيلي روشن بايد گفت حركت با اين دست فرمان چشم‌انداز روشني ندارد. سال ۱۴۰۲ را جدي بگيريد. تكرار سناريوي تثبيت قيمت‌ها در كنار رشد نجومي نقدينگي و ادامه سياست خارجي و داخلي كنوني، راهگشا نيست كه به سراشيبي ختم مي‌شود. دوران روايت گذشته است. روايت بيش از اينكه ديگران را قانع كند، موجب سرخوشي راوي مي‌شود.