ريشه‌هاي شكل‌گيري انقلاب

مهدي بيك‌اوغلي
كدام گزاره‌ها انقلاب اسلامي مردم ايران در بهمن ماه57 را شكل دادند؟ آيا شكل‌گيري اين عوامل در هر دوره ديگر باعث شكل‌گيري دگرگوني‌هاي عظيم از جنس انقلاب خواهد شد؟ دوگانه جمهوري اسلامي در برابر حكومت اسلامي از چه زماني شكل گرفت؟ جمهوري اسلامي براي تداوم حيات و ثبات بيشتر و ايجاد اقناع عمومي چه بايد بكند؟ اين پرسش‌ها و ساير پرسش‌هايي از اين دست اين روزها و در آستانه 44سالگي انقلاب به كرات طرح مي‌شوند و لازم است به آنها پاسخ داده شود. برخي معتقدند، انقلاب در آستانه 44سالگي خود نيازمند يك بازنگري كلي و نگاهي به مسير طي شده است تا بتواند ايرادات خود را برطرف ساخته و به سمت ثبات بيشتر در آينده گام بردارد. گروه ديگري هم هستند كه با رويكردهاي براندازانه اصل انقلاب را زير سوال مي‌برند و آن را پايان يافته تلقي مي‌كنند. محمدصادق جوادي‌حصار، فعال سياسي اصلاح‌طلب و عضو شوراي مركز حزب اعتماد ملي از جمله تحليلگراني است كه ضمن واكاوي دلايل ظهور انقلاب مي‌گويد: «سياستگذاران بايد به سمت ايجاد ساز و كارهايي حركت كنند كه مردم بار ديگر كشور و انقلاب را از آن خود بدانند و براي بهبود وضعيت آن تلاش كنند.»
    ‌اين روزها با توجه به شرايط كشور بسياري به دنبال يافتن پاسخي براي اين پرسش هستند كه اساسا انقلاب‌ها چگونه و در چه بستري شكل مي‌گيرند. به بهانه آغاز ايام دهه فجر بد نيست، درباره دلايلي كه انقلاب بر بستر آن شكل گرفت، صحبت شود. شما ريشه‌هاي شكل‌گيري انقلاب سال57 را چه مواردي مي‌دانيد؟
اجازه بدهيد صحبتم در اين گفت‌وگو درباره دهه فجر را با اين آيه شريفه قرآن آغاز كنم كه «ربِّ أدْخِلْنِي مُدْخل صِدْقٍ وأخْرِجْنِي مُخْرج صِدْقٍ» و اما بعد... اساسا انقلاب اسلامي ايران محصول حداقل 5دهه مبارزه ضد استبدادي و استقلال‌طلبانه ملت ايران به رهبري «جامعه روشنفكري»، «جامعه ديني سنتي» و البته «روحانيت مبارز ايران» است. عمدا از لفظ روحانيت مبارز استفاده مي‌كنم، چون در همان ايام روحانيوني بودند كه وضع موجود (يعني ادامه نظام شاهنشاهي) را تاييد كرده و با تداوم مشي براندازانه عليه حكومت پهلوي همراهي نداشتند. ذيل اين 3عنوان (روشنفكران، جامعه ديني و روحانيت مبارز)، مبارزات دانشجويي، صنفي و سياسي بازار و حوزه‌هاي علميه و... هم قرار داشتند. در آستانه پيروزي انقلاب كه اتفاقا بسيار سريع هم به نتيجه رسيد و هيچ كس انتظار وقوع و پيروزي آن را نداشت، مولفه‌هاي قدرت براندازانه ذيل 3شعار اصلي استقلال، آزادي و جمهوري (با صفت اسلامي) تجميع شده بودند، چراكه اصل بر تغيير حكومت از مطلقه فردي به حكومتي مبتني بر راي و اراده ملت بود. شناخته شده‌ترين عنوان براي اين شكل از حكومت جمهوري است، چون رهبري اين حركت به‌طور مشخص با يك مرجع ديني علي‌الاطلاق امام(ره) بود. اتفاق نظر كاملي هم در همه جوانب پيرامون ايشان صورت گرفته بود و ايشان تاكيد موكدي بر مباني اسلامي و بنيانگذاري حكومتي بر اساس آموزه‌هاي ديني داشتند، نهايتا اين حكومت بدل به جمهوري اسلامي شد. اين حكومت (جمهوري اسلامي) به خاطر ظلم و ستم سياسي 50 ساله رژيم قبلي (به عمد مي‌گويم، مشكلات سياسي چون در بسياري از حوزه‌هاي ديگر در زمان پهلوي كارهاي خوبي صورت گرفته بود كه انكارناپذيرند) تلاش كرد تا شكل تازه‌اي از حكمراني را پيش روي افكار عمومي ايرانيان تصويرسازي كند. 
   ‌اشاره داشتيد كه در برخي حوزه‌ها در زمان پهلوي دستاوردهايي ثبت شده بود. اين دستاوردها شامل چه مواردي بودند؟
برخي از اين دستاوردهاي قبلي انكار نشدني است. مثلا در زمان رضا شاه، قبل از جنگ جهاني دوم، تلاش شد پراكندگي، جنگ‌هاي داخلي و سيستم ملوك‌الطوايفي جاي خود را به يك قدرت مركزي با محوريت استبداد نظامي دهد و توانست از پراكندگي و هرج و مرج جلوگيري كند و كشور را در مسير توسعه اقتصادي مبتني بر پشتوانه‌هاي فردي و نظامي قرار دهد. در دوره پهلوي دوم هم ايران به خاطر رشد قيمت نفت و مشاركت با امريكايي‌ها در مسير نوآوري‌هاي علمي و فرهنگي و... قرار گرفت. 


   ‌آيا به نظر شما استبداد نظامي را مي‌توان دستاورد تلقي كرد؟
 به هر حال بخشي از مشكلات ايران در اين برهه حل شدند و كشور در مسير توسعه اقتصادي قرار گرفت. اما مساله اصلي استبداد سياسي بود. عمده‌ترين شعار محوري دوران انقلاب هم توسط امام و هم توسط روشنفكران و ساير چهره‌هاي تاثيرگذار انقلاب مثل دكتر شريعتي، شهيد مطهري و مرحوم آيت‌الله طالقاني، شعار احياي استقلال كشور و دوري از استبداد فردي بود. همه ملت از اينكه يك نفر در راس هرم قرار داشته باشد و به جاي همه ملت تصميم بگيرد، گريزان بودند. مردم از اين روش حكومت‌داري به تنگ آمده و به دنبال به دست آوردن استقلال سياسي و استبدادستيزي معنادار مبتني بر جامعه مدني يا جمهوري عرفي بودند. اين مبارزه اجتماع با آن متدهاي مستبدانه جاري در حكومت شاه، باعث شد تا اكثريت به ستوه آمده كشور در سال 57 پيرامون يك مولفه متحد شوند. نخست، نخواستن وضع موجود و نه گفتن به حكومت شاه بود. يعني تقريبا از چپ ماركسيستي تا راست سنتي از نيروي نظاميِ استقلال‌طلب تا نيروي سياسي جمهوري‌خواه و حتي روحانيون مدرن و سنتي مبارزه عليه شاه، همه در يك مفهوم متحد شدند و آن نخواستن ادامه حكومت شاه بود. 
   ‌اين اتحاد در نخواستن آيا به نظر شما امر مثبتي بود يا اينكه آن را يك نارسايي ارزيابي مي‌كنيد؟
به هر حال اين شعار محوري در نفي شاه از يك سو و رهبري قابل اعتماد و قابل اتكا و ديني سالم امام (ره) باعث شد تا انقلاب به پيروزي برسد. مردم هم اعلام كردند شاه را نمي‌خواهيم و حكومت ديني با رهبري امام(ره) مي‌خواهيم. 
   ‌اما نگفتيد، چرا اين اتحاد به پراكندگي سال‌هاي بعد بدل شد؟
هرچند مردم در اينكه چه مي‌خواهند به اتحاد رسيده بودند، اما در اينكه چه نمي‌خواهند اتحادي با هم نداشتند. اين روند در ادامه چالش‌هاي بزرگي آفريد. برخي جمهوري دموكرات و برخي ديگر حكومت سوسياليستي و... را مي‌خواستند. اين روند حتي در حوزه نظر هم باقي نماند و به جدال‌هاي جدي ميداني، درگيري مسلحانه و نبردهاي خياباني و ترور رسيد. ريزش‌ها از پيرامون نظريه ديني از همين نقطه آغاز شد. ريزش‌ها افزايش پيدا كرد تا اينكه اتفاقي مانند جنگ8ساله با عراق مانع گسترش آن شد. وقوع جنگ باعث اتحاد شد و ضرورت حفاظت از تماميت ارضي كشور، مردم را ذيل يك هدف جمع كرد. در مراحل بعدي هم ديدگاه‌هاي سياسي و فرهنگي و... كه در كشور نشو و نما پيدا مي‌كردند، زمينه را براي تضرب آرا و نظريات مختلف شكل داد. تعارض بين رييس‌جمهوري و نخست‌وزير در دوره امام از جمله اين تضاد‌ها در حوزه مديريتي بودند. آيت‌الله خامنه‌اي با نخست‌وزيري ميرحسين موسوي موافق نبود و امام به ادامه حضور دولت ميرحسين موسوي اصرار كردند. مخالفت‌هاي پنهان و آشكار با اين شيوه امام(ره) به جايي رسيد كه در ماجراي99 نفر، نامه‌اي نوشته شد و مخالفت‌هايي صورت گرفت. حتي برخي عنوان كردند اگر قرار است مجلس نقشي نداشته باشد، امام به تعداد نمايندگان پوزبند بفرستند مجلس تا ما خفه شويم. امام هم واكنش نشان دادند و با شدت برخورد كردند و نامه مهم اين تذهبون را به نگارش درآوردند. اعلام شد صدايي كه از مجلس شنيده مي‌شود صداي اسراييل است و...از اينجا كم‌كم اختلافات مديريتي، جناحي و رويكردي در شيوه حكومت‌داري ظهور و بروز بيشتري پيدا كرد و منجر به تقسيم جامعه روحانيت مبارز به دو دسته مجمع روحانيون مبارز و جامعه روحانيت مبارز شد. روحانيون مبارز با محوريت امام(ره) و ديدگاه‌هاي امام(ره) نزديكي بيشتري به سمت جمهوريت نظام داشتند و جريانات ديگر با حمايت ضمني آيت‌الله خامنه‌اي و برخي ديگر از چهره‌هاي ديني و سياسي، جريان راست سنتي در كشور را پيش بردند. 
   ‌نقش جريانات روشنفكري در اين ميان چه بود. از چه زماني اين طيف تاثيرگذاري در روند كلي حوادث كشور را آغاز كردند.
پس از عمق گرفتن رخدادها و تضارب‌ها، جريانات روشنفكري بيشتر تاثيرگذار شدند و جرياناتي مانند جريان دكتر سروش و جريان روشنفكري ديني، خود را بازتوليد كرد و در برابر نگاه غلبه يافته ديني بر امر حكومت مطرح شد. جريانات انتخاباتي و سياسي يكي پس از ديگري ايجاد شده و جدايي دو رويكرد نسبت به زمامداري را عمق بخشيدند. به مرور زمان فاصله بين رويكرد غالب حكومت (به ويژه پس از رحلت امام(ره)) و سايرين باعث شد موضوع اين مواجهه، شكل مبارزه عليه حكومت مركزي را پيدا كند. 
   ‌اما جدايي اين دو رويكرد كه يكي معتقد به تداوم وضع موجود (محافظه‌كاران) و ديگري خواستار اصلاح وضع موجود (اصلاح‌طلبان) بودند، چه شرايطي را ايجاد كرد؟
بر اثر غلبه اين فضا جريان غالب حكومت، منتقدان خود را ديگر منتقد نمي‌دانستند، بلكه مخالف حكومت جمهوري اسلامي معرفي مي‌كردند. اين رويكرد باعث جدايي بيشتر جريانات منتقد و ناسازگار با حاكميت شد و ريزش‌ها را يكي پس از ديگر به وجود آورد. در كنار اين گزاره‌ها مشكلات اقتصادي كه بر اثر تحريم‌ها به وجود آمده بودند، فاصله بين حكومت مركزي با مطالبات مردم را نمايان‌تر كرد تا جايي كه به درگيري‌ها و اعتراضات متعدد طي سال‌هاي بعد منجر شد. مهم‌ترين رخدادهاي اعتراضي، مخالفت آشكار مردم در انتخابات 76 و ظهور اصلاح‌طلبان است. مردم به فردي راي دادند كه حكومت نظري روي آن نداشت. در اين زمان برخي تحليلگران متوجه فاصله ايجاد ميان مردم و حكومت شدند. مطالباتي كه جريان اصلاح‌طلبان را ايجاد كرد و براي مدتي كشور را در آرامش قرار داد. اما در دولت روحاني و رييسي آغاز مخالفت‌هاي جدي بين‌المللي، مشكلات اقتصادي، مخالفت‌هاي نمايان با هيات حاكمه و... منجر به بروز درگيري‌هاي سال 96، 98 و نهايتا 1401 شد. عدم پاسخگويي به مطالبات به درجه‌اي رسيده كه پاره‌اي منتقدان و مخالفان به جرگه براندازان پيوسته و اعلام كرده‌اند، حكومت توانايي اصلاح از درون را از دست داده است، بنابراين چاره‌اي جز اصلاحات ساختاري وجود ندارد. اين دسته عنوان برانداز را براي خود برگزيده‌اند و اين روزها تلاش مي‌كنند افكار عمومي را به خود جلب كنند.
   ‌با عبور از اين دوران پر فراز و فرود در آستانه چهل و چهارمين سال پيروزي انقلاب به نظر شما مهم‌ترين موضوعي كه سيستم بايد به آنها توجه كند، چه مواردي هستند؟
به نظرم در آستانه دهه فجر امسال، بيشتر از هر گزاره ديگري زمامداران بايد كاري كنند كه مردم احساس كنند، انقلاب براي آنها بوده و خواهد بود تا بتوانند به يك همراهي، همدلي و هم‌انديشي و بازنگري در رفتارهاي عميق اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي برسند.