چه کسی در ایران مخالف توافق است

چه کسی در ایران مخالف یا مانع توافق هسته‌ای است؟ این پرسشی است که هم طرح آن و هم پاسخ دهی به آن در سکوت نسبی جریان حاکم، هر روز از طرف دو جریان داخلی و خارجی پاسخ داده می‌شود و در آن، مسائل را می‌پوشانند یا وارونه نشان می‌دهند. از طرف امریکا همین دیروز خبری منتشر شد که «ایران دائماً پیشنهاد مذاکره مستقیم امریکا را رد می‌کند» و در داخل، دور جدید تلاش جریان اصلاح‌طلب برای رسیدن به قدرت، ظاهراً قرار است با بازپروری مقوله «برجام» آغاز شود. مثلاً با تبلیغ این ادعا که «جریان حاکم مخالف یا نافی برجام بود، اما وقتی به قدرت رسید، برای رسیدن به همان برجام تلاش کرد، پس به ما رأی بدهید که احیاگران واقعی و کاربلد
برجام هستیم».
اما آیا واقعاً جریان حاکم، مخالف یا مانع برجام و امریکا واقعاً دنبال احیای برجام است؟ معتقدم هیچ‌کس مشتاق‌تر از شخص ابراهیم رئیسی برای انجام توافق و ختم پرونده هسته‌ای و بهره‌وری از مواهب اقتصادی آن نیست. به این دلیل ساده که هرکس در این جایگاه قرار بگیرد، همین خواسته را دارد. جریان اصلاحات این را به‌خوبی درک می‌کند که هیچ رئیس‌جمهوری با هر مرام سیاسی نمی‌تواند از هیچ گزینه‌ای که حتی مقداری کم یا پیش‌بینی‌نشده در ارتقای وضع دولتش مؤثر باشد، بگذرد و شخص آقای رئیسی نیز دراین‌باره با بقیه تفاوتی ندارد. تنها ادعای متفاوت او این است که «کشور را معطل برجام نمی‌کنیم» که این نیز به
‌معنای مانع‌تراشی برای توافق نیست. ایران با همه بی‌اعتمادی که به امریکا دارد، خود را برای امضای توافق در قطر آماده کرده بود. اروپا و روس‌ها هم همین را گمان می‌کردند و جریانی که الان می‌خواهد از طریق بازپروری برجام به قدرت بازگردد، خوب می‌داند که امریکا در لحظه آخر زیرمیز زد.


به سه دلیل از بدیهی‌ترین دلایل عقلی، می‌توان فهمید که چرا امریکا برجام یا هرگونه توافق هسته‌ای را که به «ختم و عادی‌شدن پرونده هسته‌ای ایران» برسد، نمی‌خواهد و مانع آن می‌شود. دلیل ساده، اما قوی اول، خروج ترامپ از توافقی است که جریان اصلاحات به آن رسید. امریکایی‌ها بار‌ها با صراحت از روی‌کارآمدن جریان اصلاحات در ایران ابراز خشنودی کرده بودند، با این‌حال حتی توافقی را که با دولت این جریان بستند شکستند، چون طمع بیشتری به توافق با ایران داشتند و در برآورد‌کلی، زیان پایبندبودن به برجام را بیشتر از زیان برهم‌زدن توافق با دوستان‌شان می‌دانستند! دلیل دوم که حتی از دلیل اول هم قوی‌تر است، بازنگشتن بایدن به برجام به‌رغم وعده‌دادن آن در تبلیغات انتخاباتی‌اش بود. خوش‌باوری اصلاح‌طلبان به اینکه بایدن همان روز اول ورود به کاخ سفید با یک امضا به برجام بازخواهد گشت، کمکی به آن‌ها نکرد. اما دلیل سوم حتی از آن دو دیگر هم قوی‌تر است: «اوباما پس از توافق با ایران به آن عمل نکرد»! تا آنجا که رئیس بانک مرکزی و بعد از او معاون ظریف گفتند که عواید ما از برجام «تقریباً هیچ» است. امریکایی‌ها خیلی ساده اعلام کردند که این توافق دولت ما با شما بود و ما نمی‌توانیم از بخش خصوصی و سرمایه‌گذاران یا بانک‌ها بخواهیم که با شما لزوماً همکاری کنند!
یعنی هیچ!
اگر حساب‌وکتاب عقلی باشد، همین سه دلیل کافی است. اما در جریان اصلاحات به‌شکلی عجیب هر روز ایران را متهم به دوری از توافق می‌کنند و غرب را مشتاق به توافق نشان می‌دهند. این صرفاً یک بازی سیاسی برای بازگشت به قدرت است و نه یک ایده راهبردی برای نجات کشور. آن‌ها می‌دانند که عمل یا راهبری رهبر انقلاب در این دولت مستقر نیز همان‌مقدار است که در دولت امضاکننده برجام بود، یعنی چیزی در همین حدود که «توافقی کنید که بتوانید در پیشگاه ملت از آن دفاع کنید». ایران شاید حتی برای انجام یک توافق فراگیرتر و بزرگ‌تر آماده باشد که لازمه آن پایبندی غرب به همین برجام سابق است. بیرون رفتن از برجام نیز تاکنون راهبرد ایران نبوده است. قبلاً در همین ستون نوشته‌ام که روش ما باید عیناً همان روش غرب باشد، یعنی «در برجام بمانیم، اما به آن عمل نکنیم». ساختن بمب نیز راهبرد ایران نیست، اما قطعاً ایران نمی‌تواند به دلایل عقلی «راه‌های علم در چگونگی ساخت بمب» و «علم ساخت بمب به محض اراده» را به روی خود ببندد و این صرفاً یک توانایی علمی است نه یک اقدام عملی.
ما آخرین پیش‌نویس توافق را پذیرفته‌ایم و حتی در «موعد قطر» به روزنامه‌ها گفته شد که خودتان را برای امضای توافق آماده کنید. اکنون هیچ‌چیز بر گردن و عهده ایران نیست. اصلاح‌طلبان اگر توافق می‌خواهند، باید با امریکا صحبت کنند که پیش از این می‌گفتند زبان او را می‌دانیم و اگر برجام و توافق برای آنان فقط کلید ورود به قدرت است، بدانند مردم قفل‌شان را عوض کرده‌اند!