اخلاق؛ غایب بزرگ روابط بین الملل

سرويس بين الملل- رضا پورحسين: در مورد اخلاق و سياست، انگاره ها و برداشت ها و پيش فرض هاي گوناگوني وجود دارد. تنش، تناقض و تضاد بين دو حوزه اخلاق و سياست بحثي فراگير است اما در وراي اين نگاه جداپندارانه اخلاق و سياست، نگرش پيوند بين اين دو نيز از گذشته ايام تاکنون مطرح بوده است.
سيد محمد کاظم سجاد پور، رئيس پيشين مرکز مطالعات سياسي و بين ‌المللي وزارت امور خارجه در اين خصوص مي گويد: رابطه اخلاق و سياست در حوزه مناسبات داخلي متوقف نشده و چگونگي اين رابطه در حوزه مناسبات بين المللي نيز مطرح است. روابط بين الملل در گستره خود در موضوعات و مسائل مختلفي با اخلاق سروکار دارد. در اين ميان بايد در نظر داشت که نظريه هاي گوناگون روابط بين الملل به طور مستقيم و غير مستقيم با موضوع اخلاق ارتباط و به آن توجه کرده اند.
وي مي افزايد: از ابتدا اخلاق به طور پيوسته در رشته روابط بين الملل مطرح بوده است. هر چند که قالب نگاه به اخلاق بيشتر در تقابل با ديدگاه رئاليست ها در رشته روابط بين الملل جلب توجه کرده ولي بي ترديد اين اشتباه بزرگي خواهد بود که تماميت بحث اخلاق در روابط بين الملل را تنها در مباحث رئاليستي خلاصه کرد.
مشخصا مسئله محوري در روابط بين الملل جنگ و صلح بوده و خواهد بود. مباحث اخلاقي جنگ پيوسته دل مشغولي اين رشته بوده است. مفهوم جنگ عادلانه از زماني که رشته روابط بين الملل در حاشيه مباحث حقوقي قرار داشت تا به امروز که رشته روابط بين الملل گسترده شده، يا مباحث اخلاقي پيوند داشته است. از مشروعيت دست زدن به جنگ گرفته تا آداب و چگونگي اداره جنگ و رفتار با نظاميان و غيرنظاميان و چگونگي برخورد با تروريسم و جنگ هاي هسته اي که در حوزه مناسبات بين المللي قرار دارند، اخلاق جايگاه برجسته اي داشته است.


سيد محمد کاظم سجاد پور تصريح مي کند: بايد توجه داشت که بهينه اخلاقي در روابط بين الملل قابل ملاحظه بوده و در تحولات بين المللي بعد از جنگ سرد، شدت و کثرت مسائل اخلاقي در مناسبات جهاني افزايش يافته است. دوم، در تمام نظريات روابط بين الملل فضايي اخلاقي وجود دارد و سوم اينکه برخي از نظريات جديد در روابط بين الملل عمدتا هنجار محور و اخلاق محور است.  نقطه اشتراک همه مباحث مربوط به اخلاق و روابط بين الملل در اهميت ماهيت مسئوليت و مشروعيت تصميم هاي سياسي، اهداف و ابزار سياسي و چگونگي عمل سياسي در مناسبات بين المللي است که به نوبه خود در تضاد با ساختارگرايي و تقديرگرايي به هر صورت و با هر پوششي است. بي شک انسان ها و دولت ها در مارپيچ روابط بين الملل مسئول هستند.
با اين وجود محسن جليلوند، استاد روابط بين الملل بر اين باور است که امروز کشورها در عرصه روابط بين الملل براساس منافع ملي خود عمل مي کنند. ماکياولي در اين رابطه مي گويد که اگر هدف از سياست ورزي حفظ و ارتقاي قدرت است پس چرا مقوله اي مانند اخلاق بايد آن را محدود کند. اين نگرش ريشه در نگاه کلاسيک به سياست و روابط بين الملل است.
وي افزود: امروزه در نگرش ايده آليسم اخلاق در روابط بين الملل مطرح است اما با اين وجود اگر کشورها بين اخلاق و منافع ملي خود قرار گيرند، بي شک منافع ملي را ترجيح مي دهند و در اين راستا حرکت مي کنند. به طور مثال آمريکا حقوق بشر را مطرح مي کند اما با بسياري از کشورها که حقوق بشر را نقض مي کنند نيز روابط خوبي دارد.
جليلوند ادامه داد: چرچيل در خصوص گاندي مي گويد او يک نيمه انسان است زيرا او در حال ضربه زدن به منافع بريتانياست. بايد توجه داشت که چرچيل خود را در تنش هاي جنگ جهاني دوم يک انسان اخلاق گرا مي دانست و نقطه مقابل هيتلر قلمداد مي شد اما او در چنين وضعيتي اخلاق را کنار گذاشته و در حالي که منافع ملي بريتانيا در خط بود، گاندي را نيمه انسان خطاب کرد.
اين استاد روابط بين الملل با اشاره به مصاديقي نظير تحريم ها و حقوق بشر خاطرنشان کرد: امروز نيز شاهد هستيم که کشورها براي اعمال فشار بر ساير دولت ها از ابزاري نظير تحريم استفاده مي کنند هرچند آن ها تحريم را به معناي تحريمي که در ذهن است، قلمداد نمي کنند اما اين امر نيز نشان مي دهد که تا چه ميزان جايگاه اخلاق در روابط بين الملل متزلزل است.
در اين ميان حسن بهشتي پور، تحليلگر ارشد مسائل بين الملل معتقد است که تنها مقوله که اين روزها در روابط بين الملل مطرح نيست، اخلاق است. اين روزها اخلاق در ديپلماسي و روابط بين الملل به يک افسانه بدل شده است زيرا اهميت دادن به اين مقوله به تاريخ پيوسته است. امروز کشورها در بهترين حالت اگر بخواهند اخلاق را رعايت کنند، در خصوص ساير کشورها نگرشي منصفانه خواهند داشت يا نطقي عادلانه در دستور کار قرار مي دهند اما در عمل تقريبا اخلاق در روابط بين الملل حذف شده و صرفا منافع ملي مطرح است.
وي افزود: پس از جنگ هاي 30 ساله بين پروتستان ها و کاتوليک ها مقوله هايي نظير دولت ملت، حاکميت و شناسايي مرزها در روابط مطرح شدند، زور و قدرت از همان ابتدا تعيين کننده بود. به مرور زمان اين مولفه تاثيرگذار با مقوله هايي نظير حقوق بشر و برابري کامل تر شدند که ريشه اين اصول در فرانسه، آمريکا و چند کشور ديگر بود.
بهشتي پور ادامه داد: البته بايد توجه داشت که ابزارهاي زور و فشار نيز به صورت همزمان افزايش پيدا کردند و کشورها با ابزار اقتصادي، تبليغاتي، فرهنگي و تحريم بر ساير دولت ها فشار وارد مي کردند. از سوي ديگر پژوهش ها و تبليغات زيادي انجام شد تا اخلاق در روابط بين الملل نهادينه شود اما هيچ گاه در عمل هيچ سياستمداري وارد ميدان نشد تا عملا اخلاقي عمل کند.
اين تحليلگر ارشد مسائل بين الملل تصريح کرد: امروز جهان به سمت اخلاق مداري حرکت نکرده است بلکه مقوله اي به نام قدرت است که نظام مند و سيستماتيک شده است تا همگان به شکلي از آن پيروي کنند. همچنان نيز مباني روابط بين الملل قدرت است هرچند در ميان آن نيز انگاره هايي از اخلاق بر سر زبان آورده مي شود. حق وتو و عضيت دائمي در شوراي امنيت سازمان ملل نيز بر همين اساس بوجود آمد. امروز روسيه و آمريکا به وضوح همين ساختار نظام مند شکل گرفته توسط خودشان را نيز نقض مي کنند. شاهد بوديم که چگونه روسيه اصول اوليه همين ساختار را ناديده گرفته و به خاک اوکراين حمله کرد.
بهشتي پور خاطرنشان کرد: در زمان جنگ ايران و عراق نيز همه مي دانستند که صدام به ايران حمله کرده است و مقصر اوست اما هيچ گام موثري براي محکوميت و مقابله با او برداشته نشد زيرا منافع آن ها در موارد ديگري بود.
از مجموع اين صحبت ها آن چه که مي توان برداشت کرد اين است که در اين روزهاي پرتلاطم جهان، اخلاق غايب بزرگ روابط بين الملل است و به نظر مي رسد فقدان اين مولفه است که هر روز جهان را بيش از گذشته به سمت آشفتگي سوق مي دهد.